eitaa logo
آلبوم خاطرات
1هزار دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
﷽ . °• اللَّهُمَّ‌لَاتَکِلْنِی‌إِلَى‌نَفْسِی‌طَرْفَهَ‌عَیْنٍ‌أَبَداً •° ............................................................... رزمندگان لشگر ده حضرت سیدالشهدا«ع» ✽⇦کپی : ذکر صلوات برای امام زمان (عج) ✽⇦خادم @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
561.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 ☑️ بگو مگوی فرمانده گردان خط شکن المهدی(ع) لشگر10 با سردار فضلی - چند روز مانده به عملیات 🔴 (ع) با تمام توان به فرماندهی آماده انشاءالله وارد و آزاد سازی مهران و مسولیت خطیری که به عهده اش هست به نحو احسن انجام میدهد ...................... @alvaresinchannel
40.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" تصاویری بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از عملیات پیروزمندانه و حال و هوای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی مهران "غنیمت گرفتن نفربر مزدوران رژیم بعثی عراق توسط رزمندگان اسلام با شجاعت و دستانی خالی " یاد باد یاد مردان مرد... " عملیات کربلای ۱ در تیر ماه ۱۳۶۵ به‌مدت ۱۰ روز به‌صورت گسترده در منطقه عملیاتی مهران ، استان ایلام انجام شد و با پیروزی نیروهای ایرانی و بازپس‌گیری شهر مهران بپایان رسید. " یاد باد آن روزگاران یاد باد... https://eitaa.com/joinchat/1821507861C9dae8ea7f8
40.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" تصاویری بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از عملیات پیروزمندانه و حال و هوای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی مهران "غنیمت گرفتن نفربر مزدوران رژیم بعثی عراق توسط رزمندگان اسلام با شجاعت و دستانی خالی " یاد باد یاد مردان مرد... " عملیات کربلای ۱ در تیر ماه ۱۳۶۵ به‌مدت ۱۰ روز به‌صورت گسترده در منطقه عملیاتی مهران ، استان ایلام انجام شد و با پیروزی نیروهای ایرانی و بازپس‌گیری شهر مهران بپایان رسید. " یاد باد آن روزگاران یاد باد... https://eitaa.com/joinchat/1821507861C9dae8ea7f8
🌷برای توجیح عملیات به همراه همه فرماندهان گردان رفتیم ابتدای ارتفاعات قلاویزان. از ماشين پیاده شدیم سر غروب بود و هوا گرگ و ميش شده بود. يكى از بچه هاى اطلاعات شروع به توجیح منطقه کرد، در جواب یک سئوال که الان موقیعت ما دقیقاً کجاست کم مى آورد؛ او رفت. 🌷سر شب شد. قرار بود آنجا بمانیم تا فرمانده گردان و چندتاى دیگه نیروها رو بيارن. ناگهان متوجه شدیم عراقیها به صورت دشتبانی در ٥٠ مترى ما هستند و سلاح ها را پشت سر قايم کرده بودند تا ما رو فريب داده، خوب نزدیک بشن، و بعد به رگبار ببندنمون. بعضی مى گفتن؛ خودین! اما نزدیكتر شدن، شروع کردن. 🌷ما ضربتی موضع گرفته، درگیر شديم.‌ اونا مجبور به عقب نشینی شدن و ما ٢٠ نفر بيشتر نبوديم. باید تا سحرکه نیروها برای پیشروی مى آمدند؛ آنجا مى مانديم و از خودمون و منطقه مراقبت مى كرديم. من و شهيد على راهداری در شيارى کوچک استراحت مى كرديم که عراقیه‍ا شروع کردن به آتش ریختن. 🌷خمپارهای ٨١ و ١٢٠ هر لحظه بيشتر مى شد تا اینکه صوت خمپاره ۱۲۰ كه زوزه کشان پایئن مى آمد را روى سرمون احساس کردیم من و على روبروی هم تکیه داده بودیم و ته پوتین هامون بهم چسبیده بود خمپاره دقیقا وسط پاهای علی فرود آمد و ما به زمين چسبیده و دو دست را روی سرگذاشتیم که از خوردن ترکش به سرمان جلوگیری بشه اما.... 🌷....اما بعد از فرود خمپاره علی سه بار تكبير گفت. بنده که متوجه شدم ترکشی به من اصابت نکرده دو_سه بار على رو صدا زدم جواب نداد! کنارش نشستم؛ دیدم آرام به خواب رفته. آثار تركش بر سر و صورت نبود. پائينتر رو نگاه کردم دیدم جفت پاها از بالاى زانو قطع شده بود. او مظلومانه شهيد شد.... راوى: رزمنده حسین کلبعلی