eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🏴امام حسين(ع) شهيد فراموشكاری مردم شد ✍ مهم‌ترين علت شهادت (ع) يا مهم‌ترين علت گرويدن مردم به امويان، ‌ مردم بود. مقصود از جهالت اين نبود كه چون مردم بودند، مرتكب چنين عملی شدند و اگر تحصيل‌كرده می‌بودند نمی‌كردند؛ نه! در اصطلاح دين، جهالت بيشتر در مقابل گفته می‌شود و مقصود آن تنبّه عقلی است كه مردم بايد داشته باشند، و اين چندان ربطی به سواد و بی‌سوادی ندارد. به عبارت ديگر امام حسين(ع) شهيد مردم شد، زيرا اگر در تاريخ 50، 60 ساله خود فكر می‌كردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت‌گيری در آنها می‌بود و به تعبير سيدالشهداء(ع) كه فرمود: «ارجعوا الي عقولكم» اگر به عقل و تجربه 50، 60ساله خود رجوع می‌كردند و جنايت‌های ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموی را فراموش نمی‌كردند و گول ظاهر فعلی معاويه را -كه دم‌زدن از دين به‌خاطر منافع شخصی است- نمی‌خوردند و عميق فكر می‌كردند، و حساب می‌كردند آيا حسين(ع) برای دين و دنيای آنها بهتر بود يا يزيد و معاويه و عبيدالله، هرگز چنين جنايتی واقع نمی‌شد. پس درحقيقت علت عمده اينكه مردمی نسبتا معتقد به اسلام اين‌طور با خاندان پيغمبر رفتار كردند، فقط و فقط فراموشكاری و گول ظاهر خوردن آنها بود، يعنی نتوانستند پشت پرده نفاق را ببينند. شعائر اسلامی را محفوظ می‌ديدند و توجه به و معانی ازبين‌رفته نداشتند. 👤 شهید مطهری 📚 حماسه حسينی | ج 2،
⭕️روشی برای تنبیه 🔹هیچ گاه ندیدم برای این‌که خشمش فروکش کند بچه‌اش را کتک بزند. روش معمول او این بود که وقتی از بچه کار خلافی می‌دید یا می‌شنید ابتدا از او می‌پرسید: «چرا اینکار را کردی؟» اگر بچه توضیح قانع‌کننده و منطقی می‌داد، تسلیم او می‌شد و حتی به او می‌گفت حق با شماست، ولی اگر توضیح، قانع‌کننده نبود و بچه را مقصر می‌دید به او می‌گفت: «برو تو حیاط و اون گوشه حیاط یک ساعت بنشین؛ هر وقت صدات کردم بیا بالا» . 🔺البته در این رابطه من ضامن می‌شدم و کاری می‌کردم که مدت تنبیه طولانی نشود و او هم وساطت مرا می‌پذیرفت. در این‌گونه موارد می‌دیدم با نگاهش با بچه حرف می‌زند و روی او تأثیر می‌گذارد. 📚راوی: همسر شهید محمدعلی رجایی، کتاب سیره ی شهید رجایی، ص ۷۲. 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
هدایت شده از 🌹 تبلیغات کشکول معنوی 🌹
: 📢😎📿 ☑️منبع معتبـر و جامـع بیـانات رسمی آیت‌الله سیدعلے خامنـــه‌ای‼️ 🔷رهبر انقلاب میفرمایند: ادب اسلامی را در جامعه بگسترانید... متأسّفانه امروز با گسترش فضای مجازی بتدریج ادب اسلامی سخن گفتن دارد کم‌رنگ میشود... مکتب ائمّه‌ (علیهم السّلام) و مکتب علوی و فاطمی از این چیزها مبرّا است!!⬇️💠 - https://eitaa.com/joinchat/3685810185C3056bdf725 https://eitaa.com/joinchat/3685810185C3056bdf725 درس های دین داری و زندگی به سبک ائمه اطهار با سخنان رهبر👆🏻🗣
هدایت شده از 🌹 تبلیغات کشکول معنوی 🌹
💬 - { با تو از مرگ ندارم به‌خدا واهمه‌ای جانمان پیشکش سیدنا خامنه‌ای🙌🤍 ❤️👇 https://eitaa.com/joinchat/3685810185C3056bdf725 👆❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥😭وداع جانسوز دختر شهید بزرگوار مصطفی تاش موسی(از شهدای خان طومان) در حرم امام رضا(ع) 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای دیدار تاریخی حاج قاسم با شهید حججی! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍁مجرای‌اشڪ‌چشم: چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران؛محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه... ؟ میتونم دوباره با این چشم گریه کنم ؟ 🌱دکتر پرسید : برای‌چی این سوال رومیپرسی پسرجون...؟ محسن گفت : "چشمی کھ برای امام‌حسین«؏» گریه نکنه به درد من نمیخوره... :)" 🕊 ♥️ 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان حاج قاسم سلیمانی درباره 🏴شهید سپهبد قاسم سلیمانی ۳۶ سال پیش در عملیات کربلای یک: امام حسین (ع) با عشق می جنگید. به این توجه نمی‌کرد که ۷۲ نفرند و چند هزار نفر سپاه مقابلش هست. می‌خواست تکلیف خودش را ادا کند. 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
🌹ساعات الله اکبر در تصرف دشمن بود. برای شناسایی نقاط قابل نفوذ با عده ای همراه شدم و حرکت کردیم. پس از ۲۴ ساعت ذخیره ی آبمان تمام شد. ولا شنیده بودم که در آنجا هر نقطه ای را حفر کنی، به آب می رسی. 🌹شروع به کندن زمین کردیم، نه یکجا، بلکه چندین نقطه را با فواصل مختلف می کردیم ولی دریغ از قطرهای آب. بچه ها از تشنگی بی تاب بودند و قدرت پیشروی نداشتند. به گوشه ای رفتم و دست به دعا برداشتم. ۔ یا امام زمان! یارانت تشنه اند و از پای افتاده. کمکمان کن. 🌹هنوز دقایقی نگذشته بود که یکی از همراهان دوان دوان به طرفم آمد و گفت: «آقا مهدی، محلی که یکی از بچه ها به زمین افتاده و از حال رفته، نمناک است». به آنجا رفتیم و شروع به کندن زمین کردیم. با کنار رفتن مقداری خاک، ناگهان آب فوران زد. بچه ها شادمانه در زلال برکت و رحمت الهی غبار از سر و رویشان زدودند و سیراب شدند. "شهید مهدی صبوری" ✍راوی:برادر شهید از نقل شهید 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
🌴✨ چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار، بدجورے شکنجه اش داده بودند. روزے که آزادش کردند, وقتے میخواست برود حمام, دیدم زیر پیراهنش پر از لکه هاے خشک شده‌ے خون است, اثر تازیانه ها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. خودش یک کلام راجع به بلاهایے که سرش در آورده بودند چیزے نگفت. هروقت مادر میگفت این از خدا بے خبرها چے به روزت آوردن؟ میگفت هیچی مادر.... ♥️🕊 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 دختر شهید مصطفی صدرزاده: حضرت زینب توی یک روز کل خانواده شون رو از دست دادند، حالا من یک بابام رفته! 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
شهدا سینه زنِ اکبر لیلا بودند ما به فرهنگ اصیل شهدا محتاجیم 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
🔴 کانال ســـلام فرمــانده ❌ به کوری چشم دشمنان، منافقان، غربگراها و همه بدخواهان؛ کانال ســـلام فرمــانده افتتاح شد! چقدر هم استقبال شده👌 🔰فیلم های همخوانی سرود را از فرزندان خودتون برای ما ارسال بفرمایید تا داخل کانال منتشر شود ⭕️ همه شما دعوتید.... 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
✨ هر شـب وسـطِ های های گریه هایش میزد روی شانه ام: "رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم" _وقتی از اِرباً اِربا شدن علی اکبر علیه‌السلام می‌خواند _وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر علیه‌السلام می گفت، _وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس علیه‌السلام می گفت، _وقتی از بی سر شدن امام حسین علیه‌السلام ضجه می زد و حتی از اسارت حضرت زینب سلام‌الله . یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: . "مسخره کردی ما رو؟؟ هر شب هر شب دوست داری یه شکلی شهید بشی! لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! . . 📚ڪتاب سربلند روایت زندگۍ شهید محسن حججۍ✨ 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 تاریخ تولد : ۱۳۴۹/۳/۱۷ تاریخ : ۱۳۶۳/۱۲/۲۱ محل : جزایر جنوب عملیات : بدر در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت الله خامنه‌ای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد. صدا از طرف محافظ‌ها بود که چندتای‌شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم» حضرت‌آقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی‌دانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتاده‌اند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن‌ها را نزدیک حضرت‌آقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی می‌رود. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و می‌گوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچه‌ها می‌گن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط می‌خوام قیافه آقای خامنه‌ای رو ببینم، حالا می‌گه می‌خوام باهاش حرف هم بزنم». حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست».
▪️⃝🥀°•.°•.°•. هرزمان‌خواستےگریہ‌ڪنے . . . براےامام‌حسین(ع) وفرزندان‌واصحابش‌گریہ‌ڪن،🥺 ڪہ‌این‌عزیزان‌خداڪہ‌ بهتروباوفاترازآنان‌خلق‌نشده چگونہ‌غریبانہ‌، تحت‌عنوان‌خارجےڪشتہ‌شدند 😔 وبدن‌هاےپاڪشان‌سہ‌روز‌و‌دو‌شب روےزمین‌گرم‌ڪربلا‌ماند . . .💔 💙¦⇠ 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمده و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به حضرت‌آقا می‌رساند, صورت سرخ و سرما زده‌اش خیس اشک بود, در میانه راه حضرت‌آقا دست چپش را دراز کرده و با صدای بلند می‌فرمایند: «سلام بابا جان! خوش آمدی» شهید بالازاده با صدایی که از بغض و هیجان می‌لرزیده به لهجهٔ غلیظ آذری می‌گوید: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» حضرت آقا دست سرد و خشکه زدهٔ پسرک را در دست گرفته و می‌فرمایند: «سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان می‌دهد. حضرت‌آقا از مکث طولانی پسرک می‌فهمند زبانش قفل شده, سرتیم محافظان می‌گوید: «اینم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را» ناگهان حضرت‌آقا با زبان آذری سلیسی می‌فرمایند: «شما اسمت چیه پسرم؟» شهید بالازاده که با شنیدن گویش مادری‌اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی می‌گوید: «آقاجان! من مرحمت هستم از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.» حضرت‌آقا دست شهید بالازاده را‌‌ رها کرده و دست روی شانه او گذاشته و می‌فرمایند: ‌«افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟» شهید بالازاده که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود می‌گوید: «انگوت کندی آقا جان!» حضرت‌آقا می‌پرسند: «از چای گرمی؟» شهید بالازاده انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد زود می‌گوید: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم». حضرت‌آقا می‎فرمایند: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.» ... 🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀
به مـن و تـو♥ : علی زاده اکبر 🌷 🕊همه باید به یاد داشته باشیم که خط سرخ شهادت خطی است که بهترین بندگان خدا از آن عبور کرده اند 🌷نثار روح پاک شهید علی زاده اکبر صلواتی هدیه بفرمایید... 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
💢گذری بر زندگی شهید 🌷 در سال 1347 در تهران در خانواده ای مذهبی و متدین به دنیا آمد. شهید هر سال پس از اتمام سال تحصیلی مشغول به کار در تراشکاری میشد و تمام درآمد خود را برای خانواده خرج میکرد. او انسانی مهربان و رئوف بود و از هیچ کاری برای رضایت خدا دریغ نمیکرد، وی مجرد و دارای چهاربرادر و دو خواهر بود، درآخرین مرخصی که آمده بود از عملیات جدید صحبت کرده بو.د که پدر مانع رفتن او شده بود منتها شهید صبح زود همه اعضای خانواده را بوسید و به جبهه رفت و در اثر درگیری با دشمن بعثی در جنگ به خیل همرزمان شهیدش پیوست. 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگۍ دختر شھید حاج عباس عبدالھۍ 😔 من نمیگم شھادت بده اما الان وقت مناسبۍ براے شھادت بابام نبود💔 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa
شهیده مریم فرهانیان 🌱 بسيار تقيد داشت كه پدر و مادرش از او راضی باشند همچنين خیلی به خواندن نماز اول وقت تقيد داشت. بسيار اهل مطالعه بود، كم میخوابيد و بيشتر به خودسازی مي‌پرداخت. مريم استثنایی نبود اما خیلی خودساخته بود. نفرت از غيبت، محبت خالصانه‌اش به ديگران، هيچ چيز را برای خود نخواستن از شاخصه‌های اخلاقی او بود. شهيده مريم فرهانيان همواره میگفت برخی سكوت‌ها و حرف‌های نابه‌جا، گناهان کوچکی هستند كه تكرار می‌كنيم و برايمان عادت می‌شود، گناهان بزرگ را اگر انسان خیلی آلوده نشده باشد متوجه می‌شود، اين گناهان کوچک هستند كه متوجه نمیشويم. تاریخ شهادت: ۶۳/۵/۱۳ 🥀 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄
شهید بالازاده می‌گوید: «آقا جان! من از ادربیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.» حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟» شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند! حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟ شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» و شانه‌های شهید بالازاده آشکارا می‌لرزد. حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. ... 🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa