eitaa logo
پیوندخوبان
202 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
5هزار ویدیو
89 فایل
ترویج فرهنگ مهدویت وخدمت به استان قدس مهدوی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌همکاری منصفانه هم مرد و هم زن در نظام خانواده به همدیگر کمک کنند. با پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)، حضرت (س) و امیرمؤمنان (ع)، در همان آغاز زندگی، کارهای خود را تقسیم کردند. به گونه ای که امام کارهای بیرون از منزل را انجام دهد و همسرش نیز کارهای خانه را بر عهده بگیرد. حضرت زهرا با خوشحالی از این تقسیم کار، فرمود: «جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول الله من را از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.» آن حضرت، درباره فضیلت خانه داری زنان فرمود: «آن لحظه ای که زن در خانه می ماند- و با نگاه عبادت به امور زندگی، از جمله همسرداری و تربیت کودک می پردازد،- به خدا نزدیکتر است.» بنابر گزارش امام ، بعد از توصیه پیامبر اکرم در تقسیم کار این دو معصوم، قرار بر این گردید تا خمیر کردن آرد، پختن نان، مرتب کردن و جارو زدن منزل بر عهده حضرت زهرا باشد و کارهای بیرون مانند: کارهای روزانه، خرید یا تهیه مواد غذایی و لوازم زندگی و جمع آوری هیزم بر عهده امیرمؤمنان علی باشد. 📚ابن قدامه، المغنی، ج8، ص130. 📚حمیری، قرب الاسناد، ص52. 📚ابن اشعث، الجعفریات، ص95. 📚حمیری، قرب الاسناد، ص325. 📚عیاشی، التفسیر، ج1، ص171. 👇👇 🌻 @ahlebait110
🕊🕊 زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت... 😭😭 نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. ۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail