"
🖤💔
🥀 اول #هوس و شیطنتی ، پر هیجان بود
🍂 نوعی طپشِ #قلب ، شبیهِ #ضربان بود
🌾 کم کم همه دغدغهام ، دیدنِ #او شد
🍁 انگار که جذابترین ، فردِ #جهان بود
🥀هی رفتم و ، هی دیدم و ، هی #آه کشیدم
🍂 دلبستگیم بیشتر از ، تاب و #توان بود
🌾 میخواستم اقرار کنم ، #عاشقم اما ،
🍁 چیزی که عیان بود ، چه حاجت به #بیان بود ؟
🥀 فهمید که #دیوانه و دلبسته اویم ،
🍂 از بسکه اشاراتِ نظر، #نامهرسان بود
🌾 اَلقِصّه #گرفتار دلِ هم ، شده بودیم
🍁 روزی که جوان بودم و ، او نیز #جوان بود
🥀 از آنچه میانِ من و او بود ، چه #گویم ؟
🍂 مجنونِ زمان بودم و ، لیلایِ #زمان بود
🌾 اما وسط آنهمه #دلبستگی ، و عشق
🍁 معشوقهام #انگار ، کمی دلنگران بود
🥀 خوردیم به یک مشکلِ ، معمولیِ #ساده
🍂 من زاغه نشین بودم و ، او دختر #خان بود
🌾 کم کم به خودش آمد و ، #فهمید چه کرده
🍁 حق داشت که پا پس بکشد ، بحثِ #زِیان بود
🥀اصلا تو #بگو دختر خان ، با دَکُ و پوزش
🍂 هم شأنِ من پاپَتیِ ، #غاز_چران بود ؟
🌾 البته که نه ، #رفت ... خدا پشت و پناهش
🍁 اصرار چرا ؟ قسمتِ او با #دگران بود
🥀 او رفت و غمش ، شعله به جانِ #قلم انداخت
🍂 من ماندم و یک دفتر و ، طبعی که #روان بود
🌾 یک مشت #غزل شد همه ، دار و ندارم
🍁 دیوان بزرگی که ، پر از آه و #فغان بود
🥀 بیش از دو دهه ، #دورِ خودم گشتم و گشتم
🍂 دل در گروِ عشق و ، #سرم در دَوَران بود
🌾 گفتم که بدانید وفا ، عشق ، #دروغ است
🍁 من تجربه کردم ، به همین #قبله چاخان بود
🥀حُسنَش #همه گفتند و ، منِ سر به هوا را
🍂 آگاه نکردند به #شری که ، در آن بود
🌾 ویروسِ #خطرناکتر از عشق ، ندیدم
🍁 یک قاتل بِالفطره اگر بود ، #همان بود
🥀هِی #ریشه زد و ، ریشه زد و ریشه کَنَم کرد
🍂 این توده بدخیم گمانم ، #سرطان بود
😢😔
👨⚕ #دکترعلی_مکرمی 💉💊🩺
୭•❰❬ʲᵒⁱⁿ➪📚 https://eitaa.com/joinchat/2125201763C9d6e859d22🖌
46.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
َ..
🌹🌷
در #اصفهان اعضای یک خانواده #هنرمند تصمیم گرفته اند با #موسیقی دورهم #جمع شوند و از میان #آنها ، یک #دختر خانم #جوان دهه #هشتادی رهبری را #برعهده دارد . #نگاه کنید و #گوش کنید !
وقتی این کار #خلاقانه زیبا را #گوش دادم و نگاه کردم و #متوجه حضور #کودکانی کم سن و سال در میان #افراد این #خانواده شدم که چه #هنرمندانه با #سازهای خود #ارکستر را #همراهی میکنند
از #یکسو احساس #شوق و #امید کردم .
به یاد #اشعار زیبای #فریدون_مشیری عزیز #افتادم که
من اینجا #ریشه در #خاکم
من اینجا #عاشق این خاک
اگر #آلوده یا #پاکم
من اینجا تا #نفس باقی است میمانم
من از #اینجا چه #میخواهم
نمیدانم امید #روشنائی گرچه در این #تیرگیها نیست
من اینجا باز در این #دشت خشک #تشنه میرانم
من اینجا #روزی آخر از #دل این #خاک با دست #تهی گل بر می افشانم
من اینجا #روزی آخر از #ستیغ کوه
چون #خورشید سرود #فتح میخوانم و #میدانم تو #روزی باز #خواهی گشت
#زنده_یاد
#فریدون_مشیری 🍁🥀
.