eitaa logo
آلبوم خاطرات
1هزار دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
﷽ . °• اللَّهُمَّ‌لَاتَکِلْنِی‌إِلَى‌نَفْسِی‌طَرْفَهَ‌عَیْنٍ‌أَبَداً •° ............................................................... رزمندگان لشگر ده حضرت سیدالشهدا«ع» ✽⇦کپی : ذکر صلوات برای امام زمان (عج) ✽⇦خادم @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ما به و صبحگاهت نسیم دارد پگاهت ... 📲I بانک‌عکس‌دفاع‌مقدس https://eitaa.com/bank_aks
سلام ما به و صبحگاهت نسیم دارد پگاهت ...
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📨 : تصاویری غم‌انگیز از و محیط پیرامون در زمان رژیم صدام و بعد از حمله آن رژیم نحس به حرم ... برای شادی روح شهدای جنگ تحمیلی و مدافع حرممون یه صلوات بفرستید... این عزت و سربلندی این روزهامون و راحت زیارت رفتنمون رو مدیون اونا هستیم شادی روح شهیدان راه آزادی صلوات
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهدا فریاد زدند ... «وعدگاه حزب الله، » 🔹 چه خوش،.. وعده‌ی صادقی دادند، آنها یقین داشتند، به آنچه می گفتند و درست همانی بود که از سوی آنها گفته شد.. کربلا کربلا، ای تربت حسینی به سویت می آید، سربازان خمینی وعدگاه حزب الله، صحن اباعبدالله ◇ و شد، به آنچه گفته بودن، آن هم چه شدنی، مثالش همین پرشور حسینی هر ساله‌ای ماست. ◇ و ما هر ساله با نام و یاد شما در اربعین حسینی قدم در صحن اباعبدالله می‌گذاریم. ◇ این زیارت کربلا و اربعین را، در حقیقت مدیون شما هستیم که از جان و عزیزان‌تان گذشتید... 🌷نام و یادتان همیشه جاویدان 📎 پ.ن فیلم: عزاداری شهدا و رزمندگان در دوران دفاع مقدس
Iraq_Compelat_compressed.pdf
حجم: 79.83M
📚 کتاب بسیار زیبا و جامع «راهنمای مصوّر سفر زیارتی عراق»: اطلاعات اماکن زیارتی به تفکیک شهرها: نجف، کاظمین، کربلا، سامرا و ...، ادعیه، زیارتنامه ها، احکام و آداب زیارت، برخی سور قرآن، قبور علما، احادیث مرتبط و ... . ‼نکته: کتاب با رضایت و اجازه ناشر (نشر معروف) منتشر شده است. (ع) لینک جهت استفاده👇🏻 Join-> @kotobeDini☑️ فوروارد یادتون نره...
می‌خوابند ! امّا حضورشان خواب را از چشمانِ رژیم بعث ربوده است. . 📷 ویژه ۲۵ 🇮🇷 .
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 حسین، حسین میگیم میریم، 🕌 شهید، شهید میکیم، میریم، 🌷 رجزخوانی حاجی بخشی در جمع رزمنده ها
امشب شب عملیاته ✅ در شب اول فروردین ماه سال 63 یه تعدای از های مامور به گردان ها ی رزمی میرفتند تا برای عبور امن برای حمله به دژ مسلح طلائیه باز کنند. شب سختی بود البته باران رحمت خدا همه ی زمین منطقه درگیری با دشمن را فرا گرفت و مصلحت خدا براین بود که بچه های ما هم گرفتار آب و گل شوند. و حمله آغاز شد و رزمندگان از خط اول و دوم دشمن عبور کردند. اما.... نیروهای پشتیبانی کننده خاصه که قرار بود برای کمک و تقویت بچه ها در مقابل پاتک های دشمن وارد منطقه در گیری شود متاسفانه در گل فرو رفتند وبا روشن شدن هوا و تکرار شد. یاد که غریبانه در سال های سال آرمیدند بخیر. امشب به یاد همه آنها فاتحه ای قرائت کنید 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
شهادت 18 تیرماه 1365 محل شهادت : 2️⃣ ✍️✍️✍️: روای: تمام سر وصورتم رو خون گرفته بود . ابتدا فکر کردم مجروح شدم، خون ها رو از صورتم پاک کردم و یه تکونی خوردم. چیری نشده بود سینه رو از خاک بلند کردم و یه نگاه به اطراف انداختم .. دیدم ابوالفضل رمضانی پاش به پوست آویزونه و افتاده. اومدم بالاسرش ، دیدم زنده است . خودم رو به برادر لطیفی که چند متر جلوتر بود رسوندم و با هم مشورتی کردیم.قرار شد برادر لطیفی معبر رو ادامه بده و من هم ابوالفضل رو از معبر بیرون ببرم. طناب معبر رو توی میدون محکم کردم وابوالفضل رمضانی هم خودش کمک کرد و در حالیکه خون زیادی از محل زخم هاش میومد به اول میدون اومدیم و بچه های امدادگر رو خبر کردم و مشغول بستن زخم ابوالفضل شدند و من برگشتم توی میدون مین. مسیر معبر و طناب معبر سفید زنگ با خون هایی که از ابوالفضل رفته بود کاملا قرمز شده بود ، دو نفری معبر رو تموم کردیم و سیم خاردارهای توپی آخر میدون مین رو هم قطع کردیم ، هنوز دشمن متوجه نشده بود. معبر کامل باز شده بود یکی دوبار عرض معبر رو رفتیم و اومدیم و وارسی کردیم که مین جانمونده باشه. فرمانده گردان رو هم آوردیم توی معبر و ایشون هم تا انتهای معبر رفت و خاطرش جمع شد که معبر باز است. اومدیم اول میدون وسروقت . خونریزی زیاد خیلی بیحالش کرده بود. ابوالفضل قد بلندی داشت وخیلی هم هیکلی بود. اما این زخم کاری همه توانش رو برده بود اما اون لبخند همبشگی روی لبانش بود. با برادر لطیفی کا رها رو تقسیم کردیم. من اول میدون نشستم ولطیفی هم رفت آخر میدون و بچه های گردان قمر بنی هاشم علیه السلام برای شکستن خط دشمن وشروع عملیات وارد معبر شدند. درگیری شروع شد دشمن مقاومت میکرد و آتش سنگینی رو منطقه اجرا میکرد . سمت چپ ما چند تا تیربار سنگین کار میکرد . نارنجک برداشتم و برای آخرین بار نگاهم به ابالفضل افتاد که دیگه رمقی به تن نداشت با او خدا حافظی کردم ورفتم سروقت سنگر دوشکا... با دشمن درگیر شدیم و خودم هم مجروح شدم و وقت عقب اومدن سراغ ابوالفضل رو گرفتم او رو عقب برده بودند. توی بیمارستان بودم که خبر دادند ابوالفضل رمضانی شهید شده. ✅ هنوز یاد اون معبر که طناب معبرش با خون ابوالفضل رنگین شد زنده است ..اون هایی که از به مشرف میشوند یادشون نره که معبر عبورشون با خون شهید ابوالفضل رمضانی سرخ شده و اگر زیارت با عزتی است به یمن از پا افتادن ابوالفضل هاست.
🚩 خاک هفت‌تپه بخاطر همین عزاداری خالصانه این بچه‌ها و اشک های پاکی که بروی آن ریخت، بوی کربلا گرفت... . 📷 از های ویژه ۲۵ و ...
اونایی که از به میروید این تصاویر رو به خاطر بسپارید اینجا است دهم تیر 1364 با رمز یا ابالفضل العباس(ع) 🔶 چشم از راننده بلدوزر برندارید تانک ها دارن با گلوله مستقیم میزنند راننده بلدوزر هم سوار بر ارابه مرگ به مصاف تانک میرود..تصویر شماره 2 دود و گرد و خاک بلند است و راننده دیگر پشت دستگاه نیست و در تصویر سوم بچه های اکیپ میرسند و پیکر متلاشی شده سنگر ساز بی سنگر رو روی زمین میکشند تا زیر شنی تانک ها و بلدوزرها له نشود.... شما هم میتونید برای این چند تا تصویر قصه بسازید... یادمون نره که این ها رو توی باز کردند...
پیاده روی اربعین // یک قرن قبل 📷 عکس قدیمیی | -