eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
195 دنبال‌کننده
272 عکس
36 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعه‌ای‌که‌نداشتی! داشتم فکر می‌کردم اگر هنوز داشتیمتان، جمعه‌ی بیست‌وسه‌ی‌آذرِهزاروچهارصدوسه برای همه‌ی ما شبیه بیست و سه آذر هرسال بود! هیچ‌کداممان پیِ تاریخ تولد شما نبودیم. از شما، همین که سر ظهر توی اخبار یک تصویر خسته ببینیم لابلای مردم یک شهرستان بس بود! همین که یک لبخند ببینیم گوشه‌ی لبتان و صدایتان را بشنویم که: « درست میشه انشاالله» دلمان گرم می‌شد! اگر داشتیمتان هنوز، گمانم خودتان هم حواستان به این رقم‌های عزیزِ تاریخ ساز نبود. جمعه بود آخر! جمعه‌ها رسم بود چشمتان راه بگیرد توی صورت آفتاب‌سوخته‌ی کارگرها و دستتان برود به سامان دادنِ آشفتگی‌ها! جمعه‌ها عادت کرده بودیم تهِ دلمان ذوق کنیم که قدم می‌زنید میان مردمی که توی عمرشان مسئول به خودشان ندیده‌اند. عادت کرده بودیم که جمعه نداشته باشید! امروز هرکجا که سرک کشیدم عکس شما بود و تبریک تولدتان. لابد تا غروب تسبیح تسبیح صلوات و آیه آیه فاتحه و جعبه جعبه قربان صدقه تا در خانه‌ی بهشتی‌تان قطار شده. اصلا نمی‌دانم خانه بودید یا نه ولی می‌دانم شما عادت ندارید چیزی از جمعه‌ را برای خودتان بردارید! لابد تا تک‌تک هدایا را جبران نکردید سرتان را روی بالش نگذاشتید. لابد نشسته‌اید وسط کادوها و یکی یکی دعاهای مستجاب را پیچیده‌اید و فرستادید روی زمین! بعد هم به حاجت‌های ما لبخند زدید که:« درست میشه انشاالله» احتمالا جمعه‌ی بیست‌وسه‌ی‌آذرِهزاروچهارصدوسه برای شما شبیه همه‌ی جمعه‌هاست. برای ما داغ‌دیده‌ها اما... تولدتان مبارک مردِ جمعه‌های ایران! @pichakeghalam
به بهانه‌ی تولد آقا ابراهیم از شهید ابراهیم هادی فقط یک اسم شنیده بودم! فقط یک اسم که می‌دانستم مثل اسم شهید همت یا شهید باکری یا چندتا از شهدای دیگر بیشتر سر زبان‌هاست. نه دوست بودیم، نه دنبال نشانه‌ای بودم. تا اینکه « دستی در مه » را خواندم! شاید آن موقع اولین بار بود که فهمیدم می‌شود توی دره‌ی هزارتوی زندگی، آن وقت‌ها که به هر طرف نگاه می‌کنی بن‌بست می‌بینی، یا حتی وقت‌هایی که گره پیش روت آنقدر کوچک است که رویت نمی‌شود از ائمه کمک بگیری، اسم کسی را آورد که آمده نزدیکت ایستاده و آماده است اذنِ باز شدن گره‌هایت را از خدا بگیرد و دست به کارِ باز کردن گره‌ها شود! آشنایی من با آقا ابراهیم، سرِ یک قصه رقم خورد و سر بزنگاه‌های مادرانه ادامه پیدا کرد. آقا ابراهیم، یکی از آن رفیق‌هاست که می‌شود همه جا رویش حساب کرد! مثل اردیبهشت با صفاست و معرفت از وجودش می‌بارد🌱 💚 @pichakeghalam