پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرتدلبر 🔍 #قسمتسیوسوم 🖤 کفن را باز کرد خدایا! باب
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرتدلبر
🔍 #قسمتسیوچهارم
🖤 بابایم را در روستا در قبرستان جدید
به خاک سپرده بودند. پدربزرگ و
مادربزرگم به معنی واقعی همان روز
مردند فقط جسمشان چند صباح دیگر
روی زمین نفس کشید ، داغ عروس و
چهار نوه و حالا داغ بابایم کم عذابی
نبود. بعد از مراسم هفتم خانه خلوت
شده بود...
🟤 آن چند روز مرتضی را فقط از دور
میدیدم از دیگران شنیدم که مرتضی
فردا عازم است و باید به پادگان برود.
دلم برایش پَر میکشید ...
تنها کسی که با تمام سلول سلول
وجودم می خواستمش...
💖 تنها کسی که میتوانست مرا آرام
کند ... نیمههای شب از بیخوابی بلند
شدم و به حیاط رفتم و در تاریکی
حیاط روی پلهها نشستم زانوهایم را
بغل کردم و سرم را روی زانو گرفتم.
😔 خدایا چرا نمیمیرم ؟؟؟..
💞 دستهایش را دورم پیچید در یک
لحظه میان بازوهای گرمش بودم ،
بهسختی و بیصدا در آغوشش اشک
ریختم ، اشکهایم را پاک میکرد و سرم
را میبوسید : آروم باش ...آروم ...
💙 مرتضی نرو ...
به خدا جز تو کسی از پس من برنمیآید ...
❤️ زود برمیگردم عشقم قول بده مراقب
خودت باشی... زود زود میام ...
🟠 فردای آن روز مرتضی رفت و چند روز
بعد ما هم به کرج برگشتیم.
کمی بعد از فوت بابا بود که از نحوه
مرگ قهرمانانه او مطلع شدم بابا در یک
آواربرداری جانش را از دست داده بود تا
جان یک مادر و بچه را نجات دهد.
😭 هنوز مرتضی از سربازی برنگشته بود
که سرنوشت من برای همیشه تغییر
کرد .........😔
#ادامه_دارد ...
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0
قسمت سی و چهارم .mp3
زمان:
حجم:
1.7M
#داستانحضرتدلبر
#قسمتسیوچهارم
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍ صالحه کشاورز معتمدی
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0