eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
195 دنبال‌کننده
272 عکس
36 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
اول عرض ادب کنیم خدمت شاهِ مشهد حضرت عشششششق امام رضای همه💚 السلام‌علیک‌یا‌علی‌بن‌موسی‌الرضا‌علیه‌السلام @pichakeghalam
جونم براتون بگه که توی یکی از کوچه پس کوچه‌های مشهد یه خونه هست پر از قصه! خونه‌‌ای که توی بزنگاه‌های ایام سال، پناهِ امن خیلی‌ها بوده! روزهای آخر صفر، کرور کرور زائر تو دلش جا داده و شب‌های جمعه، مخزن اسرار کمیل‌خون‌ها می‌شه. خونه‌ی آقاجون، خونه‌ی آقاجونِ انسیه‌جان شکوهیه! آقاجون سال‌هاست که مهمون سفره‌های بهشتیه اما خونه‌ش به برکت وجود اهالیِ اهل ، همچنان رو پاست و به برکت وجود امام رضا، نقطه‌ی امن خیلی از آدم‌هاست. قلبِ خونه‌ی آقاجون این روزها برای مظلومیت غزه و لبنان می‌تپه! . . . . و من باور می‌کنم که خانه‌ها هم می‌توانند عاقبت به‌خیر شوند! @pichakeghalam
سلاااااااااام 😊 شما دعوتید به خونه ی آقاجون🏠 جایی که برامون به اندازه‌ی یه‌ عمر خاطره داره🌱🌱🌱 مثل خونه‌ی تموم پدر بزرگ ها... آره مثل همونا که وقتی رفتی توش یادت میاد بابابزرگ کجاش نشسته بود و به بازی نوه‌هاش نگاه می‌کرد. خونه‌ی آقاجون حتی حالا که خودش نیست بازم بوی صفا و محبت میده. چون اتفاقای قشنگی قراره توش بیوفته😊😊😊 بذار یکیشو بگم 👇👇👇 بله داشتم می‌گفتم: بچه‌ها و نوه‌های آقاجون این بار خونه رو بازارچه کردن حالا چه خبر شده؟ می‌گم برات. ما باهم فکر کردیم دور هم جمع بشیم و یه بازارچه راه بندازیم . یه بازارچه با یه عالمه غافلگیری های خوشمزه و باحال 🍰🌯🍔🪴👡👚👗👛🍩🛍 تا وقتی روی هر جنسی دست گذاشتیم بشه یه دست نوازش رو سر یه طفل یتیم خرید هر ظرف غذا مون بشه یک وعده غذا برای بچه هایی که به اندازه‌ی یک ساله غذای درستی نخوردن. اگه چیزی برای هدیه خریدیم بشه مایه شادی مادرایی که از بهشت نگران بچه‌های تنهای غزه نشستن. وقتی کارت کشیدیم بشه موشک بخوره تو سر سگ‌هار منطقه و چشمای خونیش از حدقه بزنه بیرون... تو هم میای؟؟؟ پس یادت نره پنج شنبه یک آذر ازساعت ۱۳ تا ۱۸ وقت داری باهامون تو این کار شریک بشی منتظریم❤️❤️ میدان بسیج ، ملک الشعرا بهار ۷ پیش به سوی ظهورررررر🌼🌼🌼🌼
فاطمیه‌ی امسال با فاطمیه‌ی همه‌ی سال‌های قبل فرق می‌کند. مثل فاطمیه‌ی سال نود وهشت که با همه‌ی سال‌های قبل‌ترش فرق داشت. فاطمیه‌ی آن سال همه چیز انگار آتش گرفته بود. وسط زمستان، هوا بوی دود می‌داد و در و دیوار هایمان جوری سوخته بود که همه توی کالبدهایمان چکه چکه فرو می‌ریختیم! آسمان خشک و خاکستری بود. درد یتیمی جوری آوار شده بود روی سرمان که از هر کوچه که می‌گذشتیم، ردِ سیلی روی صورتمان جا می‌گذاشت. فاطمیه‌ی سال نود وهشت، شبیه هیچ‌وقت نبود. شعله‌های آتش، از پشتِ درِ بهشتی‌ترین خانه‌ی عالَم تا فرودگاه بغداد کشیده شده بود! آن وسط ما ماتم‌زده‌های مبهوت، مانده بودیم بی‌مادر و بی سردار که برای مظلومیت علی می‌مردیم و زنده می‌شدیم! فاطمیه‌ی امسال با همه‌ی سال‌ها فرق دارد. با فاطمیه‌ی نود و هشت حتی! امسال پُریم از خاطره‌های ممتد و شب‌های بی‌تاب و هزار هزار عاشقانه‌ی بی‌پایان زیر خاک. همه چیز را به چشم دیده‌ایم و با دل چشیده‌ایم! امسال تازه فهمیدیم تشییع پنهانیِ کسی که دوستش داری چه دردِ غریب و جان‌کاهی می‌تواند باشد! اصلاً کار از آتش و دود و فرو ریختن گذشته! دستمان به هیچ کجا بند نیست امسال! همه‌ی بغض‌هایمان را قورت داده‌ بودیم تا فاطمیه‌ی امسال از راه برسد و دلمان قرار بگیرد. داغ روی داغ نشانده بودیم روی قلبمان تا برویم وسط روضه و دردمان را بند بزنیم به درِ سوخته‌ی خانه‌ی مادر. همین هم شد! این روزها، پای هر روضه‌ای که می‌رویم، حرف از سکوتِ عاشقانه‌ی دو جفت چشم بی‌تاب است. آن وسط، دردِ پهلوی مادر و قلب پدر که به اوج می‌رسد، آستین‌ها را می‌چپانیم توی دهان. داغ دلمان تازه می‌شود و آتش، از مدینه‌ی سالِ یازدهِ هجری تا دیِ نودوهشت کش می‌آید و توی فروردین و اردیبهشت و مرداد و مهرِ چهارصدوسه، شعله می‌کشد! آن وقت می‌فهمیم که دستمان به هیچ کجا بند نیست! چشم باز می‌کنیم و از پشت پرده‌ی تار و خیس، دنبال کسی می‌گردیم که دیگر باید کم کم پیدایش شود! این روزها وسط روضه‌، هی چشممان دو دو می‌زند تا او از راه برسد و انتقامِ تمامِ عاشقانه‌های بی‌پایان و دل‌های مدفونِ زیر آوار و جان‌های سوخته را بگیرد! *مهدیه @pichakeghalam
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
فاطمیه‌ی امسال با فاطمیه‌ی همه‌ی سال‌های قبل فرق می‌کند. مثل فاطمیه‌ی سال نود وهشت که با همه‌ی سال‌ه
اصلا آدم باید حرف‌های مهمش را توی خستگی و خلسه‌ی خواب و بیداری بنویسد! تا مغز خوابیده باشد و دل به دریا زده باشد و آخرسر کلمه‌ها با اراده‌ی خودشان بیایند روی صفحه! قرار بود امشب از عشق بنویسم فقط! از حرف‌های رازآلودِ عاشقانه‌ی آن دو جفت چشم بی‌تاب... اما قصه، خودش رسید به جایی که باید! الهی شکر🌱 @pichakeghalam
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گریه کنید مادر ما بی گناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود ...🥀 آه مادر😭😭😭 @pichakeghalam
اوضاع شهر خیام خیلی به‌هم ریخته‌س😔 بیاین قبل از خواب به تأسی از رهبرمون آیات سوره ی فتح رو روانه‌ی آسمون کنیم به طلب یاری جبهه‌ی مقاومت🤲 *بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ* إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً ... @pichakeghalam