eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.7هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5974085524875379850.mp3
3.21M
✅ خدا تو را دوست دارد! 💢 استاد #پناهیان #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️ #حامی_ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20190405-WA0009.mp3
4.1M
❤️ 🎵 آهنگ زیبای صبح امید 🎤 تعجیل در ظهور 3 مرتبه 🌹🍃🌹🍃 @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
#هو_العشق🌹 #پلاک_پنهان #قسمت103 #فاطمه_امیری_زاده محمد سریع به اتاق برگشت و با دیدن کمیل که با سخ
🌹 ساعت یک بامداد بود و کمیل و محمد همچنان در خیابان ها میچرخیدند. محمد نگران کمیل بود،زخمش کمی خونریزی کرده بود اما حاضر نبود که برود و پانسمانش را عوض کند. کمیل خم شد و سرش را بین دستانش گرفت و محکم فشرد،تا شایدکمی از سر دردش کم شود. ــ دایی زنگ بزن به خاله ببین سمانه نیومده ؟ ــ نمیخوام نگران بشن ــ دایی اگه سمانه تا الان نیومده حتما به من ‌زنگ میزدن چون سمانه بهشون گفته که با منه،مگه خاله اینو بهتون نگفت؟ محمد سریع شماره خواهرش را گرفت،که بعد از چند تا بوق آزاد صدای خوابالود فرحناز خانم در گوشی پیچید ــ الو ــ سلام ،ببخشید بیدارت کردم فرحناز،سمانه برگشت؟ ــ آره داداش بعد اینکه زنگ زدی به ربع ساعت اومد،من بهش گفتم زنگ بزنه،زنگ نزد؟ محمد نفس راحتی کشید و دستش را روی شانه ی کمیل گذاشت و فشرد: ــ اشکال نداره شاید خسته بود ــ اره وقتی اومد چشماش سرخ بودند از گریه،فک کنم با کمیل بحثش شده بود ــ خب پس، فردا بهاش حرف میزنم،شب بخیر محمد سریع خداحافظی کرد و روبه کمیل گفت: ــ درست حدس زدی،خونه است ــ خدایا شکرت با ناراحتی گفت: ــ خاله نگفت حالش چطوره؟ محمد نمی خواست به او دروغ بگوید برای همین حقیقت را گفت: ــ گفت حالش خوب نبود،چشماش از گریه سرخ بودند،حدس میزنن که با تو بحثش شده ــ نباید سمانه رو وارد این بازی می کردم نباید این کارو میکردم و مشتی بر زانویش نشاند. *** ــ خسته نباشید سمانه بی حوصله وسایلش را جمع کرد و از کلاس بیرون رفت،نگاهی به ساعت انداخت،ساعت۱۱ صبح بود،و کلاس بعدیش نیم ساعت دیگه شروع می شد،حوصله صحبت های استاد را نداشت ،با این ذهن درگیر هم نمی توانست چیزی یاد بگیرد،کیف را روی شانه اش درست کرد و از دانشگاه خارج شد. چشمانش درد میکردند،گریه های دیشب اثرات خودشون را کم کم داشتن نشان می دادند،احساس می کرد زخم عمیقی بر قلبش نشست،حرف های کمیل برایش خیلی سنگین بود. با صدای بوق بلند ماشین،سرش را بلند کرد،وسط جاده بود ،خودش هم نمی دونست کی به وسط جاده رسیده بود،خیره به ماشینی که به سمتش می امد بود پاهایش خشک شده بودند و نمی توانست از جایش تکان بخورد. باکشیدن بازویش از جاده کنار رفت و صدای ماشین با بوق کشیده و وحشتانکی در گوشش پیچید. سرش را بلند کردتا صاحب دست مردانه ای که محکم بازویش را گرفته ببینید. با دیدن شخص روبه رویش با عصبانیت گفت: ــ تو .. تو اینجا چیکار میکنی؟ @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
🌹 کمیل با چشمان نگران و ترسیده اش به سمانه نگاه کرد و غرید: ــ حواست کجاست؟وسط جاده مگه جای قدم زدنه،اگه دیر میرسیدم میزد بهت ــ منت سر من نزار ،میخواستی نیای جلو میزاشتی ماشین زیرم میکرد از دستت راحت میشدم کمیل سعی کرد آرامش خود را حفظ کند ،آرام گفت: ــ سمانه جان میخوام بهات حرف بزنم سمانه عصبی بازویش را از دست کمیل کشید : ــ من با تو حرفی ندارم نگاهی به چشمان سرخ کمیل انداخت. کمیل غرید: ــ سمانه تمومش کن ــ منم دارم همینکارو میکنم کمیل نگاهی به اطراف انداخت ،اطرافشان شلوغ بود و نمی توانست اینجا با سمانه صحبت کند. ـــ بیا بریم یه جا با هم صحبت کنیم ــ گفتم که من با تو دیگه جایی نمیرم، کمیل مچ دستش را محکم گرفت و فشرد: ــ آخ داری چیکار میکنی کمیل دستش را کشید و به طرف ماشین رفت و سمانه را داخل ماشین هل داد سریع خودش سوار شد و پایش را روی گاز فشرد. سمانه که از کلنجار رفتن با قفل ماشین خسته شد کلافه به صندلی تکیه داد. ــ کجا داری میری؟ کمیل حرفی نزد سمانه عصبی به طرفش چرخید و فریاد زد: ــ دارم میگم کجا داری میری؟منو برسون خونه کمیل زیر لب استغفرا... گفت و به رانندگی اش ادامه داد. سمانه سعی کرد در را باز کند،کمیل عصبی گفت: ــ سمانه بشین سرجات سمانه که بی منطق شده بود گفت: ــ نمیخوام ،درو باز کن میخوام پیاده بشم کمیل که سعی می کرد فریاد نزد و مراعات سمانه را بکند،اما لجبازی و بی منطق بودن سمانه خونش را به جوش آورد بود ،فریاد زد: ــ بـــســــه،بشین سرجات،عـــصـــبانیـــم نـــکـــن سمانه که از فریاد کمیل شوکه شده بود،آرام در جایش قرار گرفت. *** با ایستادن ماشین سمانه نگاهی به خانه انداخت،با یادآوری خاطرات آن شب و حرفایی که در این خانه شنیده بود،با چشمان خیس و عصبانیت به طرف کمیل چرخید و گفت: ــ براچی اوردیم اینجا کمیل عصبی غرید: ــ سمانه تمومش کن کمیل از ماشین پیاده شد،سمانه هم به طبع از او از ماشین پیاده شد و به طرف خانه رفتند. @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
🌹 کمیل در را باز کرد و به سمانه اشاره کرد که وارد خانه شود،سمانه وارد شد و با نگاهش اطرافش را وارسی کرد،کمیل عصبی کتش را روی مبل پرت کرد و به طرف سمانه که چادرش را از سر می کند نگاهی کرد. سمانه روی مبل نشست و به تلویزیون خاموش خیره شد،کمیل روبه رویش ایستاد و دو دستش را به کمر زد. ــ سمانه ــ باتوام سمانه کمیل به او نزدیک شد و چانه اش را در دست گرفت و به سمت خود چرخاند: ــ وقتی حرف میزنم به من نگاه کن و جوابمو بده سمانه شاکی گفت: ــ مگه خودت نگفتی تمومش کنم و حرف نزنم ،بفرما ساکت شدم کمیل عصبی از او دور شود و پشتش را به سمانه داد و دستی به سرش که از درد در حال انفجار بود کشید،دیشب درد زخمش و فکر سمانه او را تا دیر وقت بیدار نگه داشته بود،خسته نالید: ــ تمومش کن سمانه،باور کن اونجوری که فکر میکنی نیست،بزار برات توضیح بدم سمانه از جایش بلند شد و روبه رویش ایستاد. ــ نمیخوام توضیح بدی،چیزی که باید میشنیدمو شنیدم کمیل بازویش را در دست گرفت و خشمگین فریاد زد: ــ لعنتی من اگه میخواستم به خاطر مراقبت کردن با تو ازدواج کنم که مثل قبلا هم میتونستم بدون اینکه بحث ازواج باشه ازت مراقبت کنم. ــ من بچم کمیل ??بچم؟ ــ چیکار کنم که باور کنی سمانه؟تموم کن این موضوعو ــ باشه ،تمومش میکنم،به بابام میگم که میخوایم تمومش کنیم با اخم به او خیره شد و گفت: ــ منظورت چیه؟ سمانه مردد بود برای گفتن این حرف اما آنقدر عصبی و ناراحت بود که نتوانست درست فکر کند به حرفش. ــ منظورم اینه که طلاق بگیریم کمیل احساس کرد که زمان ایستاد،با ناباوری به سمانه نگاه می کرد،هضم جمله سمانه برایش خیلی سنگین بود،اما کم کم متوجه منظور سمانه شد. سمانه رگه های عصبانیت ،خشم ،ناراحتی،اضطراب را که کم کم در چشمان کمیل موج میزد را دید،با وحشت به صورت سرخ کمیل و رگ باد کرده ی گردنش نگاه کرد ، دوباره نگاهش را به سمت چشمان کمیل برگرداند،کمیل با آنکه با شنیدن کلمه طلاق کل وجودش به آتش کشیده شده بود و دوست داشت آنقدر سر سمانه فریاد بزند که آرام شود،اما می دانست این راهش نیست ،نمی خواست سمانه از او بترسد،زیر لب چندبار صلوات فرستاد و خدا را یاد گرفت،آنقدر گفت و گفت تا کمی آرام گرفت،سمانه که نگران کمیل شد با صدای لرزان آرام صدایش کرد،اما با باز شدن چشمام کمیل و گره خوردن نگاه هایشان بهم ترسید و کمی خودش را عقب کشید. کمیل اخمی بین ابروانش نشاند و جدی و خشمگین گفت: ــ خوب اینو تو گوشت فرو کن تا آخر عمر که قراره کنار هم زندگی کنیم ، حق نداری یک بار دیگه سمانه فقط یک بار دیگه هم نمیخوام کلمه طلاقو از زبونت بشنوم،فهمیدی؟ سمانه سریع سرش را به علامت تایید تکان داد. ــ وقتی بهت میگم گوش کن حرفمو،بزار برات توضیح بدم،مثل یه دختر خوب سکوت کن و حرفای منو گوش بده. @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
╔═════ ೋღ بِسْمِ رَبِّ الزَّهراءِعَلَيْهِ السَّلام❤️🌸 آغازمی ڪنيم 🌸 لَبَّیڪ ِ یا زینب🙏🌺🍃 🌸ღೋ ═════╗
4_235829026361442862.mp3
8.25M
🔊کلیپ استاد علی اکبر 🔺نحوه پوشش در دانشگاههاي جهان (برگرفته از سخنراني روايت عهد -حجاب ،مصونيت) @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
کف پای یک زن ۱۷ هزار لایک میخورد😏👆👆👆 #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️ #حامی_ایتا
✍در احادیث بیان شده : نباید خود را برای بیگانه ها خوشبو و معطر نمایند. هم این احادیث را با تمسخر، انتقاد میکنند. البته این حرکتشان عجیب نیست؛ زیرا بی دین ها، زنان را برای بازی در فیلم های پورن و مستهجن میخواهند‌.. پس طبیعی است که بگویند : چرا زن ها نباید خودشان را برای مردان بیگانه خوشبو سازند. ممنوعیت زدن خانم ها برای مردان نامحرم 💠 امام باقر عليه السلام : فى أَحكامِ النِّساءِ ـ لايَجوزُ لَها أَن تَتَطَيَّبَ إِذا خَرَجَت مِن بَيتِها؛ جايز نيست زن با بوى خوش از خانه بيرون برود. 📚 بحار الأنوار، ج ١٠٠، ص ٢۵۵ 🌐 https://goo.gl/SMGijN 1⃣ دلایل علمی به این حکم دینی : our sense of smell is so closely related to the emotional centre of the brain any fragrance comes with a lot of emotional baggage حس بویایی ما به‌ حدّی با مرکز عاطفی مغز مرتبط است که هر رایحه‌ای با حدّ زیادی از عواطف به ما می‌رسد. 📘 تلگراف انگلستان 🌐 https://www.telegraph.co.uk/men/style/truth-sexy-male-fragrances/amp/ new research from Florida State University has revealed that human males may be driven more by the scent of a woman's "heat" than has ever been realized before. men who sniffed T-shirts from ovulating women had higher testosterone levels than the men who sniffed T-shirts that didn't indicate fertility; Testosterone, the male sex hormone, is directly influenced by external cues- when heterosexual men interact with an attractive woman or watch pornographytheir testosterone levels rise. "تحقیقات جدیدی از دانشگاه فلوریدا نشان داده‌ که مردان ممکن است بسیار بیشتر از آنچه قبلاً تصور می‌شد توسط عطر یک زن مورد "تحریک جنسی" قرار بگیرند. مردانی که (طی یک آزمایش) تی‌شرتهای زنانه متعلق به زنانی که در مرحله‌ای از بارداری بودند را بوئیده بودند، دارای سطوح بالاتری از ترشح تستوسترون بودند نسبت به مردانی که تی‌شرتها را بو کشیده بودند که متعلق به زنان مرحله باروری نبودند تستوسترون، هورمون جنسی مردانه، به طور مستقیم تحت تاثیر نشانه‌های خارجی است - زمانی که مردان با یک زن جذاب تعامل برقرار می‌کنند و یا پورن ببینند سطح تستوسترون در آنها افزایش می‌یابد" 📚 سایکالجی‌تودی 🌐 https://www.psychologytoday.com/us/blog/smell-life/201003/scent-woman 2⃣ روایتی که اسلام ستیزان استناد می کنند : 💠 پیامبر (ص) : أَيُّمَا امْرَأَةٍ اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ عَلَى قَوْمٍ لِيَجِدُوا مِنْ رِيحِهَا فَهِيَ زَانِيَةٌ هر زنى كه به خود عطر زند و از كنار عده‌اى (مرد) بگذرد تا بويش به مشام آنها رسد، پس او (همانند) زنا كار است. 📚 سنن النسائی، ج ٨، ص ١۵٣ 🌐 https://goo.gl/vJXkn2 [➊] منبع اصلیِ این روایت و کسانی که آن را نقل کرده اند از اهل سنت هستند [➋] مقصود از زنا در اینجا زنای همراه با رابطه جنسی نیست. بلکه زنای ذهنی است. زنا اقسام مختلفی دارد : 💠 امام صادق (ع) : مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ يُصِيبُ حَظّاً مِنَ الزِّنَا، فَزِنَاءُ الْعَيْنَيْنِ النَّظَرُ وَ زِنَاءُ الْفَمِ الْقُبْلَةُ وَ زِنَاءُ الْيَدَيْنِ اللَّمْسُ، صَدَّقَ الْفَرْجُ ذَلِكَ أَمْ كَذَّبَ احدی نیست مگر این که بهره ای از زنا را مرتکب شده است زنای چشمان، نگاه کردن (همراه با شهوت) است و زنای دهان، بوسیدن و زنای دستها، لمس کردن؛ چه زنای فرج آن را تکمیل کند یا نکند» 📚 سند العروة الوثقى، ج ١، ص ۵٠ {حدیث صحیح} 🌐 https://goo.gl/epDYVh 📚 روضه المتقین، ج ٨، ص ۵٣٩ {حدیث صحیح} 🌐 https://goo.gl/9dSELN [➌] استعمال بوى خوش، به طور مطلق براى زنان حرام نيست، بلكه آنگاه اين عمل دچار نهى خواهد شد كه زنان در مقابل مردان نامحرم از اين زينت استفاده نمايند. اين دستور براى ‌اجتناب از تحریک قواى شهوانى مردان و در نهايت پيش‌گيرى از رواج فساد و فحشاء صادر شده است. در واقع اسلام خواسته است با اين نوع دستورات از شيوع هرگونه عوامل تحریک كننده جنسى در جامعه اسلامى جلوگيرى نمايد 📚 احكام آراستگى ظاهرى، ج ١، ص ۵٣ ـ ۵۴ 🌐 https://goo.gl/2VgSsy @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا