eitaa logo
آلبوم خاطرات
851 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
48 فایل
رزمندگان لشگر ده حضرت سیدالشهدا«ع» ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
*لشکر 10 سیدالشهدا(ع) منسجم شد و دوباره جان گرفت با آمدن حاج‌علی فضلی لشکر 10 سیدالشهدا(ع) منسجم شد و دوباره جان گرفت. لشکر به گونه‌ای شده بود که به لحاظ امکانات و نیروی انسانی یک سر و گردن از سایر لشکرها بالاتر بود و حتی وقتی لشکری می‌خواست کار اطلاعاتی بکند بعضا از بچه‌های ما کمک می‌گرفت. وقتی از عملیات ام الرصاص عقب بازگشتیم فرمانده سپاه جلسه‌ای گذاشت، رفتیم خسروآباد کنار اروند که سمت چپ شهر فاو بود و این طرف قرارگاه فرماندهی که آقای شمخانی،‌‌ آقای رفیق‌دوست و آقای رضایی جلسه‌ای داشتند و از بچه ها تشکر کردند بعد گفتند بچه‌ها از ام الرصاص بیایند برای فاو کمک کنند. بعد از آن سردار فضلی جلسه‌ای گذاشت و بچه‌ها را برای این کار توجیه کرد. « ۹ » ادامه دارد... http://eitaa.com/photo_430
*ماجرای مجروح شدن سردار فضلی یکی از روزهایی که در منطقه بودیم برای من و حسین اسکندرلو مأموریتی پیش آمد، مجبور شدیم برویم. وقتی برگشتیم حاج‌علی فضلی به همراه جانشینش آقای جنگ‌روی در سمت دیگر ساختمان محل استقرار جلسه داشتند. بچه‌ها گفتند حاج‌علی پیغام داده وقتی شما آمدید بمانید تا او بیاید و کارها را مجدداً‌ تقسیم کند. ما با دوستان کیسه‌ خواب‌هایی که گوشه اتاق بود برداشتیم سرمان را گذاشتیم رویش و پاهایمان را به زوایای مختلف دراز کردیم. در خواب و بیداری بودیم که یک لحظه احساس کردیم کف اتاق چسبید به سقف ساختمان. انفجار بسیار مهیبی بود که واقعاً حس کردیم به سقف چسبیدیم. دود همه فضای اتاق را پر کرده بود همه از اتاق بیرون رفتیم.گفتیم حتماً بمبی به کنار ساختمان اصابت کرده آمدیم حیاط دیدیم بچه‌های دیگر یکی دستش قطع شده و دیگری به صورت بدحال افتاده ساختمان وسعتش 50، 60 متر بود. از در که بیرون رفتیم حاج‌علی فضلی را دیدیم که به پشت روی زمین افتاده، جعفر جنگ‌روی هم شهید شده بود، همین طور شهید احسان‌نژاد که رئیس ستاد تیپ بود فقط بخشی از فک صورتش باقی مانده بود، سرش جدا شده بود. گویا وقتی این‌ها بعد از اتمام جلسه که داشتند از اتاق بیرون می‌آمدند بروند نماز بخوانند شهید کلهر از نردبانی که کنار دیوار آشپزخانه بوده بالا می‌رود تا منطقه را دید بزند، چون از آنها دور می‌شود موج انفجار و ترکش‌ها به او اصابت نمی‌کند. « ۱۰ » ادامه دارد... http://eitaa.com/photo_430
ما حس کردیم حاج‌علی هم به شهادت رسیده چون آقای جنگ‌روی هم به شهادت رسیده بود. وقتی او را برگرداندیم دیدیم صورتش خونی است و چشمش بیرون ریخته. وانتی آوردیم و ایشان را به سرعت کنار اروند رساندیم و با قایق فرستادیم که ببرندش بیمارستان. تیپ مانده بود بدون فرمانده. شهید کلهر تیپ را دست گرفت که البته خودش هم چند روز بعد شهید شد. نیروی بعثی شیمیایی‌های گسترده‌ای می‌زد. بچه‌ها به خاطر استشمام گازهای شیمیایی بیرون‌روی گرفته بودند و چند گردان بالاجبار از منطقه خارج شدند. فقط ماند گردان علی‌اصغر به فرماندهی حسین اسکندرلو و گردان قمر بنی‌هاشم به فرماندهی نصرالله سعیدی و  گردان زهیر که من فرمانده‌اش بودم. آقای کلهر با فرماندهی ارتباط داشت و کار را پیش برد. مثل امروز ارتباطات آنقدر گسترده نبود و ما از حال حاج‌علی با خبر نبودیم. چند روز بعد شهید کلهر نیز به شهادت رسید.  چشم حاج‌علی بر اثر این مجروحیت کاملا تخلیه شد. ما از همانجا حال او و بقیه بچه‌ها را پیگیری می‌کردیم که الان در چه حال و وضعی هستند. چند روز بعد حاجی با همان حال وقتی مرخص می‌شود به مراسمی در کرج می‌رود و از گردان‌هایش تشکر و قدردانی می‌کند. « ۱۱ » ادامه دارد... http://eitaa.com/photo_430
*اولین باری که او را با درجه سپاه دیدیم زمانی که درجه در سپاه آمد اگر اشتباه نکنم سال 69 بود. حاج‌علی فضلی چون فرمانده لشکر بود از همان ابتدا درجه سرتیپ‌ تمامی گرفت. همان سال سمینار فرماندهان سپاه نیز برگزار شد که هنوز هم هر سال برگزار می شود. در آن سمینار برای اولین بار حاج‌علی را با درجه دیدم، با جمعی از دوستان رفتیم برای عرض سلام و علیک، وسط برنامه وقتی استراحت دادند حاج‌علی بیرون رفت و چند چایی در لیوان یکبار مصرف ریخت و چایی‌ها را گذاشت داخل در یک جعبه شیرینی و آورد به همه بچه‌ها تعارف کرد. ما شرمنده شدیم و گفتیم این چه کاری است شما می‌کنید. یعنی شاید ما تا پیش از آن چنین کاری از او ندیده بودیم. اما وقتی با آن درجه بیرون رفت و برای ما چایی آورد جالب بود. او می‌خواست با این کار بگوید من سوار درجه هستم. تواضع حاج‌علی بعد از نصب درجه به مراتب بیشتر از قبل از آن بود. *بچه هایم از دیدنش به وجد آمده بودند یکبار هم در زمستانی خانواده من و خانواده حاج‌علی را دعوت کرده بودند در یک روستایی در کرج، میهمان بسیجی‌ها بودیم. غروب بود که غذایی برای ما آوردند اما به علت سردی هوا غذا ماسیده بود. حاج‌علی غذاها را دانه دانه گرم می‌کرد روی بخاری و جلوی بچه‌ها می‌گذاشت. پسرهای من او را پیش از آن در تلویزیون و مراسم‌ها دیده بودند. حالا وقتی او را از نزدیک می‌دیدند که این کار را می‌کند واقعا‌ً به وجد آمده بودند و برایشان عجیب بود. « ۱۲ » ادامه دارد... http://eitaa.com/photo_430
*روز به روز نسبت به مردم و بسیجی‌ها و پاسدارها متواضع‌‌تر می‌شود حاج علی در برخورد با بسیجی‌ها بسیار متواضع بود. ما مثل او افراد دیگری را داشتیم مثل شهید همت که وقتی در جمع بسیجی‌ها می‌رفت او را یکی یکی در آغوش می‌گرفتند، یا شهید حاجی‌پور که می‌گفت اگر پیش بیاید من در پوتین بسیجی‌ها آب می‌ریزم و می‌خورم او با اعتقاد این حرف را می‌زد. حاج‌علی فضلی تا همین امروز که من با شما صحبت می‌کنم روز به روز نسبت به مردم و بسیجی‌ها و پاسدارها متواضع‌‌تر می‌شود. هنوز هم برایش فرقی نمی‌کند چه کسی با چه درجه‌ای مقابلش است. او چهره مقدسی برای نیروهایش است. واقعا یک شهید زنده که تکلیف الهی خود را در جنگ انجام داد. هر جا گره‌ای بود حاج‌علی باز می‌کرد. موقع عملیات نگاه نمی‌کرد چه تعداد نیرو برایش مانده با تمام قوا کاری را که از او می‌خواستند انجام می‌داد.کمبودها هیچ وقت مانع از ورود او به عملیات‌ها نمی‌شد. هرچند کاستی ها را پیگیری می‌کرد اما اجازه نمی‌داد مانع کارش شود. دغدغه و مشکل نیروها همیشه مشکل او بود. پیگیری می‌کرد کسی مشکل مالی و خانوادگی دارد تا حد امکان کمکش می‌کرد. یکی دیگر از خصوصیات و ویژگی‌های او سخنرانی و گفت‌وگو با بسیجیان است. دورترین استان‌ها و شهرستان‌ها او را دعوت کنند اگر فرصت داشته باشد و کار ضروری برایش پیش نیاید رد نمی کند. اگر بسیجی ای خطایی می کرد علاوه بر او فرمانده گردان و خودش را نیز پا برهنه می کرد و روی سنگ ریزه می دویدند. یا سینه خیز می رفتند. چنین کارهایی با فرماندهان می کرد. اما به رغم همین ها بسیار نیروها او را دوست داشتند. الان هم که بیمار است یکسره بچه ها به هم پیام می دهند که برایش خیلی دعا کنید. امیدوارم هرچه زودتر حالش بهبود پیدا کند./1360/ منبع: فارس http://eitaa.com/photo_430
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔼 این عکس در تاریخ ۲۵ مرداد سال ۶۴ در قرارگاه خاتم الانبیا «ص» ، گرفته شده و این عکس یکی از زیباترین و خاطره انگیزترین عکس های دسته جمعی لشکر و به عبارتی برند لشکر سیدالشهداء(ع) است که از جمع چهارده نفری ، 10 نفر شهید شده اند. ✅ « ایستاده از سمت راست » ۱. 🌹 شهید داود آجر لو فرمانده گردان ۲. برادر جانباز باقر تاجیک رئیس ستاد لشکر ۳. 🌹 شهید احمد آجرلو فرمانده سپاه کرج ۴. 🌹 شهید سید ابراهیم کساییان مسئول محور ۵. 🌹 شهید داود حیدری فرمانده گردان ۶. 🌹 شهید غلام کیانپور مسئول اطلاعات ۷. 🌹 شهید سید حسین میر رضی مسئول عملیات ✅ « نشسته از سمت راست » ۸. 🌹 شهید احمد عراقی مسئول اطلاعات ۹. برادر حسن امیری فرمانده گردان ۱۰. 🌹 شهید رضا عبدی فرمانده گردان ۱۱. 🌹 شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب ۱۲. 🌹 شهید جعفر محمدی مسئول عملیات ۱۳. برادر حاج علی فضلی فرمانده لشکر ۱۴. برادر محمد فلکی فرمانده گردان ادوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# فیلم ناب از "شهید سید محمّد رضا دستواره" - سوار بر موتورسیکلت .... و شهید مجید رمضان بر ترک موتور در این تصاویر، "شهید اسدالله پازوکی" نیز دیده می شود دوران ۲۸ مهر ۱۳۳۵ - سالروز تولد شهید مجید رمضان- رئیس ستاد لشگر ۲۷ جمله تاریخی و جاودانه شهید رمضان که روی سنگ مزارش هم نوشته اند: « ما امامت و ولایت فقیه را این طور شناخته ایم که اگر گفت نفس نکشید دهانمان را می بندیم و نفس نمی کشیم » متولد: شهر ری شهادت: شلمچه-عملیات کربلای ۵ مزار مطهر شهید: گلزار شهدای بهشت زهرای{س} تهران قطعه ۲۶، ردیف ۸۸، شماره ۵۲ هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش
49.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"راه قدس با كاهلی و تن‌آسايی و دل به جيفه‌ی بی مقدار دنيا بستن ميانه‌ای ندارد. راه قدس مرد جنگ می خواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی، مرد ميدان عشق است و از سختی ها و مشقّات و سرباختن‌ها و جان دادن‌ها نمی هراسد." سید مرتضی آوینی