eitaa logo
پله پله تا شهادت🌹
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
67 فایل
چه زیبا ملائک شدند زیستند همانها که هستند ولی نیستند رفیقانی که بین ما بوده اند ولی حیف نفهمیدیم کیستند ارتباط با خادم کانال @Khademe_shohadaaa
مشاهده در ایتا
دانلود
" فرزند حاج عماد جوان بود و هیچکس نکرده بود در این مسیر باشد. میتوانست دانشگاهش را ادامه بدهد. هزاران فرصت داشت ک ب دنیا برسد. اما آن جوان که روح، معنویت، معرفت و عشق را درون خود داشت، همه ی این کارها را رها کرد و به ، قنیطره و رفت. خبر شهادت او به هر کس رسید، مثل این بود ک حاج عماد، آن فرمانده یگانه و تیزبین و تاریخی، دوباره به شهادت رسیده است. " سلام به تو که نامت سیره ات بود ؛ ... <<سخنان سید حسن نصر الله راجب شهید جهاد مغنیه>> لــحظہ‌ای‌باشـ∞ـهدا↯ @Muoud_313
موقع ازدواج و خواستگاری ڪوتاه صحبت ڪردیم ! همان ابتدا،به من گفت كه دنبال يك همسنگر مي‌گردم💪 كسي كه مي‌خواهد با من زندگي كند بايد همسنگرم باشد.🌸🍃 نگفت  به دنبال يك همسر خوب هستم... بهش گفتم ما كه در حال حاضر در جنگ نيستيم. گفت ما در جنگ فرهنگي هستيم من از شما مي‌خواهم كه در كارهاي فرهنگي همراه من باشيد.💕 از روز ازدواج با همسرم تا شهادت...💔 روزي را به ياد ندارم كه سيد‌ابراهيم در آن كار فرهنگي انجام نداده باشد... 《همسر شهید مصطفی صدرزاده 》 🥀 @Muoud_313
شهید مصطفے‌ صدرزادھ: اگر یـڪ روز فڪر از ذهنت دورشـد..💔 وآنــ را فـرامـوش ڪردے؛ حتماََ فرداےِ آنـ روز را روزه بگیر👌🏻✨ 💞 @Muoud_313
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرزند شهید مصطفی صدرزاده ✨ و دلتنگی در دوری پدر😔 شهدا شرمنده ایم... @muoud_313
نهار خونه پدرش بودیم، همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپز خونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید. برگشتم دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند ولی آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم .😍 همسر شهید مهدی زین الدین🌷 لــحظہ‌ای‌باشـ∞ـهدا↯ @Muoud_313
گفت :دیدی آخر به دلتون نشستم ؟😍 زبانم بند آمده بود ،من که همیشه حاضر جواب بودم حالا انگار لال شده بودم... گفت:رفتم مشهد،یه دهه متوسل شدم گفتم حالا که بله نمیگید امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم.✨ نشسته بودم گوشه ی رواق که سخنران گفت:اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست،خیر کنن و بهتون بدن. نظرم عوض شد. دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!☺️ توی دلم حال عجیبی داشتم .حالا فهمیدم الکی نبود که یکدفعه نظرم عوض شد...🍃 انگار دست امام بود و دل من...❤️ به روایت همسر @muoud_313
در باشگاه کشتی بودیم آماده می‌شدیم برای تمرین ابراهیم با هم وارد شد چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد تا وارد شد بی مقدمه گفت :ابرام جون تیپ و هیکلت خیلی جالب شده !تو راه که میومدی دوتا دختر پشت سرت بودند مرتب داشتند از تو حرف می‌زدند. بعد ادامه داد شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی ،ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً مشخص ورزشکاری...👌🏻 به ابراهیم نگاه کردم، رفته بود تو فکر... ناراحت شد! انگار توقع چنین حرفی را نداشت.💔 جلسه بعد رفتم برای ورزش تا ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت .پیراهن بلند پوشیده بود به شلوار گشاد ، به جای ساک ورزشی لباس ها را داخل کیسه پلاستیکی انداخته بود .از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه می آمد. ابراهیم به دوستانش هم توصیه می کرد که اگر ورزش برای خدا باشد میشه عبادت اما اگر به هر نیت دیگه ای باشه ضرر میکنیم...✨
"نحوه شھادت ها را بدان" تاڪید داشت که حتماً نحوه شهادت شهداے مـدافع حـرم را بدانم.🕊 نحـوه شـھـادت بیـشـترشـان را مےدانـست، اطلاعات بسیارخوبی داشت و شهدا را ڪامل مےشناخت.👌🏻 نقل از :دوست @Muoud_313
💌کارت های عروسی را که توزیع می کردیم جای برخی میهمانان را خالی دیدیم شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع) حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد(ع) امام موسی کاظم،امام هادی و امام حسن عسگری (علیهم السلام )و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم.😍 😇چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند...🌸🍃 🥀 @Muoud_313
🔸بعد از عقد با هم عهد کردیم همیشه نماز هایمان را اول وقت بخوانیم. وقتی با هم بودیم که به جماعت نماز می‌خواندیم. وقتی هم از هم دور بودیم، تماس میگرفتیم و نماز اول وقت را به هم یادآوری میکردیم. 🔸اگر هم بیرون بودیم، در هر مسیری که صدای اذان بلند میشد، ماشین را نگه داشته و در مسجد نمازمان را می خواندیم و بعد می‌رفتیم. من اکثرا به همین دلیل از قبل وضو میگرفتم و همین را همیشه دوست داشتند و به شوخی به مادرشان می گفتند: خانم من دائم‌الوضوست! 🌷راوی: همسر شهید وحید فرهنگی والا لــحظہ‌ای‌باشـ∞ـهدا↯ @Muoud_313
خاطره... محمدرضا خـاکی بود، خیلی اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود، واسه رفـقاش مرام و معـرفت میزاشت، اگر کسـی بهش رو میزد روشـو زمین نمینداخـت، تا جایی که مـا واسـه کارهای اداریمون، واسه خـرید کردنمون، واسه مسافـرتامون، واسه کـسب درآمدمون، همیشه دوسـت داشتیم محمـدرضا همراهـمون باشه، هیچـوقت از با محمـدرضا بودن خسته نمیشدیم زمان پیشـش خیلی سریع میـگذشت چونکه مخـصوصا محـمدرضا اهل شوخی و خنده بود، اگر هم از کـسی نـاراحت میشد سریع به روش میاورد، کینه تـوزی نمیکرد و همیشـه دنبال آشـتی دادن و دوستی بود، شاید همـین خوشرویی و خوش اخلاقیش محـمدرضا رو واسه حـضرت زیـنب (سلام الله علیها) قیمـتی کرد. نقل از :(دوست شهید محمدرضا دهقان)🌱 📘 @Muoud_313
برای منی که فرمانده اش بودم باور کردنی نبود، اما عباس تا به حالا یک نامحرم ندیده بود.😳 اولین نامحرمی که حتی ایشان را هم درست ندید دختر عمویش بود که نامزدش شد.💍 روزی که برای مراسم ازدواج رفته بود،پرسیدم: دختر عمویت رو دیدی؟ گفت: نه واقعا!!🙄 چنین آدمی هست که می‌شود شهید مراقب چشمش هست. گفتم: تو از آنهایی هستی که خیلی عاشق پیشه میشوی چون اولین نامحرمی که دیدی همسرت است...♥️ 🔖 سردار اباذری 💓 ⛔️ @Muoud_313