فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃
📹 تذکر حاج قاسم به یک مسئول در مورد فرزندشهید
🔺روایت خاطره ای جالب از سردار سلیمانی توسط دختر شهید محرابی شهید مدافع حرم مطهر
#شهدا
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🔹️دست نوشتهی زیبای شهید نوید صفری بزرگوار که بسیار عبرتآموز است:
دوست دارم در منتهای بیکسی باشم. در منتهای گمنامی دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانهروز بماند. دوست دارم بدنم از زخمهای جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند، همه این ها را دوست دارم زیرا نمیخواهم فردای قیامت که حضرت زهرا(س) برای شفاعت امت پدرش ظهور میکنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم.
دوست دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشارهای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. انشاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت امابیها(س) قرار ندهد. به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب!»
#شهید
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊
⚫️ حیفه اگر این فیلم رو تو این شبها نبینیم ...
التماس دعا
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_22 این یک هفته خیلی درگیربودم مخصوصا که قصد
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
بسم رب الشهدا
#رمان
#هادی_دلها
#قسمت_23
واسه نرفتن به غرب خیلی بهونه آوردم ولی گویا شهدا میخاستن مناطقی ببینم که غربت ازش میباره
دلاوری و شجاعت زنان و مردان کرد پیش از حد تصور است
ایران تنها کشوری است که ادیان و قبایل مختلف کنار هم داره
ترک ،لر،کردو عرب و دشمن همیشه خواسته از اختلاف قبایل استفاده کنه
کردستان خیلی سختی در طول دفاع مقدس دیده
پاوه ،قصرشیرین ،سرپل ذهاب ،گیلانغرب ....
وقتی نیروهای بعثی پاوه رو غصب میکنن
یک بانوی غیور کرد برای زراعت خارج از شهر بوده به شهر برمیگرده و با یک سرباز تنومند بعثی روبرو میشه با همون تبر از خودش حفاظت میکنه و سرباز بعثی به درک واصل میکنه
این دفعه محل سکونتمون مدرسه بود با بهار تو حیاط مدرسه نشسته بودیم پسرها داشتن فوتبال بازی میکردن
یهو عطیه اومد نشست کنارمون
-آقا عایا تو شوهر نداری همش کنار مایی
مهدیه:آخر محمد طلاقش میده 😂
عطیه :گمشید بابا
محمد رفت نماز شب بخونه بچه ام
بهار:اووووووو بچت
زینب چی شد چرا گریه میکنی؟
-حسین وقتی ۱۷-۱۸ساله بود با یه اکیپ اومده بودن غرب شب آخر قرار میگذرن همه نماز شب بخونن هرکسی ک نمازش طولانی تر بشه بقیه باید براش هدیه بخرن
😂😂😂حسین تو سجده آخر نماز مبخوابه همه فکر میکنن سیمش وصل شده
صبح که پا میشه قشنگ سرما خورده بوده 😂😭😭😭😭
مهدیه:فدات بشم گریه نکن
بهار:پاشید بریم بخابیم صبح میریم بازی دراز
عطیه دخترم تو هم پاشو برو پیش شوهرت
#ادامه_دارد ...
بازی دراز جای قدمهای شهید صیاد شیرازی هست اولین کسی که رهبر انقلاب بر پیکرش نماز خوند و چندروز بعد شهادت درموردش فرمود:دلم برای صیادم تنگ شده است با فاصله از بچه ها نشسته بود و به مسیر سخت بازی دراز نگاه میکردم سرم برگردونم دیدم یه پیکسل دست مهدیه است داره عکس میگره
-از ۲۴ساعت بیست شش ساعت سرت تو گوشی باشها
مهدیه :ایش
از صبح که راه افتادیم به نیابت از محمدرضا اومدم
الانم دارم باهم منطقه عکس میندازیم که بفرستم برای دوستام
به دور اطرافش نگاه کردم هیچ پسری کنارش نبود
-جن و خولی شدی کو محمدرضات ؟
مهدیه :بیا ببینش
منظور مهدیه یه شهید بود
یه شهید دهه هفتادی دیگه
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
مسئول اتوبوس گفت باید حرکت کنیم توی اتوبوس گوشیم درآوردم
و تو گوگل سرچ کردم #زندگینامه_شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
معرفي مختصر شهيد مدافع حرم
...️محمدرضا دهقان اميري...
تاريخ تولد:
26 فروردین 1374
محل تولد:
تهران.
وضعيت تأهل:
مجرد فرزند دوم خانواده ي آقاي علي دهقان اميري.
دانش آموخته ي دبيرستان علوم و معارف اسلامي امام صادق عليه السلام.
دانشجوي سال سوم فقه و حقوق اسلامي در مدرسه عالي شهيد مطهري.
اعزام به سوريه در تاريخ:
١٥ مهرماه سال ١٣٩٤ با عنوان بسيجي تكاور.
شهادت در تاريخ: ٢١ آبان ماه سال ١٣٩٤.
محل شهادت:
سوريه، حلب.
محل دفن:
امام زاده علي اكبر، چيذر.
شهيد مورد علاقه:
شهيد مدافع حرم،شهيد رسول(محمدحسن) خليلي.
صفات بارز اخلاقي:
مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها...
علايق:
مراسمات مذهبي به خصوص مراسمات هيأت راية العباس و ريحانة النبي، زيارت كربلا و مشهد مقدس، تفريح و گردش، كوهنوردي، پاركور، ورزش هاي هيجاني، موتور سواري، ...
انقدر غرق عکسای شهید دهقان بودم که نفهمیدم کی رسیدیم مدرسه
نام نویسنده :بانوی مینودری
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
مدافعان حرم.mp3
3.36M
یه پلاک که بیرون زده از دل خاک...😔
بعد از شهدا با فرهنگ #حجاب_فاطمی چه کردیم⁉️⁉️
وای بر ما روزقیامت اگر #شهدا از ما گله کنند😔
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند
🔻به نقل از همسر شهید
🔸 #شهید_نظرزاده خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، #مادر و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود.
🔹وقتی برای #بار_دوم میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این #بچه ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من #خواب_دیدم باید برم
🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی #سبز پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت #برات بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘
🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا #سوار_شدم و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به #خدا می سپارم.
#شهید_براتعلی_نظرزاده🌷
#شهید_رمضان
#سالروز_شهادت_23_رمضان
#یادشان_با_صلوات
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋
■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند.
《انتشارات شهید ابراهیم هادی》
🔹️ منزل اول/اولین شهید کربلا
حر بن یزید بن ناجیه ریاحی کسی است است که از ابتدا در میان قوم خود در کوفه از عزت و احترام خاصی برخوردار بود.
ابن زیا حر را که، از سران کوفه به شمار می میرفت، برای رویارویی با امام حسین علیهالسلام فراخواند و با هزار سوارنظام به سوی کربلا فرستاد.
حر اولین کسی بود که راه را بر امام علیه السلام بست و از ورود او به کوفه جلوگیری نمود. اما به رغم اینکه برای رویارویی با امام آمده بود، رفتارش خالی از ادب نبود! که او در دوم محرم راه را بر امام بست اما همان روز موقع ظهر با لشکریانش پشت سر امام نماز جماعت به جا آورد!
پس از نماز بود که امام با او صحبت کرد. در مکالمهای که با امام داشت با تندی اعلام کرد که راه بازگشت هم بر امام بسته شده.
امام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند...
حر در این زمان سکوت کرد و گفت: مادر شما فاطمه سلام الله است و من چیزی نمیگویم.
حر تا روز عاشورا در کربلا بود. او شاهد نامه نگاری ها و ملاقاتهای ابن سعد با نمایندگان امام بود. اما هرگز تصور نمی کرد که کار به جنگ کشیده شود.
صبح عاشورا با تعجب دید سپاه کوفه آماده جنگ شده. به عمر سعد گفت:《 آیا با حسین علیهالسلام جنگ می کنی!؟》
گفت:《 آری به خدا سوگند جنگی کنم که آسانترین اتفاقش بریده شدن سر ها و دست ها باشد.》 و حر گفت:《 آیا پیشنهاد امام (مبنی بر بازگشت به مدینه) راضیتان نکرد!؟》 عمر سعد گفت:《 امیر عبدالله ابن زیاد نپذیرفت.》
حر که دید عمر سعد در جنگ با امام علیه السلام مصمم است عقب رفت و کنار لشکر ایستاد. بعد هم به بهانه آب دادن به اسب از سوارنظام جدا شد. و اندکاندک از سپاه جدا شد و بعد به سمت سپاه حسین علیه السلام حرکت کرد.
شخصی از لشکر عمرسعد گفت: میخواهی حمله کنی!؟ حر پاسخی نداد ولی لرزه بر اندامش افتاد. او گفت:《 ای حر هرگز ندیده بودم این گونه از ترس جنگ بلرزی! من در هیچ جنگی تو را این گونه ندیده بودم. اگر به من میگفتند دلیرترین مردم کوفه کیست، تورا نام می بردم. پس این چه حالی است!؟》
حر گفت:《 به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم میبینم. من جهنم را انتخاب نمیکنم. گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.
این را گفت و اسب خود را راهی کرد و به سمت سپاه حسین علیه السلام رفت.
ادامه دارد....
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_23 واسه نرفتن به غرب خیلی بهونه آوردم ولی گو
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
بسم رب الشهدا
#رمان
#هادی_دلها
#قسمت_24
این بار مقصد قصر شیرین بود سرزمینی که تن رنجورش بارها در جنگ از ایران دفاع کرد
اوج جنایت رژیم اشغالگر بعث در قصرشیرین زمانی بود که صحبت قطع نامه میان ایران و عراق بود عراق به گروهک آدمکش مجاهدین خلق کمک میکنه وارد قصر شیرین بشه
وحشی گرانی که وقتی پا بهـ بیمارستان قصر شیرین میذاره تمامی بیماران به رگبار میبنده
و پایه یه ساختمان با TNT میترکونه
اینجا زنان مردان غیور کرد سالها در برابر دشمن ایستادگی کرد
نمومه بارز این شیر زنان ،غیور مردان کرد #شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو هست دختر ۱۶ساله که با نیروهای پیش مرگان کرد و نیروهای سپاه همکاری میکرد
یک روز گروهک ضد انقلاب به نام کومله ناهید را می دزدن
مادر ناهید ماهها در روستاهای کردستان دنبال ناهید میگشته اما تا چندماه بعد خبر در کردستان میپیچد که قراراست یک جاسوس خمینی در کوی بزرن رسوا کنند
شاید باورش سخت است این جاسوس خمینی ناهید ۱۶ساله داستان بود
دخترک طفل معصوم سر تراشیده دست بسته ب جرم اینکه ب امام خمینی توهین نکرده بود
بعداز چند وقت پیکر بی جان ناهید را در کوههای سربه فلک رسیده دنا پیدا کردن
مادر ناهید برای آرامش ناهید پیکرش به تهران انتقال میدهد و در بهشت زهرا دفن میکنند
ایران با فداکاری این شیر زنان ومردان ایران امروزی شد
تیر جاش رو به مرداد داد و تولدم رسید سخت بود بدون حسین با دوستام رفتم مزار شهدا کیک بریدم بدون حسین 😔
مرداد جاشو به شهریور داد و عطیه با تعهد باباش و همسرش تو مدرسه ثبت نام شد با اومدن مهر دوباره فعالیت ما تو معراج کم شد تا اینکه تاسوعا اومد رفتیم معراج الشهدا
اما چی فهمیدیم 😭
همه بچه ها اسم نوشته بودن برای پیاده روی اربعین
اما ما چون کنکورآزمایشی،تست ،درس وامتحان مانع از حضورمون تو این سفر رویایی بود
تازه از معراج الشهدا خارج شده بودیم ک گوشی عطیه زنگ خورد
-کیه
عطیه:سیده خدا کنه دیگه این از سفر اربعین نگه
-حالا بگه هم بچه بازی درنیار
عطیه:سلام خوبی آقا؟
سید:.....
عطیه :باشه همسری من با زینبم پس شب منتظرتم
نام نویسنده:بانوی مینودری
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
AUD-20191213-WA0000.mp3
2.07M
یاد شهدا
استاد_عالی🎤
🔻نگاه آسمانی شهید بُرونسی و توسل به حضرت زهرا سلام الله عليها در جنگ ۸ ساله
نگاه ما در جنگ امروز چطور هست.
#شهدا
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨
صحبتهای زیبای سردار سلیمانی و رهبر معظم انقلاب درباره صوت و صدای شهیدان😊👌
🔴#پیشنهاد_ویژه_دانلود👆
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋
■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند.
《انتشارات شهید ابراهیم هادی》
🔹️ منزل اول/اولین شهید کربلا
حر در صبح عاشورا به سپاه حسین علیه السلام پیوست.
به امام گفت:《 ای پسر رسول خدا (ص) فدایت شوم! من همان کسی هستم که تو را از بازگشت به وطنت بازداشتم و شما را محاصره کردم و مجبور کردم در این سرزمین توقف کنی. گمان نمیکردم پیشنهاد شما را نپذیرند و این سرنوشت دچارتان کنند.
به خدا اگر می دانستم کار به اینجا می کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی زدم. اکنون از کارم به سوی خدا توبه می کنم. آیا توبه من پذیرفته است!؟》
امام حسین علیه السلام فرمود: آری خداوند توبه را میپذیرد. از اکنون از پایین بیا.
در برخی تواریخ آمده است:حر از شرمندگی روی آمدن به میان خیمه ها را نداشت لذا گفت:《 من سواره باشم برایم بهتر است. میخواهم همچنان که بر اسب خود هستم، برای یاری شما با دشمن بجنگم تا کشته شوم.》
حر سپس حرکت کرد و در برابر تشکر عمر سعد ایستاد و گفت:《 ای مردم کوفه، مادرانتان در سوگتان بگیرند! این بنده صالح خدا را فراخواندید و هنگامی که به سوی شما آمد، دست از یاری او برداشتید!؟》
شما که میگفتید در یاری او با دشمنانش خواهیم جنگید، اکنو رو در روی او استاده اید و میخواهید او را بکشید؟ (شما) راه نفس کشیدن را بر او بستهاید، از هر سو محاصرهاش کردهاید و از رفتنش به سوی سرزمین ها و شهرها جلوگیری می کنید.... آب فرات را که یهود و نصاری و مجوس از آن می آشامند به سگان و خوکان در آن می غلتند، بر روی حسین و زنان و کودکان و خاندانش بسته اید؟!
تاجایی آنان از فرط تشنگی به حال بیهوشی افتادهاند. چه بد رعایت (اجر رسالت) محمد (ص) را دردرباره فرزندانش کردید؟! خدا در روز تشنگی محشر، شما را سیراب نکند.》حر بار دیگر به دیدار امام حسین علیه السلام آمد و به یاد مطلبی افتاد و گفت:《 زمانی که عبیدالله ابن زیاد مرا به سوی شما روانه ساخت از قصر بیرون آمدم، از پشت سر و صدایی شنیدم که میگفت: حر، شاد باش که به خیر و سعادت رو میآوری وقتی پشت سرم را نگاه کردم، کسی را ندیدم. با خود گفتم من به نبرد حسین علیه السلام می روم. این چه بشارتی است؟!》
حر لحظاتی را کنار اما ماند وبعد گفت:
ادامه دارد....
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_24 این بار مقصد قصر شیرین بود سرزمینی که تن
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
بسم رب الشهدا
#رمان
#رمان_هادی_دلها
#قسمت_25
&راوی عطیه &
وارد خونه شدم
-سلام
مامان :سلام دخترم
عطیه مامان چی شده ؟
-هیچی
مامان سید شب میاد اینجا
من برم تو اتاقم
در اتاق بستم چادر مانتوم درآوردم جانمازم پهن کردم چادرنمازم سر کردم
دو رکعت نماز خوندم بعد نشستم اشکام همینطوری میمود یا سیدالشهدا خودت آروم کن
داشتم همینطوری حرف میزدم که در زدن
اشکام پاک کردم گفتم بفرمایید،
فکر میکردم مامانه ولی با تعجب دیدم سیده از سر جانماز پاشدم دستم ب سمتش
-خوش اومدی عزیزم
سید:گریه کردی خانم گل؟
-😔😔😔بیا بشین عزیزم
سید دستم گرفت تو دستش گفت :چی شده
-هیچی سراین سفر اربعین ناراحتم
سید: اتفاقا منم اومدم دراین مورد باهات حرف بزنم
-خب بفرمایید بنده در خدمتم
سید:عطیه جانم 😔میشه رضایت بدی منم برم ؟
-من فدای جدت بشم برو عزیزم
ب چشم بهم زدنی همه راهی کربلا شدن
حتی مامان بابای من و زینب
قرار شد منم برم خونه زینب اینا
امروز صبح همه باهم راهی مرز ایران ،عراق شدن
زینب درحالیکه پیتزا ب دست وارد اتاق میشد و گفت
عطیه فردا امتحان شیمی داریم
استراحت کنیم بعد درس بخونیم بعد بریم کهف تا ساعت ۱۱برگردیم
موافقی ؟
-بلی
داشتیم درس میخوندیم که زینب گفت :وااااااای مخم دیگه نمیکشه بریم ؟
عطیه: بله
اینجا کهف الشهدا منبع آرامش و رفع دلتنگی
گویا اینجا فاصله ای بین زمین آسمان نیست
من آرومتر بودم ولی های های گریه های زینب بالا گرفت
#ادامه_دارد.... عصر ساعت
نام نویسنده :بانوی مینودری
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
جرقــــــ💥ـــــه
#تلنگر
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله‼️
❣در تفحص شهدا،
❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛
شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴
یکشنبه : خنده بلند در جمع 😆
دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .
سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .
چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣
پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️
جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔
📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد :
⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...
⁉️ما چی⁉️
❓کجای کاریم
حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️
1⃣غيبت…
تو روشم ميگم🗣
2⃣تهمت…
همه ميگن🔕
3⃣دروغ…
مصلحتي📛
4⃣رشوه...
شيريني🍭
5⃣ماهواره...
شبکه هاي علمي📡
6⃣مال حرام ...
پيش سه هزار ميليارد هیچه💵
7⃣ربا...💸
همه ميخورن ديگه🚫
8⃣نگاه به نامحرم...🙈
يه نظر حلاله👀
9⃣موسيقي حرام...🎼
ارامش بخش🔇
🔟مجلس حرام...
يه شب که هزار شب نميشه❌
1⃣1⃣بخل...
اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰
🌷شهدا شرمنده ایم که بجای باتقوا بودن فقط شرمنده ایم ...
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
فیلمی که شهید سردار سلیمانی اجازه پخش آن را ندادند👆
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋 ■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رف
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋
■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند.
《انتشارات شهید ابراهیم هادی》
🔹️ منزل اول/اولین شهید کربلا
من اولین کسی بودم که راه را بر تو گرفتم. به من اجازه ده تا اولین کشته راه شما باشم. امام فرمود: تو از کسانی هستی که خدا توبه آنها را پذیرفته است.
او راهی میدان شد و دلیرانه جنگید. او شعاری حماسی می خواند و می گفت: من حر هستم که میزبان شمایم. شمشیرم را بر شما فرود می آورم و از بهترین کسی که ساکن سرزمین بلا شد حمایت میکنم. شما را میزنم و باکی ندارم. حر به اتفاق زهیر بن قین با دشمن پیکار میکردند. هرگاه یکی از آنها در محاصره دشمن قرار میگرفت، دیگری او را از محاصره بیرون می آورد، و مدتی به این گونه پیکار کردند. اسب هر زخمی شد اما او همچنان سواره پیکان میکرد. اسب ار پای درآمد. حر به ناچار پیاده جنگید و چندین نفر را به قتل رساند. در این هنگام پیادهنظام عمر سعد بر او حملهور شدند و او را به شهادت رساندند.
امام علیه السلام بر بالین حر نشست و خون از چهرو او پاک کرد. امام این جملات را فرمود: تو حر و آزادی، همانگونه که مادرت برتو نام<حر> را نهاد. تو در دنیا و آخرت حر و آزاده هستی.
نقل است که یکی از شاهان صفوی پس از تصرف بغداد، به کربلا آمد. در آنجا از برخی مردم شنید که از حر به دلیل اینکه به امام حسین علیهالسلام اجازه خروج از کربلا را نداده و باعث وقوع حادثه عاشورا شده بد می گویند!
شاه فرمان داد قبر را نبش کنند! آنگاه بدن سالم او را دید که پس از قرن ها آرام خوابیده بود!
حتی دستمالی که امام حسین علیه السلام بر سر وی بسته بود. هنوز بر سرش بود. همین که دستمال را برای تبرک باز کردند، خون تازه جاری شد! هر چه کردند تا با دستمال دیگری خود را بند بیاورند ممکن نشد! با مشاهده این از عظمت حر، شاه دستور داد گنبد و بارگاهی برایش بنا کنند.
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #رمان_هادی_دلها #قسمت_25 &راوی عطیه & وارد خونه شدم -سلام
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
بسم رب الشهدا
#رمان
#هادی_دلها
#قسمت_26
از گریه های زینب ترسیدم
ترسیدم دوباره حالش بد بشه از حال بره هیچکس هم همراهم نبود رفتم جلو سرش بغل کردم
-زینب تروخدا بسه حالت بد میشها
اصلا پاشو بریم دیروقته
زینب :یه کم دیگه همش بمونیم خواهش میکنم😭
عطیه میشه گوشیم بدی
-آره
وایستا برم از تو کیفت بیارم
گوشی خودمم برداشتم
گوشی زینب دادم دستش
زینب ی مداحی گذاشت منم نتم روشن کردم
-عه زینب بیا ببین مهدیه رسیده بین الحرمین هم با محمد رضا عکس انداخته هم ناهار مهمون امام حسینه
زینب :خوشبحال لیاقتش داشت رفت
من از هم چیز حتی پیکر داداشم جا موندم
من انقدر بی لیاقتم که حتی برای وداع پیکر برادرم ندیدم 😭
همش صبوری
صبوری
چرا منو نطلبید تا توی کربلا آروم بشم
-زینب تروخدا ببین داری میلرزی
من میترسم حالت اینجا بد بشه دستم جای بند نباشه
ترو خدا
جان حسین پاشو زینب
حالت داره بد میشه
لرزش بدن زینب به حدی زیاد بود که مجبور شدم ببرمش دکتر آرامبخش بزنه بعد بریم خونه
وقتی رسیدیم خونه خواب خواب بود
زینب تو تختش خوابید خودمم رفتم تو پذیرایی که تلگرامم چک کنم چشمم خورد به عکس حسین رو پذیرایی
گوشیم گذاشتم روی میز رفتم سمت عکسش
-حسین تو فقط برادر زینب نبودی
زینب مرید و مجنون و شاگرد تو بوده
خودت آرومش کن
همون جا روی مبل گوشی بدست خوابم برد
وقتی چشمام باز کردم دیدم زینب داره زیارت عاشورا میخونه اونم با گریه
-زینب چی شده ؟
چرا گریه میکنی؟
💐💐💐💐💐💐💐💐
&راوی زینب
با آرامبخش خوابم برد خواب دیدم کربلام بین الحرمینم حسین با لباس سبز پاسداری وسط بین الحرمین وایستاده
یکم اونطرف تر محمدرضا دهقان و مجید قربانخانی ایستاده بودن حسین رفت سمت شهید دهقان یه بلیت گرفت و گفت منتظرتم خواهرجونم
وقتی چشمام باز کردم الله اکبر اذان شنیدم
نماز و زیارت عاشورام با گریه خوندم
عطیه :زینب چی شده ؟
-خواب حسین دیدم
تو بخاب من ی چیزی برای ناهار درست کنم
قرمه سبزی درست کردم
داشتم میرفتم عطیه بیدار کنم که تلفن زنگ خورد
-الو بفرمایید
:منزل شهید عطایی فرد؟
-بله بفرمایید
:ببخشید حاج آقا هستن ؟
-خیر ببخشید شما ؟
**:کریمی هستم از ناحیه مزاحمتون میشم
ببخشید میتونم با حاج خانم یا خواهر شهید صحبت کنم
-بله خودم عطایی فر هستم خواهر حسین
پیکر حسین تفحص شده ؟
کریمی:خیر خانم عطایی فر
تماس گرفتم بگم برای عید نوروز همراه سایر خانواده شهدای جاویدالاثر مشرف میشید سوریه زیارت خانم زینب و قتلگاه یک سری از شهدای جاویدالاثر
فقط حاج آقا که از کربلا برگشتن مدارکتون بیارید ناحیه
اشکام همینطوری میرخت
حسین گفت منتظرتم
نام نویسنده :بانوی مینودری
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مژده یوسف به کنعان آمده در کویر تشنه باران آمده
#شهید_جواد_الله_کرم
عشق دارع میاد😍
🔹️پیکر مطهر شهید بعد از چهار سال تفحص شده و ان شاءالله به زودی به وطن خواهد آمد.
#شهید
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃
شهیدی که زمین با اون سخن میگفت!!!!
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋 ■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند. 《انتش
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋
■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند.
《انتشارات شهید ابراهیم هادی》
🔹️منزل دوم/حر نهضت امام
آن بزرگ می فرمود:《 هر کس حب امام حسین علیه السلام را در دل داشته باشد حتی اگر سال ها راه را اشتباه رفته باشد، امکان بازگشت را دارد. و هر کس به هر جایی رسید نتیجه محبت امام حسین علیه السلام بوده.》
از کسی میگوییم که به دلیل درگیری با ماموران شهربانی دو سال حبس انفرادی داشت. در سال ۱۳۱۶ باکفالت آزاد شد. بعد پنج سال حبس با اعمال شاقه، تبعید به بندرعباس در سال ۱۳۲۳ به اتهام قتل و درگیری در زندان بندرعباس و چهار بار حبس دیگر در سال های بد و....
اما بعد از آن به خوبی با خاندان پهلوی حشر و نشر پیدا کرد و جزء مقربان دربار شد! روزی که ولیعهد به دنیا آمد همه چهارراه مولوی تا جلوی بیمارستان را آذین بندی کرد و سینی اسفند را در دست گرفت و با شاه خوش و بش می کرد. او در کودتای ۲۸ مرداد تلاش زیادی را برای برگرداندن شاه انجام داد و بعد از آن لقب تاج بخش را از شاه گرفت. البته می گفت: در این کودتا به دستور علما از جمله آیت الله بهبهانی وارد کارزار شده!
او بیشتر تفریحش حضور در کابارهها و خوردن..... بود. هر چند نمازش را همیشه میخوان و سه ماه محرم و صفر و رمضان به نجاست لب نمیزد.
طیب خان در بازار میوه حجره داشت و تنها وارد کننده موز شناخته میشد. لذا ثروت سرشاری نصیب او گردید و به سلطان موز ایران شهرت یافت.
اما همه زندگی او در این مسائل خلاصه نمیشد. او دو صفت داشت که در روایات ما این دو صفت به عنوان اصل نجات انسان ها معرفی شده.
اول اینکه به مانند لوطی های قدیم، دست خیر داشت. تا میتوانست به دیگران کمک می کرد. مراسم گلریزان میگرفت و گره از کار مردم میگشود.
ادامه دارد......
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_26 از گریه های زینب ترسیدم ترسیدم دوباره
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
بسم رب الشهدا
#رمان
#هادی_دلها
#قسمت_27
سوار مترو شدیم ب مقصد ولنجک (کهف الشهدا)
عطیه :باز چرا کلت تو گوشیه ؟
-دارم زندگی نامه شهید قربانخانی سرچ میکنم ببینم چی میگه
عطیه حالا اونو ول کن این متنم درمورد داداش مجیده ببین
برخی از خصوصیات #شهید_جاویدالاثر_مجید_قربانخانی:
تاریخ تولد : ۱۳۶۹/۵/۳۰
تاریخ شهادت:1394/10/21
🔸فوق العاده شوخ طبع و خوش خنده بود بهش میگفتن دلقک گردان😂
🔹خیییییییلی خاکی و مهربون...☺️
🔸دنبال حتی کوچکترین کار خیر یا کمک...😇
🔹بااااا ادب🙂
🔸بیشتر از سنش مسایل پیرامونش رو متوجه میشد و درک بالایی داشت.
🔹خیلی خوشتیپ بود😎از همه نظر میپرسید درباره تیپش براش مهم بود 😁
🔸نترررررس و شجاع
🔹توی رفاقت کم نمیذاشت فوق العاده مشتی و بامعرفت بود
🔸خانواده دوست و عزیزدردونه و تک پسر خونه😊
🔹با همه می جوشید.
🔸خیلی با غیرت بود
🔹خیلی ام راستگو بود.😌
🔸اهل گردش و تفریح😉
🔹اصلاااا آدم آرومی نبود😅
🔸خیییییلی صبور بود.
🔹تو دلش هیچی نبود دل بزرگ بود.
🔹اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود ، بدون اینکه تو ظاهر بخواد نشون بده
🔸عاشق عکس بود 📸 ، "هرجا میرفت عکس مینداخت برای همه رفیقاش میفرستاد و میگف جاتون خیلی خالیه"☺️
🔹 بدی دیگران رو زود فراموش میکرد ولی خوبی رو به خاطر میسپرد...
🔸عاشق مادرش بود
🔹طاقت نداشت غم کسی رو ببینه سری یه حرکتی میکرد کلا تمام غم و دردت یادت میرف...
🔸 هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد.
🔹اگه حرفی تو دلش بود تا جایی که میشد حرفش رو میزد حتی با خنده و شوخی ولی کسی رو نمیرنجوند از خودش
🔸به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود.
🔹عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب سلام الله علیها بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) #عمل رو انتخاب کرد ، تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم بی بی موند و شد یکی از علمداران ظهور...
اینارو دوست آشنا درموردش گفتن
-عه چقدر قشنگ بود از کجا آوردش
عطیه :از کانالش ،
تازه چندوقت پیش بهارهم تو گروه شهید میردوستی با مامانش مصاحبه کرد اگه میخای بیشتر بشناسیش خوبه اون مصاحبه ام بخونی
لینک کانالشم برات فرستادم
#ادامه_دارد....
نام نویسنده:بانوی مینودری
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
خون تو...
آغازگر
فتح قدس
خواهد بود.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#روز_قدس
#شهید
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃
نام و نام خانوادگی: روحالله قربانی
تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸
محل تولد: تهران، دولاب
وضعیت تأهل: متأهل
فرزند دوم خانواده سردار داود قربانی
دانشجوی کارشناسی زبان
اعزام به سوریه بهعنوان پاسدار نیروی قدس
شهادت در تاریخ: ۱۳ آبان ماه سال ۹۴
محل شهادت: سوریه، دمشق، حلب
محل دفن: بهشتزهرا قطعه ۵۳
شهید روحالله قربانی ازجمله مدافعین حرم بود که به همراه یکی دیگر از همرزمانش و در مبارزه با تروریستهای تکفیری در عملیات محرم به شهادت رسید.
خودروی روحالله و دوستش قدیر در نزدیکی حلب مورد اصابت موشک قرار گرفت و این دو همرزم و مدافع حرم، جانشان را بر سر آرمانی که داشتند نهادند و به لقاءالله پیوستند.
پیکر مطهر شهید قربانی در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشتزهرا در جوار محرم ترک و رسول خلیلی به خاک سپرده شده است.
#سالروز_ولادت
✍شهید عزیز امروز در جوار رحمت الهی و در کنار دوستان شهیدت در روز تولدت برای همه ما دعا کنید تا چون شما عاقبت بخیر شویم🌺
🍃تولدت مبارک برادر شهیدم🍃
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋 ■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند. 《انتش
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋
■ چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند.
《انتشارات شهید ابراهیم هادی》
🔹️منزل دوم/حر نهضت امام
دوم اینکه تا می توانست برای امام و مولایش حسین بن علی علیه السلام خرج میکرد. دسته عزاداری او که در دهه محرم راه میانداخت بزرگترین دسته عزاداری در تهران بود و شبیه آن هنوز نیامده است!
وقتی دسته عزاداری او راه میافتاد، ابتدا و انتهایش پیدا نبود! ابتدای دسته به بازار تهران رسیده و انتهای آن هنوز در میدان شوش بود!
در ایام عاشورا آب و غذا نمیخورد. با پای برهنه میدوید و به دنبال خدمت به عزاداران مولایش بود. می گفت:《من هر چه درآمد داشته باشم دو قسمت می کنم. یک قسمت خودم و مردم می خوریم. یک قسمت هم برای مولایم امام حسین علیه السلام خرخ می کنم.》
البته عشق و علاقه به سالار شهیدان از دوران کودکی در وجود او بود. پدرش مجلس روضه برپا می کرد و فرزندانش را به زیارت کربلا توصیه می کرد.
طیب خان از بیست سالگی همه ساله با مشقت بسیار به کربلا می رفت.
***
طیب حاج رضایی در سال ۱۲۹۰ در تهران به دنیا آمد. او از عیاران و باستانی کاران تهران در دوران سلطنت پهلوی بود. او از جمله افرادی است که در ادبیات محاورهای به لوطی مشهور بودند.
طیب مانند برخی جوانان دوران ستمشاهی اهل دعوا و.... بود. چاقو همراه همیشگیاش شده بود.
در یک درگیری در تهران طیب خان را با چاقو زدند. چند روزی بیهوش در بیمارستان افتاده بود. دکتر ها به خاطر خونریزی داخلی از او قطع امید کردند.
ادامه دارد.....
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_تصویری
🎙#مداحی حماسی #حاج_مهدی_رسولی
💠خیبر خیبر یا صهیون
✅حاج حسین یکتا: اگر روزی پشت دیوارهای بصره میجنگیدیم، اکنون پشت دیوارهای بیتالمقدس میجنگیم. اگر یک روزی میگفتیم تا کربلا یک « یا_حسین» دیگر باقی است، اکنون هم میگوییم تا نماز در بیتالمقدس یک « #یا_حسین » دیگر باقی مانده است.
💫#شب_زیارتی_ارباب
💫#السلام_علیک_یااباعبدالله_الحسین
✨هیهات منا الذله
💠#القدس_لنا
#روز_قدس
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_27 سوار مترو شدیم ب مقصد ولنجک (کهف الشهدا)
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
بسم رب الشهدا
#رمان
#هادی_دلها
#قسمت_28
درحالیکه گوشی دستم بود غرق زندگی شهید قربانخانی بودم
اشکهایم میبارید یهو دست عطیه اومد جلو گوشیم گرفت
عطیه:یادت باشه چه قولی بهم دادی
-عطیه سخته بخدا دلم برای صداش ،دیدنش ،عطر تنش تنگ شده
وقتی بالای پله ها رسیدیم گوشی حسین از کیفم در آوردم
صداش پلی کردم :
سلام زینب قشنگم سلام عزیزدل داداش
دلم برات ی ذره شده همه زندگی برادر داریم میریم عملیات
مواظب چادرت باش
ان شاالله تو بهشت همدیگه ببینیم
با تمام شدن ویس گریه های من بیشتر شد
به آغوش زینب رفتم تسبیح بین دستام فشار دادم
که گوشی خودمم زنگ خورد
-شماره عراقه 😳
عطیه :خب جواب بده
-الو بفرمایید
مرتضی:سلام آبجی جونم خوبی؟
-سلام عزیزدلم خوبی ؟
مرتضی:آجی جونم اومدیم کربلا من رفتم حرم خیلی دعا کردم تا داداش حسین بیاد تو و مامان دیگه گریه نکنید
-الهی من فدای تو بشم
دیگه چیکار کردی؟
مرتضی:اووووم آهان عمو محسنم دیدم
-خب
مرتضی:عمو محسن گفت رفتی حرم دعاکن اون خاله ای من دوسش دارم بامن ازدواج کنه
منم خیلی دعا کردم
-عمومحسن گفت اینو ؟😳
مرتضی:اره
آجی از بازار برات ی چادر خریدم
-اجی فداتو بشه گوشی میدی ب مامان ؟
مرتضی:بله
مامان:سلام دختر قشنگم خوبی ؟
-سلام این محسن چرا چرت پرت ب بچه گفته؟
مامان:خخخ حرف دلش زده تو چیکار داری ؟
-خیلی هم ممنون شما هم طرفداری اون میکنی ؟
مامان:من بعنوان داماد قبولش دارم
-مامان من برم
خداحافظ
صدای خنده مامان میمود ک گفت خداحافظ
وقتی گوشی قطع کردم عطیه گفت :چرا باز گوجه شدی ؟
-وای محسن روانی رفته ب مرتضی گفته رفتی حرم دعا کن خاله ای که دوسش دارم بامن ازدواج کنه
عطیه :پاشو پاشو تا سکته نکردی
-این محسن بـاید خفه کرد
عطیه :نامحرمها 😁
-کوفت مرگ
وارد غار شدیم آرامش وصف نشدنی تمام وجودم گرفت
عطیه:زززززینب اینجا این شهید هویت مشخصه
دفترچم از کیف دراوردم #شهید_مجید_ابوطالبی
نام نویسنده:بانوی مینودری
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆