eitaa logo
پزشکی و اطلاعات دارویی و عمومی
178 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
14 فایل
📞 09190139934 ☎️ 09379094658
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. بزرگترین آب شیرین کن فرا ساحلی جهان امروز در سیستان و بلوچستان افتتاح شد با افتتاح این آب شیرین کن عظیم 75 روستا و 370 مجتمع روستایی دارای آب شیرین و شرب شدند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.. دیروز یه خانم به احمدی‌نژاد : اونسری مالی نبودی ، الان خوشگلتر شدی .😐😁 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.. افسوس که نامه جوانی طی شد و آن تازه بهار زندگانی دی شد آن مرغ طرب که نام او بود شباب افسوس ندانم که کی آمد کی شد .
.. ملایی خرِ لاغر و ضعیفی داشت که به قصدِ فروش به بازار میبرد و از استثنایی بودن خرش میگفت و فریاد میکشید تا خریداری پیدا شود . در همان موقع ، شاه با وزیر خود از محل رد میشد . چون تعریف و توصیفهای صاحبِ خر به گوشش رسید ، نزد او رفت و پرسید : قیمت این خر چنده ؟ صاحبِ خر که متوجه شد با شاه و وزیر روبرو است ، گفت : پنجاه هزار سکه . شاه متعجب شد و پرسید : چرا اینقدر زیاد ؟ خر با این قیمتِ زیاد چه حسن خاصی دارد مگه ؟ صاحب خر گفت : جناب ، این یک خرِ معمولی نیست . وقتی سوارش میشوید مقابل خود مکه و مدینه را میبینید و بسیاری مناظر زیبای دیگر را . شاه که هم‌ متعجب شده بود و هم باور نمیکرد ، به صاحبِ خر گفت : ببین ، اگر بدانم با ما بازی کرده ای و ما را دست انداخته ای ، بد خواهی دید ! پس شرطی میگذاریم . اگر حرفِ تو درست بود ، من برای این خر یکصد هزار میپردازم . اما اگر نادرست بود ، تو را سر میُبرم . آنگاه به وزیرِ خود اشاره کرد که روی خر سوار شود . وقتی وزیر میخواست روی خر سوار شود ، صاحبِ خر گفت : ببین جناب وزیر ، چون مکه و مدینه جاهای معمولی و عادی نیستند ، اگر آدم ناپاک و گناهکاری باشی هرگز نمیتوانی آنها را ببینی . مکانهای پاک به آدمهای گناهکار نشان داده نخواهد شد . وزیر صاحبِ خر را کنار زد و روی خر سوار شد . اما هیچ چیزی ندید . با خود فکر کرد که اگر بگوید چیزی ندیده ، نتیجه این میشود که او ناپاک و گناهکار بوده است . برای همین ، فریاد کشید : سبحان الله ! ماشاءالله ! چه منظره زیبایی ! شاه باورش نمیشد . وزیر را گفت : فوری پائین بیاید تا خودش روی خر سوار شود . وقتی شاه روی خر سوار شد ، همچنان چیزی ندید . گروه بزرگی از مردم هم جمع بودند تا دیده ها و واکنشِ شاه را ببینند . شاه با خود اندیشید اگر بگوید چیزی ندیده ، مردم خواهند گفت که شاه ناپاک و گناهکار بوده اما وزیر آدم پاک و درستکاری هست و ممکن است او را بردارند و وزیر را به جایش بنشانند و آنگاه کارِ شاه تمام است . با همین تصور ، با گریه فریاد کشید : وای خدای من ! سبحان الله ! عجب صحنه ای . عجب مکانی ! عجب جایی ! آه بهشت ... ! شاه با صدای بلند اضافه کرد : وزیر به اندازه من پاک و بی گناه نبوده است . او فقط مکه و مدینه را دید . اما من بهشت را نیز میبینم . شاه هنوز از خر پائین نشده بود که مردم عوام به خر هجوم آوردند . یک نفر خر را لمس میکرد ، یک نفر خر را میبوسید ، دیگری از موی خر چیزی میگرفت که تبرک است‌ ، آن یکی دُم خر را به زخم و بدنش میمالید . کار به جایی رسید که همانجا بنام خر عمارتی ساختند و ماجرا را به مردمان دیگر نیز جار زدند . مردم گروه ، گروه به دیدارِ الاغ میآمدند نمیدانم به نیرنگ ملا و ریاکاری شاه و وزیر بخندم یا به ابلهی و خرافه پرستی مردم نادان گریه کنم . و این داستان نیز بسیار آشناست .🤔 چشم و عقلت را مپوشان ای باخرد . ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎.