🔶 آقایی با شکل وشمایل خانم ها تو
روضه های شهرستان آملمیرفت وهمه
خانم ها رو در آغوش میکشیدو التماس
دعا میگفت دستگیر شد
💥 مواظب غریبه ها تو مجالس باشیم
🔖 آگاهی حق مردم
در عصر آگاهی با #پلاک_ایران👇
🆔 @pelakiran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 قافیه زندگیام به تو ختم میشود؛
چون که با تربتت کام برداشتهام یا
حسین ...
🔖 آگاهی حق مردم
در عصر آگاهی با #پلاک_ایران👇
🆔 @pelakiran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدمت بچه داران عزیز، ایده اوردم براتون
🔖 آگاهی حق مردم
در عصر آگاهی با #پلاک_ایران👇
🆔 @pelakiran
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرتدلبر
🔍 #قسمتنودویک
🔶 نکن با خودت ...
خجالت زده اشکهایم را پاک کردم .
تو چه میدونی حال منو ...
پس قضاوتم نکن ...
🔵 من فقط یه چیزو خوب میدونم طیبه ...تو از پس همه چی بر میای .
تو طیبه قوی هستی .
تو خدا و امام زمان رو داری .
تو بیماری امیر و مراسم جلو نیومدم .
چون دلم میخواد همیشه تو رو قوی ببینم .
اما میدونی که حواسم به کارها بود ...
🔴 خیر ببینی ... همین که مراقب محمد بودی یه دنیا کمکه ،ببخش منو ...
این روزها میزون نیستم .
سعی میکرد به صورتم نگاه نکند .
با لبخندی گفت : درست میشه ...
خدا بزرگه ...گفتم : برو تو خیس شدی ...
برو تو خیس شدی ،ممنون ازت ...
دستی تکان داد: یا علی ،حرکت کردم .
🔻 عید ۱۳۹۷ بنا به سنت قدیمی به یاد امیر منزل ما در روستا خرجی داده میشد .
رفت و آمد فراوان و همه در تلاش بودند .
برای مهدا و همسرش یکی از اتاقها را آماده کردم که راحت باشند.
سر مزار هم حسابی شلوغ بود .
تا چشم کار میکرد جمعیت ایستاده بود .
به جمعیت نگاه میکردم ،چرا دنبال مرتضی میگشتم ،از دور ماشینش را شناختم ...
از ماشین پیاده شد و رفت به راحله کمک کرد . آن سال اولین سالی بود که راحله با عصا راه میرفت . بیماریش تازه عود کرده بود . دیدم دستهایش را گرفته و قدم قدم می آیند. چند حس مختلف را به یکباره تجربه کردم :غم ؛ خشم ؛ تنهایی ؛
نا امیدی ؛ خجالت ؛ چشمهایم را بستم و باز کردم . نگاه خیره عمه روی من بود .
رفتم و با مهمانها مشغول شدم .
آن سال محمد و رسول و مرتضی تنها ۵ روز از نوروز پیش ما ماندند و بعد هر ۳ به ماموریت رفتند ... بیشتر تعطیلات را با عمه بودم و کتاب جدیدم را با او اصلاح کردم. باید خودم را مشغول میکردم .
طیبه باید قوی باشد مثل همیشه ...
تصمیم گرفتم محمد که برگشت درباره ازدواجش جدی صحبت کنم .
اما با صحبت های عمه فاطمه تمام فکرم بهم ریخت ...
#ادامه_دارد ...
قسمت نود و یک .m4a
5.09M
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
#خاطراتیکمشاور
#حضرتدلبر
#قسمتنودویک
📚داستان حضرت دلبر
#فایلصوتی
با صدای نویسنده :
✍صالحه کشاورز معتمدی
🔖 آگاهی حق مردم
در عصر آگاهی با #پلاک_ایران👇
🆔 @pelakiran
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋
💖 سلام
🌷 صبح زیبـاتون بخیر
💖 امـیدوارم توشه
🌷 امروزتون پُر باشه
💖 از سلامتی، نشاط
🌷 دل خـوشی
💖 عاقبت بخیری
🌷 عـشق و مـحبت
💖 وخوشبختی و شـادی
#صبح_بخیر 🇮🇷
🔖 آگاهی حق مردم
در عصر آگاهی با #پلاک_ایران👇
🆔 @pelakiran
🗞 تصاویر صفحه نخست منتخب
روزنامههای سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
🔖 آگاهی حق مردم
در عصر آگاهی با #پلاک_ایران👇
🆔 @pelakiran