*اولین باری که او را با درجه سپاه دیدیم
زمانی که درجه در سپاه آمد اگر اشتباه نکنم سال 69 بود. حاجعلی فضلی چون فرمانده لشکر بود از همان ابتدا درجه سرتیپ تمامی گرفت. همان سال سمینار فرماندهان سپاه نیز برگزار شد که هنوز هم هر سال برگزار می شود. در آن سمینار برای اولین بار حاجعلی را با درجه دیدم، با جمعی از دوستان رفتیم برای عرض سلام و علیک، وسط برنامه وقتی استراحت دادند حاجعلی بیرون رفت و چند چایی در لیوان یکبار مصرف ریخت و چاییها را گذاشت داخل در یک جعبه شیرینی و آورد به همه بچهها تعارف کرد. ما شرمنده شدیم و گفتیم این چه کاری است شما میکنید. یعنی شاید ما تا پیش از آن چنین کاری از او ندیده بودیم. اما وقتی با آن درجه بیرون رفت و برای ما چایی آورد جالب بود. او میخواست با این کار بگوید من سوار درجه هستم. تواضع حاجعلی بعد از نصب درجه به مراتب بیشتر از قبل از آن بود.
*بچه هایم از دیدنش به وجد آمده بودند
یکبار هم در زمستانی خانواده من و خانواده حاجعلی را دعوت کرده بودند در یک روستایی در کرج، میهمان بسیجیها بودیم. غروب بود که غذایی برای ما آوردند اما به علت سردی هوا غذا ماسیده بود. حاجعلی غذاها را دانه دانه گرم میکرد روی بخاری و جلوی بچهها میگذاشت. پسرهای من او را پیش از آن در تلویزیون و مراسمها دیده بودند. حالا وقتی او را از نزدیک میدیدند که این کار را میکند واقعاً به وجد آمده بودند و برایشان عجیب بود.
« ۱۲ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430
*روز به روز نسبت به مردم و بسیجیها و پاسدارها متواضعتر میشود
حاج علی در برخورد با بسیجیها بسیار متواضع بود. ما مثل او افراد دیگری را داشتیم مثل شهید همت که وقتی در جمع بسیجیها میرفت او را یکی یکی در آغوش میگرفتند، یا شهید حاجیپور که میگفت اگر پیش بیاید من در پوتین بسیجیها آب میریزم و میخورم او با اعتقاد این حرف را میزد.
حاجعلی فضلی تا همین امروز که من با شما صحبت میکنم روز به روز نسبت به مردم و بسیجیها و پاسدارها متواضعتر میشود. هنوز هم برایش فرقی نمیکند چه کسی با چه درجهای مقابلش است. او چهره مقدسی برای نیروهایش است. واقعا یک شهید زنده که تکلیف الهی خود را در جنگ انجام داد. هر جا گرهای بود حاجعلی باز میکرد. موقع عملیات نگاه نمیکرد چه تعداد نیرو برایش مانده با تمام قوا کاری را که از او میخواستند انجام میداد.کمبودها هیچ وقت مانع از ورود او به عملیاتها نمیشد. هرچند کاستی ها را پیگیری میکرد اما اجازه نمیداد مانع کارش شود. دغدغه و مشکل نیروها همیشه مشکل او بود. پیگیری میکرد کسی مشکل مالی و خانوادگی دارد تا حد امکان کمکش میکرد.
یکی دیگر از خصوصیات و ویژگیهای او سخنرانی و گفتوگو با بسیجیان است. دورترین استانها و شهرستانها او را دعوت کنند اگر فرصت داشته باشد و کار ضروری برایش پیش نیاید رد نمی کند.
اگر بسیجی ای خطایی می کرد علاوه بر او فرمانده گردان و خودش را نیز پا برهنه می کرد و روی سنگ ریزه می دویدند. یا سینه خیز می رفتند. چنین کارهایی با فرماندهان می کرد. اما به رغم همین ها بسیار نیروها او را دوست داشتند. الان هم که بیمار است یکسره بچه ها به هم پیام می دهند که برایش خیلی دعا کنید. امیدوارم هرچه زودتر حالش بهبود پیدا کند./1360/
منبع: فارس
http://eitaa.com/photo_430
🔼 این عکس در تاریخ ۲۵ مرداد سال ۶۴ در قرارگاه خاتم الانبیا «ص» ، گرفته شده و این عکس یکی از زیباترین و خاطره انگیزترین عکس های دسته جمعی لشکر و به عبارتی برند لشکر سیدالشهداء(ع) است که از جمع چهارده نفری ، 10 نفر شهید شده اند.
✅ « ایستاده از سمت راست »
۱. 🌹 شهید داود آجر لو فرمانده گردان
۲. برادر جانباز باقر تاجیک رئیس ستاد لشکر
۳. 🌹 شهید احمد آجرلو فرمانده سپاه کرج
۴. 🌹 شهید سید ابراهیم کساییان مسئول محور
۵. 🌹 شهید داود حیدری فرمانده گردان
۶. 🌹 شهید غلام کیانپور مسئول اطلاعات
۷. 🌹 شهید سید حسین میر رضی مسئول عملیات
✅ « نشسته از سمت راست »
۸. 🌹 شهید احمد عراقی مسئول اطلاعات
۹. برادر حسن امیری فرمانده گردان
۱۰. 🌹 شهید رضا عبدی فرمانده گردان
۱۱. 🌹 شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب
۱۲. 🌹 شهید جعفر محمدی مسئول عملیات
۱۳. برادر حاج علی فضلی فرمانده لشکر
۱۴. برادر محمد فلکی فرمانده گردان ادوات
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# فیلم ناب از "شهید سید محمّد رضا دستواره" - سوار بر موتورسیکلت .... و شهید مجید رمضان بر ترک موتور
در این تصاویر، "شهید اسدالله پازوکی" نیز دیده می شود
دوران #دفاع_مقدس
۲۸ مهر ۱۳۳۵ - سالروز تولد شهید مجید رمضان- رئیس ستاد لشگر ۲۷
جمله تاریخی و جاودانه شهید رمضان
که روی سنگ مزارش هم نوشته اند:
« ما امامت و ولایت فقیه
را این طور شناخته ایم
که اگر گفت نفس نکشید
دهانمان را می بندیم
و نفس نمی کشیم »
متولد: شهر ری
شهادت: شلمچه-عملیات کربلای ۵
مزار مطهر شهید: گلزار شهدای
بهشت زهرای{س} تهران
قطعه ۲۶، ردیف ۸۸، شماره ۵۲
هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش
49.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"راه قدس با كاهلی و تنآسايی و دل به جيفهی بی مقدار دنيا بستن ميانهای ندارد. راه قدس مرد جنگ می خواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی، مرد ميدان عشق است و از سختی ها و مشقّات و سرباختنها و جان دادنها نمی هراسد."
#شهید سید مرتضی آوینی
38.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ۲۷مهر ماه مهر ۱۳۶۲ - سالروز عملیات والفجر ۴ ، حماسه بزرگ رزمندگان اسلام با رمز یا الله، یا الله، یا الله، در منطقه پنجوین و جبهه شمالی
سال ۱۳۶۲ را باید سال والفجرها نامید، زیرا عملیاتهای مهم والفجر عمدتا در این سال اجرا شد از جمله عملیات والفجر چهار
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢👆 ماجرای شنیدنی حاج عبدالله نوریان از زبان زاکانی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🌴 ذکر بسماللهالرحمنالرحیم های خاص حاج عبدالله
🌿 در عملیات «والفجر ۴» مریوان در دشت شیلر میخواستیم یک مین قمقمهای را منفجر کنیم، اما نمیتوانستیم؛ نه خنثی میشد و نه منفجر.
◇ حاج عبدالله آمد و گفتیم: «نمیشود این مین را کاری کرد».
◇ او گفت: «بسمالله، گفتید؟»
◇ گفتیم: «بله، گفتیم».
◇ او بسماللهالرحمنالرحیم گفت، همان کارهای ما را انجام داد و مین ترکید.
◇ شهید حاج عبدالله نوریان گفت: «شما وقتی بگویید بسمالله الرحمن الرحیم کار درست میشود».
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 خاطره دوم:👇
🔻 حسین روستای قائم مقام اطلاعات لشکر ۱۰ سیدالشهدا بود؛ میگفت: در جاده اهواز ـ خرمشهر ماشینم خراب شده بود.
◇ داشتم دل و جگر این ماشین را در میآوردم؛ هر چه تلاش میکردم نمیتوانستم آن را درست کنم؛ دیرمان شده بود.
◇ ماشین حاجعبدالله آمد.
ـ حسین آقا چی شده؟
ـ ماشین درست نمیشود.
ـ◇ گفت: بسمالله الرحمنالرحیم گفتید؟
ـ◇ گفتم: بله، بسمالله گفتیم.
◇ جلو آمد و بسماللهالرحمنالرحیم گفت و استارت زد و ماشین روشن شد.
#شهید_حاجعبدالله_نوریان
فرمانده تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهدا (ع)
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است