مثل بقیه پناهیان.mp3
3.1M
اینو گوش کنید رفقا...
خیلیم گوش بدید
💐💐💐
@piyroo
✧✦•﷽ ✧✦•
بہ چہ مشــغولــ کنمــ ...
دیده و دل را ڪہ مدامــ ...
دل تو را مے طلبـد ...
دیده تو را می جوید ...
@piyroo
#جام_شهادت
گاهے،
آرزوے شهادت
کردن ِمن
عرشیان را به
خنده وا مےدارد ... !
من...آرے منِ
غرق دنیا شده را...
#مرا_جام_شهادت_بدهید
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
@mataleb_mazhabi313..mp3
5.72M
▫️مهربان ترین!
من به وعده های این ماه تو دل بسته ام ...
به اینکه با همین دعاهای ساده، سخت ترین گره تاریخ را باز کنی...
چشم انتظارم که با یک اذن بیگاه تو ، به آخر برسد؛
هم غربت هزارساله ی گمشده ام و هم حیرت اهل زمین...
🔘 #سخن_آوا "بهشتِ دعا"
#دعا
#رمضان
➖🔝🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂🔝➖
@piyroo
b1c03c879936e522fe6aa7dece4ce45a5d9055e6.mp3
12.77M
📢 از خون جوانان حرم لاله دمیده
🎤 با صدای حاج محمود کریمی
#بازپخش
تقدیم به
#شهدای_مدافع_حرم 🌷
@piyroo
Moghadam.Haftegi.950326.4.mp3
1.79M
وفات_حضرت_خدیجه
[ چون عزای مادر زهرا خدیجه امشب است _ شعرخوانی ]
- جواد مقدم
#کلام_استاد
ما برای خوب شدن یا موفقیت آفریده نشدهایم ، مراقب باشید به ما آدرس غلط ندهند!
ما آفریده شده ایم برای ارتباط با خدا ، ارتباط ما با خدا هم ، ارتباط عبد و مولا است.
ما برای ارتباط گرفتن با مولا و تحقق چیزی به نام عبودیت آفریده شدهایم!
حالا چه کار کنیم تا این اتفاقی که ما به خاطرش خلق شدهایم ، در قلبمان بیفتد؟
ارتباط عبد و مولا ، با فرمانِ مولا و اطاعت عبد شکل میگیرد ؛ غیر از این ، شکل نمیگیرد!
عبودیت ، با رفتن به کلاس اعتقادی و فهمیدنِ اینکه من عبد هستم و او مولاست ، درست نمیشود ، بلکه با تمرین درست میشود ؛ تمرین اطاعت از فرمان مولا !
کسی که میخواهد مفهوم عبد بودن برایش جا بیفتد و به هدف خلقت نزدیک شود ، مدام باید در مقابل فرمان خدا بگوید چَشم ! مدام باید دستور خدا را بپذیرد و اجرا کند تا معلوم بشود عبدِ آن مولاست !
خدا که لیست طاعت ها ، معصیت ها ، مستحبات و مکروهات را اعلام کرده است !
خُب شروع کن به دستور اجرا کردن تا حس عبد بودن به وجودت بیاید.
بگو ، خدایا این قدر دستورات تو را اطاعت میکنم تا مزۀ عبد بودن را بچشَم !!...
استاد #علیرضا_پناهیان
مسجد امامصادق(ع) ۹۸.۲.۱۹
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ @piyroo
#تلنگر
خدا رحمت کند #شهید_رجایی را ، داشت سخنرانی می کرد اول وقت شد. گفت:
آقایان اگر الان وسط سخنرانی تلفن از یک شخصیت مهم مملکتی که با بنده کار مهمی هم داشته باشد ، اجازه می دهید بروم گوشی را بردارم ؟
مردم هم نمی دانستند ، گفتند بله بروید گوشی را بردارید.
گفت الان خدا پشت خط است ، تلفن خدا زنگ میزند ، وقت اذان است و رفت نماز همه مردم هم رفتند نماز.
👈 ما اگر آخوندهایمان نواب صفوی می شدند و کت و شلواری هایمان شهید رجایی نماز توی ایران چهره دیگری می شد....
استاد #قرائتی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ @piyroo
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💠 اشعار وفات حضرت خدیجه
بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو
براي بي کسي فاطمه بمان بانو
به جان دختر مظلومه ات مرو از دست
مساز اشک يتيمانه را روا بانو
بمان و فاطمه را خود عروس کن آري
که دختران همه محتاج مادران بانو
براي غربت من جان به لب شدي اما
بدان که غربت زهراست بعد از آن بانو
به باغ ياس تو سيلي زنند باور کن
بمان که ياس نميرد جوان جوان بانو
ميان اين در و ديوار فضه ميطلبد
مرو که مشکل او را کني نهان بانو
بمان براي هميشه ،هميشه يارم باش
مرا هنوز غريب وطن بدان بانو
نمانده هيچ برايت که يک کفن بخري
عباي ختم رسل بر تو ارمغان بانو
❤️ حضرت_خدیجه -ماه_رمضان
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
@piyroo
ma93041604_110517070715.mp3
3.46M
🎤🎤 حاج محمود کریمی
💠 نوحه زمینه شب دهم #رمضان
💠 وفات #حضرت_خدیجه سلام الله علیها همسر پیامبرص و مادر حضرت زهرا
@piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_سوم.. #قسمت_یازده
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_سوم.. #قسمت_دوازدهم ...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
از قزوین تا سنبل آباد هفتاد کیلومتر راه بود روستایی در منطقه الموت بسیار سرسبز کنار کوه های زیبایی که اکثر اوقات بلندی کوه ها داخل مه گم می شود خانه پدر حمید این روستا کنار یک رودخانه باصفاست.
تماس که گرفتم متوجه شدم حدسم درست بوده است بعد از احوال پرسی گفت: ببین فرمانده این درخت بزرگ آلبالویی که کنارش وایستادم مال شماست کسی حق نداره به این درخت نزدیک بشه من را به القاب مختلف صدا می زد من پیش دیگران حمید صدایش می کردم ولی وقتی خودمان بودیم می گفتم حمیدم دوست داشتم به خودش بقبولانم که دیگر فقط برای خودش نیست برای من هم هست. سر شوخی را باز کردم و گفتم پسر سنبل آبادی از کی تا حالا من شدم فرمانده؟ خندید و گفت تو خیلی وقته فرمانده هستی خبر نداری.
اولین تماسمان پنجاه و هفت دقیقه طول کشید پشت گوشی شنیدم که برادرش اذیتش می کرد و به شوخی می گفت حمید تو دیگه خیلی زن ذلیلی آبرو برای ما نذاشتی حمید احترام بزرگ تر بودن برادرش را داشت چیزی به حسن آقا نگفت ولی به من گفت: من زن ذلیل نیستم من زن شهیدم. من ذلت زده نیستم. مرامش یک چیزی مثل همان دیالوگ های فرشته با هم می آیند مرد باید نوکر زن و بچه اش باشد.
از سنبل آباد که برگشته بود کلی گردو و فندوق آورده بود یک پارچه وسط آشپزخانه انداخته بودیم و مشغول شکستن گردوها بودیم که به حمید گفتم عزیزم اگه یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟
گفت: نه بابا راحت باش. گفتم میشه این دفعه که رفتی سلمونی ریشاتو مدلی کوتاه کنی که من میگم؟ دوست دارم مدل محاسن و موهاتو عوض کنی.
گفت: چه مدلی دوست داری بزنم؟ ماشین اصلاح رو بیار خودت بزن هر مدلی که می پسندی گفتم: حمید دست بردار حالا من یه حرفی زدم خودم بلد نیستم که خراب میشه موهات گفت: خودم یادت می دم چطور با ماشین کار کنی تهش این میشه که مو هام خراب بشه میرم از ته می زنم گفتم: آخه تا حالا این کار رو نکردم حمید جواب داد: اشکال نداره یاد می گیری ظاهر و تیپ همسر باید به سلیقه همسر باشد.
آن قدر اصرار کرد که دست به کار شدم یادم داد چطور با ماشین کار کنم محاسن و موهایش را مرتب کرد از حق نگذریم چیز بدی هم نشد تقریبا همان طوری شده بود که من دوست داشتم از آن به بعد خودم کف اتاق زیرانداز و نایلون می انداختم و به همان سلیقه ای که دوست داشتم موهاش را مرتب می کردم.
تقریبا هر روز همدیگر را می دیدیم خیلی به هم وابسته شده بودیم یا حمید به خانه ما می آمد یا من به خانه عمه می رفتم یا با هم می رفتیم بیرون ان روز هم طبق معمول نزدیک غروب از خانه بیرون زدیم.
پاتوق اصلی ما بقعه چهار انبیا بود مقبره چهار پیامبر و یک امامزاده که مرکز شهر قزوین دفن شدند ان قدر رفته بودیم که کفشدار ان جا ما را می شناخت کفش هایمان را یک جا می گذاشت شماره هم نمی داد حمید به خاطر میخچه ای که مدت ها قبل عمل کرده بود همیشه کفش طبی می پوشید...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo