eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
195 دنبال‌کننده
272 عکس
36 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
_یک اردیبهشت همه‌ی زورش را می‌زد تا خورشید بریزد کف خیابان. بعد از چهار ساعت رانندگی در مسیر تهران و هشت ساعت انتظار پشت در اتاق پزشک، دیگر رمقی برایم نمانده بود. این وسط، فقط و فقط وعده‌ی یک دیدار نابِ دوستانه می‌توانست جلوی افتادنم را بگیرد! همسر جان ماشین را پارک کرد و صندلی را خواباند. یک ساعت زمان خوبی بود برای گپ زدن ما و استراحت همسر. پیاده شدم. زنگ آپارتمان را زدم و رفتم بالا. در آغوشش که گرفتم فهمیدم بعد از سال‌ها دوری، یک ساعت، اصلا برای گپ و گفت و خنده و گریه کافی نیست! باید زودتر برمی‌گشتیم که به تاریکی جاده نخوریم. رفیق جان، سینی سیاه را گرفت دستش و توشه‌ی راهمان را چید توش! به خانه که رسیدیم سینیِ مربعِ سیاه را گذاشتم جلوی چشم. نگاهم که می‌افتاد بهش، از توی سیاهی سُر می‌خوردم به آن روز و ساعت. به آن همه سکوت و نگاه و کلمه که بینمان رد و بدل شده بود. ده روز بعد، کاپ‌های حلوا را که می‌چیدم توش حس کردم برایم عزیزتر شده. حس کردم هویت دارد و آمدنش توی خانه‌ و خاطره‌ام اصلا نمی‌تواند بی‌علت باشد! یک سینی بیست سانتیِ سیاه، بعد از ده روز که دم به دم برای من خاطره زنده کرده بود، حالا می‌رفت توی خیابان تا شیرینیِ یاد را توی دل مردم شهر بنشاند. سینیِ سیاهِ من، دیگر یک ظرف معمولیِ آشپزخانه نیست! همین چند وقت پیش محبتِ را هم چکانده تو دل بچه‌های مدرسه! از آن روز باورم شد که حتی ظرف‌ها هم می‌توانند عاقبت به خیر شوند! @pichakeghalam