_"من سعی کردم از تو فرار کنم. دیدن تو باعث میشه حالم از خودم بهم بخوره. دیدن روحم درون تو، باعث میشه بخوام خنجرمو توی اون قلب قشنگ کوچیکت فرو کنم."
تو یه نقطه روی یه صفحه سفید بزار، بعد سعی بنویسی. قطعا یه جایی تو نوشتت به اون نقطه برخورد میکنی و باعث میشه یکی از کلمه هات فرم بدی بگیره یا نقطه اضافه داشته باشه، میره رو مخت. ببین پس حتی یه نقطه هم چقدر میتونه تاثیر بذاره. حتی یه نقطه! مراقب حرفایی که میزنی باش. شاید کسی به روی خودش نیاره، ولی کلمات مثل خنجر برنده زخمی میکنن.
دست و پام یخ زده، درد با من عجین شده، توی این گردباد سرد و پر از غبار حبس شدم. نه راه رفتی هست نه راه برگشتی. پیر شدم، سقوط کردم، ریشه زدم، خشک شدم ... ثانیه های زندگیم گذشتنو گذشتن اما به مقصد نرسیدم، به دشت شقایق، به آسمون آبی، به جایی که پروانه هاش آبی رنگه...نرسیدم، نغمه عشقو نشنیدمو و عطر خوشحالیو نبوییدم. پس کجاست اون بهشت گمشده..