eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
پلاک خاکی
❤️ هدایتگر درست آخرین روزهای سال 96 بود. وقتی به خانه برگشتم به همه چیز و همه کس بد بین بودم. به انقلاب و مسئولین و... همه بد می گفتم. من سالها در جبهه بودم و جانباز شدم. حالا چند وقتی بود که برای استخدام پسرم به همه ارگانها سر می زدم و کسی جواب درستی به من نمی داد. نمی دانستم چه باید کرد. حتی توی اداره آخری گفتم: ای کاش داعش می آمد و بساط شما رو جمع می کرد. ✳️وقتی آمدم خانه، فرزندم پیش من آمد و برای اینکه من رو آروم کنه، یک کتاب به من داد و گفت: بابا این رو بخون. خیلی جالبه. نگاهی به چهره روی جلد کردم و نام کتاب را خواندم: سلام بر ابراهیم باعصبانیت کتاب را به گوشه ای پرت کردم و گفتم: اینا دروغه. مسئولین می خوان کاراشون رو خوب جلوه بدن از شهدا مایه می ذارن... ✅بلند شو... بلندشو... از جا پریدم. دو نفر با هیکل ورزشکارها اما چهره نورانی بالای سرم بودند. نفر اول گفت: اجر اعمال وجهاد خودت رو به خاطر کار پسرت از بین نبر. هرآن کس که دندان دهد نان دهد. خدا خودش کارها رو به موقع درست می کنه. بعد ادامه داد: شکر نعمت های خدا رو به جا بیار. یک آیه قرآن هم خواند که به من خیلی آرامش داد. چند جمله هم گفت که دوای همه دردهای من بود. بعد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت. گفتم شما کی هستی؟ گفت ی بنده خدا وقتی اصرار کردم. نفر پشت سری گفت: ایشون ابراهیم هادی هستند. از خواب پریدم. مات و مبهوت بودم. سریع دنبال کتابی گشتم که دیشب فرزندم به من داده بود. کتاب را پیدا کردم. چهره شهید با عکس روی جلد کمی فرق داشت. کتاب را که باز کردم تصویر مهمان چند دقیقه قبلم را دیدم. چهره ای زیبا و نورانی با محاسن بلند. حالا در ایام عید کتاب را تا آخر خوانده ام. هر لحظه خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکنم و از حرفهایی که زدم استغفار میکنم. به راستی سلام خدا بر ابراهیم که مرا هدایت کرد. التماس دعا. یک جانباز از روستاهای خراسان جنوبی. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زن زندگی به این میگن😂 وقتی به گور دسته‌جمعی میگه مقبره دسته‌جمعی، معلومه به خونه 40 متری شوهرش هم میگه کاخ آقامون. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
سرکلاس جامعه شناسی، آقای پروفسور دوساعت تموم ازحجاب بدگفت ولی صغری وکبری چیدتابرای بچه هاجابندازه که حجاب یه چیزبه دردنخوریه! ولی آخرای کلاس، احمدبلندشدوگفت ببخشیداستادشمادوساعت درموردحجاب بدگفتیدحالا اجازه میدیدمن ده دقیقه ازحجاب دفاع کنم؟ درخواستش بقدری منطقی ومؤدبانه بودکه استادمجبورشداجازه بده احمدم طوری قشنگ وحساب شده راجع به فوایدحجاب صحبت کردبراش کف زدن استادهم فهمیدکه تأثیرحرف های احمدخیلی بیشتربوده "شهید سیداحمد رحیمی" @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
شهید مهدی زین الدین🍃🌹
پلاک خاکی
شهید مهدی زین الدین🍃🌹
🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 📅تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🦋°| قبل از اینکه آدم محتاج به شما رو بیندازد و دستش را دراز کند،شما مشکلش را برطرف کنید. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  اونجاها ڪه بخاطر خدا پا روے غرورت میزارنے، خودتو ڪوچیڪ میڪنی ،اونجاهاست ڪه دارن بزرگت میڪنن، دارن روحت رو بزرگ میڪنن... مواظب باش ڪه با ناراحت شدنت بازے رو نبازے
••🥀•• 🌱 جا ماندن از کربلا برای خیلیا جای حسرت داره اما جا ماندن از لشکر یوسف زهرا دغدغه چند نفره❓😣 به نظرم همین دو خط اونقدر جای حرف داره که بابتش کنید....😔
🔴این روزها بیش از هر زمان دیگری دانستم... که مالک چیزی نیستم، نه مالک جانم نه مالم، نه بدنم نه روحم، هر آنچه برایش تلاش کردم، بدست آوردم، نگاهش داشتم دیگر برای من نیست... ❤خداوندا روزی بمن گفتی که صحرای محشری هست که در آنجا هیچکس دیگری را نمیشناسد. فرزند، پدر مادر را و برادر، خواهر را. زن، شوهر را. همه یکدیگر را میبینند اما در آغوش نمیگیرند، می بینند اما دست یکدیگر را نمیگیرند ❤روزی گفتی هر آنچه در زمین بدست آوردی به یکباره از دست میدهی و من می اندیشیدم که مگر میشود؟ ❤اکنون در این روزها که کرونا جهان را تسخیرکرده، بیش از همیشه میدانم که هست آنچه که گفتی. ❤اکنون میدانم من حتی مالک بدن خود نیستم. که هرجا بروم که هر آنکه را بخواهم در آغوش بگیرم که... ❤میبینم مادری را که هفته هاست فرزند خود را در آغوش نگرفته. ❤میبینم که بهترین امکانات را در اختیار دارم اما نمیتوانم استفاده ای از آن ببرم. ❤خدایا اکنون میدانم اختیارم در گرو اختیار توست و جز تو که بی انتها و همیشه هستی چیزی ندارم که بتوانم به آن تکیه کنم که هر لحظه و همیشه داشته باشمش. 🌺🍃خدایا دراین محشر، مرا و دوستانم رابه حال خودمان رها نکن! به لطفت سخت محتاجیم🍃🌺🍏🌸🍏🍒
📝نکته خاکی باش 🍃 قبل از اینکه خاک شوی🍂
📌 وقتایے که عصـبانے میشی قبل از هر کاری ❗️ سـریع زمزمه کن: 《 لا حَولَ و لا قُوَهَ الا بِالله 》 👈 کنترل خشم
💠 🌷بچه ها! یه وقت کم نیآرید... ما از آتیش گذشتیم تا شماها امید به حرکت داشته باشید؛ یه وقت از هیاهوی پوشالی دشمن نبُّرید .. اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
🌹خوش به حالِ شهدایی که رسیدند آخر ؛ با شهادت به سرانجامِ اباعبدالله ... 🔹 فرازی از وصیت‌نامه : 🌷« از خدا خواستم ... که به گونه‌ای مرا قبول کند که جنـازه این حقیر باز نگردد و یا درصورت بازگشتن سالم نماند و از پیکر اباعبدالله الحسین (؏) پـاره پـاره‌تر باشد ! چرا که اگر سالم باشد ... جلو مادرمان حضرت زهرا (س) شرمنـده می شوم ... و پاسخی ندارم به ایشان بدهم » 🕊و چه زیبا ... خداوند خواسته او را برآورد گلوله گلویش را درید ... و با پیکری پاره پاره به دیدار اربابش شتافت ... 🥀 اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
دیروز کسی پیش کسی نام تو را برد گـفتـم کـه بمیـرم دگــران یـاد بگـیرند من عشق تو را از پدرم یاد گرفتم کـار پـدران را پـسران یـاد بگیرند ای سوخته دل این نظری که به تو کردند زود است کـه صـاحب نظـران یاد بگیرند اولاد فدای حــرم عمه ســادات ای کاش تمام پدران یاد بگیرند اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
برادرم حرف این و آن را مزن🌱 آیت الله حسن زاده آملی اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
شاید شهادت آرزوی خیلی‌ها باشد ... اما یقیناً جز مخلصین کسی بدان نخواهد رسید ... . . . کاش بجای زبانمان با عمل مان طلب شهادت کنیم ... . . 🌹شادی روح شهدا صلوات🌹 اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراض فعال جهادی به سلبریتی‌محوری صداوسيما در بحبوحه کرونا اگه اونا بدنه اجتماعی دارن، بچه‌های جهادی بدنشون رو خرج اجتماع کردن... احسنت بر این جوان فهیم👏👏👏👏 اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
تلفن زد آقا این مبلغی که فرستادید دیگه احتیاجی بهش نیست بگید برگرده پرسیدم چرا؟ کس دیگه پیدا کردید؟ گفت: نه لازم نیست اصلا گفتم یعنی چی لازم نیست گفت: این قراره بیاد تو پادگان تبلیغ خدا پیامبر(ص) و امام حسین(ع) رو بکنه هنوز از را نرسیده رفته منبر، منبر اولش تبلیغ منه محمود کاوه رو میکنه به چه درد میخوره این؟ اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
پلاک خاکی
تلفن زد آقا این مبلغی که فرستادید دیگه احتیاجی بهش نیست بگید برگرده پرسیدم چرا؟ کس دیگه پیدا کردید؟
هدیه ازدواج ❤️💍 در بحبوبه جنگ و درگیری‌های کردستان و درست زمانی که محمود کاوه تصمیم قطعی خودش را مبنی بر حمله به خطوط نبرد عراق و درگیری همزمان با گروهک‌های تروریستی کومه‌له و دمکرات گرفته بود فرصتی پیش آمد و رفتم پیشش، گفتم: «آقا محمود وضعیت من را که می‌دانید، متاهل شده‌ام و بالاخره تعهداتی دارم. از وقتی همسرم را به ارومیه آورده‌ام دائما خودم درگیر عملیات‌های پی‌در‌پی شدم و این رسم همسرداری نیست بنده خدا، از ترس اینکه مبادا چه اتفاقی در عملیات بیفتد دچار وضع روحی خوبی نیست حداقل اجازه بدهید من مدت کمی در کنارش باشم.» کاوه وقتی شنید ابتدا به دلیل شرایط بحرانی مخالفت کرد، اما با زحمت مدت کمی مرخصی گرفتم. یک روز کاوه به من و چند تا از بچه‌ها گفت آماده بشوید برویم داخل شهر گشتی بزنیم؛ امری که خیلی کم اتفاق می‌افتاد، با همان لباس فرم که از او سبز بود و از ما خاکی. البته بیشتر هدفش این بود که برخورد مردم را متوجه شود. چند نفری راه افتادیم داخل شهر تا اینکه به یک مغازه عطرفروشی رسیدیم و آقا محمود وارد مغازه شد و بعد از سلام و علیک از مرد فروشنده سراغ عطرهای مشهوری را گرفت و خریداری کرد. ما مانده بودیم کاوه که اهل عطر نبود و وقت خود را دائم در جبهه و درگیری می‌گذراند، چرا چنین عطرهایی خرید؟ پس از آنکه فروشنده هر دو عطر را برایش بسته بندی و تزیین کرد آمد پیش من و عطرها را داد و گفت: «این هدیه از طرف من به شما و همسرتان است. به ایشان بگویید ما را حلال کنند که در این مدت بابت مسائل عملیات‌ها و دوری از تو سختی و مرارت کشیده است.» الان که دارم این خاطرات را بازگو می‌کنم بغض کردم و‌گریه‌ام گرفته. هنوزم که هنوزه، پس از گذشت این همه سال من و همسرم آن شیشه‌های عطر که هدیه شهید کاوه بود را نگه داشته‌ایم. راوی: جواد نظام‌پور اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
بیچاره ها از ملتی میکُشند که دعاي بعد از نمازشان ؛ شهـادت ست...❤️ اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
مجید بربری...! اینجاست👇👇🌷🕊 @pelakkhakii