561.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
☑️ #کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد
بگو مگوی فرمانده گردان خط شکن المهدی(ع) لشگر10
#شهید_صمد با سردار فضلی #تیرماه_1365- چند روز مانده به عملیات #کربلای_یک
#مشدی_مهران_رو_امام_گفته_عمل_کنید
🔴 #المهدی(ع) با تمام توان به فرماندهی #برادر_صمد آماده انشاءالله وارد #عملیات_مهران و آزاد سازی مهران و مسولیت خطیری که به عهده اش هست به نحو احسن انجام میدهد
#حاج_علی...................... #یا_علی
@alvaresinchannel
40.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کربلای_یک
" تصاویری بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از عملیات پیروزمندانه #کربلای_۱ و حال و هوای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی مهران
"غنیمت گرفتن نفربر مزدوران رژیم بعثی عراق توسط رزمندگان اسلام با شجاعت و دستانی خالی
" یاد باد یاد مردان مرد...
" عملیات کربلای ۱ در تیر ماه ۱۳۶۵ بهمدت ۱۰ روز بهصورت گسترده در منطقه عملیاتی مهران ، استان ایلام انجام شد و با پیروزی نیروهای ایرانی و بازپسگیری شهر مهران بپایان رسید.
" یاد باد آن روزگاران یاد باد...
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
https://eitaa.com/joinchat/1821507861C9dae8ea7f8
40.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کربلای_یک
" تصاویری بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از عملیات پیروزمندانه #کربلای_۱ و حال و هوای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی مهران
"غنیمت گرفتن نفربر مزدوران رژیم بعثی عراق توسط رزمندگان اسلام با شجاعت و دستانی خالی
" یاد باد یاد مردان مرد...
" عملیات کربلای ۱ در تیر ماه ۱۳۶۵ بهمدت ۱۰ روز بهصورت گسترده در منطقه عملیاتی مهران ، استان ایلام انجام شد و با پیروزی نیروهای ایرانی و بازپسگیری شهر مهران بپایان رسید.
" یاد باد آن روزگاران یاد باد...
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
https://eitaa.com/joinchat/1821507861C9dae8ea7f8
#پرواز_با_پا
🌷برای توجیح عملیات #کربلای_یک به همراه همه فرماندهان گردان رفتیم ابتدای ارتفاعات قلاویزان. از ماشين پیاده شدیم سر غروب بود و هوا گرگ و ميش شده بود. يكى از بچه هاى اطلاعات شروع به توجیح منطقه کرد، در جواب یک سئوال که الان موقیعت ما دقیقاً کجاست کم مى آورد؛ او رفت.
🌷سر شب شد. قرار بود آنجا بمانیم تا فرمانده گردان و چندتاى دیگه نیروها رو بيارن. ناگهان متوجه شدیم عراقیها به صورت دشتبانی در ٥٠ مترى ما هستند و سلاح ها را پشت سر قايم کرده بودند تا ما رو فريب داده، خوب نزدیک بشن، و بعد به رگبار ببندنمون. بعضی مى گفتن؛ خودین! اما نزدیكتر شدن، شروع کردن.
🌷ما ضربتی موضع گرفته، درگیر شديم. اونا مجبور به عقب نشینی شدن و ما ٢٠ نفر بيشتر نبوديم. باید تا سحرکه نیروها برای پیشروی مى آمدند؛ آنجا مى مانديم و از خودمون و منطقه مراقبت مى كرديم. من و شهيد على راهداری در شيارى کوچک استراحت مى كرديم که عراقیها شروع کردن به آتش ریختن.
🌷خمپارهای ٨١ و ١٢٠ هر لحظه بيشتر مى شد تا اینکه صوت خمپاره ۱۲۰ كه زوزه کشان پایئن مى آمد را روى سرمون احساس کردیم من و على روبروی هم تکیه داده بودیم و ته پوتین هامون بهم چسبیده بود خمپاره دقیقا وسط پاهای علی فرود آمد و ما به زمين چسبیده و دو دست را روی سرگذاشتیم که از خوردن ترکش به سرمان جلوگیری بشه اما....
🌷....اما بعد از فرود خمپاره علی سه بار تكبير گفت. بنده که متوجه شدم ترکشی به من اصابت نکرده دو_سه بار على رو صدا زدم جواب نداد! کنارش نشستم؛ دیدم آرام به خواب رفته. آثار تركش بر سر و صورت نبود. پائينتر رو نگاه کردم دیدم جفت پاها از بالاى زانو قطع شده بود. او مظلومانه شهيد شد....
راوى: رزمنده حسین کلبعلی