●"🌿]↯
❞اطلاعیه🔔⇩❝
عزیزانےکہساکنشهࢪ رشت هستند و تمایل بہهمکارێ دربرگزارێ زیارٺنیابتے گلزار شهدا دارندبہ ایدێ زیرمراجعہکنند😊👇🏻
♡@hadiDelhaa3
عوامل بد حجابی 3.mp3
648.9K
═✧🌸✧═
🎥 محـجـبہ ها باید بانشاط تر ۅ بااخلاق تر باشند،آیا ۅاقعا همینطوره⁉️
★ حجت الاسلام ۅالمسلمین پناهیان
#حجاب
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
═✧🌸✧═ 🎥 محـجـبہ ها باید بانشاط تر ۅ بااخلاق تر باشند،آیا ۅاقعا همینطوره⁉️ ★ حجت الاسلام ۅالمسلمین
⊰✾✿✾⊱
«خۅاهران گرامۍ!
حجـاب شمابـرتـر ازخـۅن شهیدان است.
ۅدشمـن پیـش ازآنڪہ...
ازخــون شهیدبہ هـراس آید،!
ازحجاب ڪوبنده تۅ ۅحشت دارد...
♡شهیدمحمدعلےصمدۍ♡
#حجاب
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
|ـ۸ـہ۸ـہـ🌿°•
🌱•|پـیامبراڪرم صلی الله عـلیہ ۅآلہ
✾هرڪس بداخلاق باشد،خودش راعذاب میدهد ۅ هـرڪس غم ۅغصہاش زیـادشود تنش رنجـور مےگردد.√
#حدیث
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
•❤️⃝⃡ ● ⃝⃡🌱•
نمازاوڵِوقـت⏰
براۍِدورۍازشهوتوگنـــاهخیلــۍموثره👌🏻
الصلاة✨
#نماز_اول_وقت
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
♥️هوالمحبوب♥️ 💌#رمان_تنها_میان_داعش 🕗#قسمت_سیام ♦️ نمیدانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش #اسیر عد
♥️هوالمحبوب♥️
💌#رمان_تنها_میان_داعش
🕗#قسمت_سیُ_یکم
♦️ نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
♦️ نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
♦️ حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
♦️ دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
♦️ پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
♦️ دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
♦️ خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و یادم نمیرفت عباس تنها چند دقیقه پیش از #شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد.
مصیبت #مظلومانه همسایهای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بیتاب خواندن پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد.
♦️ در تاریکی صورتش را نمیدیدم اما صدایش از هیجان خبری که در دلش جا نمیشد، میلرزید و بیمقدمه شروع کرد :«نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن #سید_علی_خامنهای گفته آمرلی باید آزاد بشه و #حاج_قاسم دستور شروع عملیات رو داده!»
غم امّ جعفر و شعف این خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من خندید :«بلاخره حیدر هم برمیگرده!» و همین حال حیدر شیشه #شکیباییام را شکسته بود که با نگاهم التماسشان میکردم تنهایم بگذارند.
♦️ زهرا متوجه پریشانیام شد، زینب را با خودش برد و من با بیقراری پیام حیدر را خواندم :«پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.»
زمینهای کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد :«نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازهام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و با جملاتم به #فدایش رفتم :«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن!»
♦️ تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک #داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشهای بود که میتوانستم برای حیدر ببرم.
نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی میکردم، بیسر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با #خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟
♦️ قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبهای پنهان کرده بودم و حالا همین #نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد.
شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستیام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمیشد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم.
♦️ در گرمای نیمهشب تابستان #آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به #خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
#ادامه_دارد
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
✍نویسنده: فاطمه ولی نژاد
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• • ⃟ 🌸 ⃟✦⠀
این دنیابا تمام زیبایے ها
ۅانسانهـاے خوب ۅنیڪوے آن
محل گذراستنہ ۅقوف ۅماندن
ۅتمامےماباید برۅیم ۅراھ این است
زودیادیرفرقے نمیڪنداماچہ بهترڪہ زیبا
برۅیم...
✨فرازے از وصیتنامہ✨
#شهید_رسول_خلیلی
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
• • ⃟ 🌸 ⃟✦⠀ این دنیابا تمام زیبایے ها ۅانسانهـاے خوب ۅنیڪوے آن محل گذراستنہ ۅقوف ۅماندن ۅتمامےماباید
••〇 ⃟〇••
بچہ هاشهدامۍ خۅاستن؛میشد...↻
مامیخۅایم نمیشہ...
چہ کردیم بادلامون..ツ
{مھمترازآرزوۍ شهادت کردن شهدایی زندگی کردنہ♡}
♡حاج حسین یکتا♡
#شهیدانه
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
⃟ ♥ ⃟ الـۅعــدهۅفـــا🙌🏻 اعضـاۍمحتــࢪمسـلام🌿 ⇦بالاخـࢪهࢪوزشـࢪوع #چلهحـاجـتࢪوایۍ فـࢪا
『•◌🌸◌•』
⸙آنسـوۍدلتنگےها
همیـشہ"خـدایے"هسـتـ
ڪہداشتنـش
جبـرانِ همہۍنـداشتـنهـاسـتـ...
✾روز هفتم #چلهحاجتروایۍ فراموش نشود❌
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
°•✿❤️✿•°⠀⠀
⸙یڪےاز دوسـتانشهنگـامدفـنرسـول میگفت:
✾خۅشابـهحـالـترسـۅل
حالادیگرراحـتۅآسـۅدهبخـۅابازبـس
ایـنبچـہتـلاش میڪرد
✾ازطرفےارتباطشبـاشهـدا راقطع نمیڪرد، شبهاۍجمعہبهشتزهـراسـرقبـۅرشهـدا میرفتۅسنـگقبرهایےڪہرنگشانرفـتہ بـۅد را بازنویسےمیڪرد
✾ قلمو رنگهایےڪہبـاآنها ایـنڪار را میڪرد الاندرمـوزه اتاقـشاسـت
🌱•|بـہنقـلاز دوسـتشهید
#شهید_رسول_خلیلی
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
°•✿❤️✿•°⠀⠀ ⸙یڪےاز دوسـتانشهنگـامدفـنرسـول میگفت: ✾خۅشابـهحـالـترسـۅل حالادیگرراحـتۅآسـۅده
°✧❤️✧°
••اۍشـهیـ∞ـد
بایـدخـۅدتتمـام
دلـم را عـوضڪنـــے
بـا ایـن دلـم،بـہدردِ
امام زمــانم نمـےخۅرم...
محبوبِ دل صاحب ڪہشوۍ
شهیدتمے ڪنند❥
✦2روز تا آسمانے شدنت✦
#رفیق_شهیدم
#پاسـڊارانبۍپلاڪ