eitaa logo
پلاک خاکی
2.6هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
48 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط شهدا را که نمی کنند! گاهی باید آدم های زنده() را هم تفحص کرد و پیدا کرد!! خود شان را... شان را... عقل شان را... . گاهی در این پر پیچ و خم! مردانگی ، غیرت ، ، عزت ، شرف ، ... را گم می کنیم... . نمی گوییم نداریم! داریم! اما می کنیم... . باید گشت و پیدا کرد... نگردیم، وِل معطل هستیم! باید بگردیم و در این زار دنیا! که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر های گم کند... . خودمان را پیدا کنیم... ببینیم کجای قصه ایم... کجای سپاه عج هستیم... کجا به درد خوردیم... کجا آقا عمل کردیم... . کجا مثل دستواره؛ اینقدر کار کردیم تا از خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم! . کجا مثل ابراهیم هادی برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده کردیم... . . حرف آخر! به قول بچه های ؛ نقطه صفر صفر و دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست... . همون که وقتی برونسی؛ راه را در گم کرد! وقتی به مادرش حضرت زهرا کرد! . حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!! رفتند و را پیدا کردند... . پس و نقطه صفر صفر! دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست... @pelakkhakii 👈👈🌹🌹
پلاک خاکی
یادت #ای_دوست بخیر نازنینم خوبی⁉️ خبری نیست ز #تو دل من میخواهد، که بدانی #بی_تو دل منـ❤️ اندازه ی
🔸شهید مدافع حرم محمد حسین محمدخانی 🔹زمان شهادت: ۱۳۹۴ 🔸مکان شهادت: سوریه ؛ حلب 🔹به روایت همرزمش 🔰محمد حسین بود،واقعا غیر از این چیزی نمی تونم در موردش بگم.چون کارهایی که انجام می داد رو جز با عشق نمیشه توجیه کرد🚫همیشه وقتی همه ی ما کم می آوردیم اون بود✊ 🔰خیلی از شبها🌙 که بعضی از یگان ها آمادگی کردن نداشتند محمد حسین و یگان تحت امرش می شدند و نمی گذاشتند کار روی زمین بمونه❌.خیلی وقتها چندین شب پشت سر هم عملیات ها بود✌️. 🔰علاقه عجیبی به و کودک نوزادش👶 داشت،واقعا وقتی با بچه اش بازی می کرد من حسودیم می شد از اینکه انقدر بچه اش رو داره.قبل از حدود دو ماهی می شد که خانواده اش رو ندیده بود😔 🔰به زور و با از خط کشیدمش عقب و گفتم برو خانوادت رو ببین،اول چیزی نمی گفت🚫،ولی بعد از اصرار زیاد من گفت: حاجی من دیگه از خانواده ام دل کندم💕، دوباره وابستشون💞 بشم. 🔰واقعا هم از دنیـ🌍ـا و همه تعلقاتش دل کنده بود، دفعه ای بود که دیدمش،بعد از اون رفت و 😔. 🌹🍃🌹🍃 @pelakkhakii
آن اوایل، یکبار که از معرکه برگشته بود، وسط حرفهایش خیلی محکم گفت: 💠«جانفشانی اصلا کار آسانی نیست»💠 بعد تعریف کرد که در نقطه‌ای باید چند متری را در و توی همین چند متر، آمده چشمش. اینها را می گفت تا به من که یعنی مثل وابستگی به فرزند چطور شهید است… تمرین‌های زیادی توی یکی دو سال گذشته برای رشته انجام داده بود و همه را هم برید. این بار که می‌رفت به کسی گفته بود « ». شب یکی از ها بهش گفتند که امکان تماس با خانواده هست نمیخوای صدای کوثر کوچولوت رو بشنوی؟ ؟؟ گفت : از کوثرم گذشتم. .. :92/10/29 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
☘ گاهی عشق می‌کند و بی‌سیم‌چی گردان، آشنای غریب می شود. 🍀 ، ی ساده ی گردان که حال و هوای هر را با به جاماندگان خبر می‌داد. ☘ فرمانده قلبش شد و و مناجاتش برای خــ💚ــدا . 🍀 آنقدر دعا کرد تا عاشق ، مخلص و شد. ☘ عکاس ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد ، بی‌سیم‌چی عاشق را ثبت کرد و این برگی شد از دفتر ، که این روزها دل هر آدم را می لرزاند😣 ◾️سربندش... ◾️چشم هایش که از خستگی آرام گرفته است... ◾️ و لب های خونین‌ش، که گویی هنوز هم می‌گویند... این‌ها هرکدام روضه ای است برای آنان که دنیا شده‌اند💔 🍀 او با و گریه‌هایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و شد برای دنیا و آدم‌هایش. ☘ کاش می‌شد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای و کمی بندگی کنیم... و او با بی‌سیم‌ش از عشق به محبوب بگوید...😢❤️ به مناسبت سالروز شهادت 🌹 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فقط شهدا را که نمی کنند! گاهی باید آدم های زنده() را هم تفحص کرد و پیدا کرد!! خود شان را... شان را... عقل شان را... . گاهی در این پر پیچ و خم! مردانگی ، غیرت ، ، عزت ، شرف ، ... را گم می کنیم... . نمی گوییم نداریم! داریم! اما می کنیم... . باید گشت و پیدا کرد... نگردیم، وِل معطل هستیم! باید بگردیم و در این زار دنیا! که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر های گم کند... . خودمان را پیدا کنیم... ببینیم کجای قصه ایم... کجای سپاه عج هستیم... کجا به درد خوردیم... کجا آقا عمل کردیم... . کجا مثل دستواره؛ اینقدر کار کردیم تا از خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم! . کجا مثل ابراهیم هادی برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده کردیم... . . حرف آخر! به قول بچه های ؛ نقطه صفر صفر و دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست... . همون که وقتی برونسی؛ راه را در گم کرد! وقتی به مادرش حضرت زهرا کرد! . حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!! رفتند و را پیدا کردند... . پس و نقطه صفر صفر! دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست... 🌹باشهدا رفیق شویم🌹 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
پلاک خاکی
شهید مهدی زین الدین🍃🌹
🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 📅تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
هدایت شده از قنوت قلم
🌷به مناسبت شب ۲۲ اسفند، سالگرد عملیات بدر و شهادت رزمندگان گردان میثم 👇👇👇 صحنه‌های نفس‌گیر عملیات بدر 🔻منطقه عملیاتی بدر در شرق رودخانه دجله تو عمق خاک عراق پر از نیزار و آب‌‌ و باتلاق بود. تانک های بعثی روی سکوها و درست روبروی بچه ها مستقر بودند و بی وقفه شلیک می‌کردند. اصلا درگیری امشب ، نبرد تن با تانک بود. لحظات به سختی سپری می‌شد. با اصابت تیر مستقیم دوشکا ، بچه های گردان میثم یکی یکی مظلومانه ، پرپر شدند. حاج اصغر ارس بالای سر داوود عابدی رسید ، داوود با اینکه تیر خورده بود موقع شهادت ، ذکر یا زهرا(س) بر لبانش بود. کمی آنطرف تر سعید طوقانی تیر به پهلویش اصابت کرده و افتاده بود. همان موقع مصطفی قاسمی هم بالای سر سعید رسید. عباس دائم الحضور که خیلی با سعید رفیق بود ، بالای سر سعید نشسته بود و گریه می کرد و مدام فریاد می‌زد : سعید هم پرید! 🥀 مصطفی قاسمی بعد از عملیات بدر، قصه شهادت سعید رو نقل کرده بود. چند سال پیش سراغ مصطفی رو از بچه های لشکر ۲۷ گرفتم. تازه فهمیدم مصطفی هم تو عملیات کربلای ۵ به موقعیت سعید پیوسته. 🌺 شادی روح شهدای عملیات بدر و شهدای گردان میثم صلوات ✍ مهدی طوقانی # ۲۲ اسفند سال ۶۳ بدر میثم لشکر ۲۷ محمد رسول الله دعوتید به قنوت قلم👇🖋 @ghonooteghalam
هدایت شده از قنوت قلم
🌷به مناسبت شب ۲۲ اسفند، سالگرد عملیات بدر و شهادت رزمندگان گردان میثم 👇👇👇 صحنه‌های نفس‌گیر عملیات بدر 🔻منطقه عملیاتی بدر در شرق رودخانه دجله تو عمق خاک عراق پر از نیزار و آب‌‌ و باتلاق بود. تانک های بعثی روی سکوها و درست روبروی بچه ها مستقر بودند و بی وقفه شلیک می‌کردند. اصلا درگیری امشب ، نبرد تن با تانک بود. لحظات به سختی سپری می‌شد. با اصابت تیر مستقیم دوشکا ، بچه های گردان میثم یکی یکی مظلومانه ، پرپر شدند. حاج اصغر ارس بالای سر داوود عابدی رسید ، داوود با اینکه تیر خورده بود موقع شهادت ، ذکر یا زهرا(س) بر لبانش بود. کمی آنطرف تر سعید طوقانی تیر به پهلویش اصابت کرده و افتاده بود. همان موقع مصطفی قاسمی هم بالای سر سعید رسید. عباس دائم الحضور که خیلی با سعید رفیق بود ، بالای سر سعید نشسته بود و گریه می کرد و مدام فریاد می‌زد : سعید هم پرید! 🥀 مصطفی قاسمی بعد از عملیات بدر، قصه شهادت سعید رو نقل کرده بود. چند سال پیش سراغ مصطفی رو از بچه های لشکر ۲۷ گرفتم. تازه فهمیدم مصطفی هم تو عملیات کربلای ۵ به موقعیت سعید پیوسته. 🌺 شادی روح شهدای عملیات بدر و شهدای گردان میثم صلوات ✍ مهدی طوقانی # ۲۲ اسفند سال ۶۳ بدر میثم لشکر ۲۷ محمد رسول الله دعوتید به قنوت قلم👇🖋 @ghonooteghalam