eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3135717.mp3
13.76M
: خوشبختی یعنی تو زندگیت امام زمان داری... 🎤با نوای: شهید مدافع حرم ، 🕊 👌 صلوات https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💢 شهیدی که تنها از پیکرش فقط پوتینش باقی ماند 🔹 از بهیاران ناجا در منطقه مرزی سراوان نهم دیماه ۸۷ زمانی که در حال نگهبانی از ستاد انتظامی سراوان بود، محموله یک تنی مواد منفجره عامل انتحاری گروهک تروریستی تکفیری جیش الظلم وارد ستاد شده و با دیدن این پلیس رعنا و جوان در همان بدو ورود خود را منفجر می کند 🔹 سید بزرگوار شهید می شود و پیکر مطهرش شرحه شرحه، و به گفته مادر شهید باقیمانده پیکرش را به قدری بود که داخل یک ساک جا می گرفت https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه شیرین کاری از شهدا 😁 جوانی از جنس خودمون با همون شور و حال ...🍃 اون که میگه شهدا از جوانی و دنیا دل بریده بودن به دنیا علاقه نداشتن ‼️ و سعی میکنه ازشون شخصیت های ماورایی و دست نیافتنی بسازه بدونه که یه آدمای عادی هستن هم اهل خوشین هم اهل خوشگذرونی هم عاشق خانواده و اطرافیان☺️ هم عاشق جوانی کردن، تنها فرق شهدا با ما اینه که ... همه این عشقارو بخاطر خدا دارن و بخاطر خدا هم دل می کنن و میرن🕊 🌹 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
💢شهيد رحیم علی اکبری شاندیز نام پدر:احمد علي محل تولد : مشهد تاريخ تولد : 1/2/44 سال ورود به دانشگاه:1363 تاريخ شهادت : 1365 محل شهادت : كربلاي 5 آدرس مزار: خراسان رضوي-مشهد –رضويه- خواجه ربيع   شهيد رحيم علي اكبر شانديز در سال 1344 در مشهد بدنيا آمد. تحصيلات خود را با موفقيت تا دوره دبيرستان با معدل 61/17 در همان شهر گذراند. بچه متدين و درسخواني بود. با پدر و مادر و ساير خواهر و برادرهايش مهربان بود. زماني كه انقلاب شد به عضويت بسيج درآمد. هم درس مي خواند و هم در تظاهرات شركت مي كرد. پس از پايان دوره دبيرستان در كنكور سراسري شركت نمود و در سال 1363 در رشته پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. در سال 61 در رشته پزشکی دانشگاه تهران، پذیرفته شد. همزمان با تحصیل در عملیات ها هم شرکت می کرد و در عین حال جزو بهترین دانشجویان رشته پزشکی بود. در سال 1365 در عملیات کربلای چهار، جزو غواصان خط شکن بود. شب عملیات بر اثر اصابت خمپاره به قایقش به شهادت رسید. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💢شهيد رحیم علی اکبری شاندیز نام پدر:احمد علي محل تولد : مشهد تاريخ تولد : 1/2/44 سال ورود به دانشگاه
💢 « بسم رب الشهداء والصديقين» « بسم الله الرحمن الرحيم» الحمدلله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين بنام او كه جان عالميان به يد قوت اوست. بر آن شدم بر حسب وظيفه چند كلمه به عنوان شهادتنامه بنويسم. از خداي متعال تمناي نهايت اخلاص در نيت خويش را خواستارم. پروردگارا تو خود از نهان ما باخبري و مي‌داني كه جز به رضاي تو و اعتلاي كلمة حق پاي در صحنة نبرد ننهاديم و خود گواهي كه اين انتخاب من بر اساس تعقل و انديشه و عشق به ذات اقدست بوده و نيز تو بوده‌اي كه با يد رحماني بر قلبم با قلم عقل نگاشتي كه« لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله ». و تو نيز محبت اوليائت و بغض اعدائت را به من ناسپاس از لطف و كرمت عطا فرمودي. خدايا هر چه درونم مي‌گذرد ياراي كتابتش را ندارم و البته لزوم چنداني هم نمي‌بينم و نشانه‌ها و آيات تو بارز است. اين خونها و شهادتها هم گواهي است و هركه هشيار و بيدار نشود، خسر الدنيا و الاخره است. 💢 هر وقت می خواست به جبهه برود، از پدرم اجازه می گرفت. پدرم می گفت: رحیم جان، تو دکتری و با روحیاتی که داری خیلی بهتر می تونی همین جا، به مردم خدمت کنی، دیگه نرو جبهه. رحیم می گفت: پدر جان، به من که دکترم، می گن نرو جبهه. به یکی که زن و بچه و گرفتاری داره هم می گن نرو جبهه. اگر هر کسی این فکرو بکنه، جبهه ها خالی می مونه. پدرم گفت: پسرم خب برو، ولی دیگه از من اجازه نگیر. هرباری که برای رفتن اجازه می گیری، بند دلم پاره می شه. این دفعه اجازه می دهم برای همیشه.  https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ» و گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم. (سوره مبارکه اعراف/ آیه ۱۲۱) https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
⊰❀⊱اولین ⊰❀⊱⊰❀⊱⊰❀⊱━═━━═━ا تقـــدیم به ســـاحت مقـــدس قطب عالــم امڪان 【عجل الله فرجه】 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدے یاخلیفةَ الرَّحمن و یاشریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان الاَمان ⊰❀⊱و ━═━━═━⊰❀⊱⊰❀⊱⊰❀⊱ا اَلسَّلامُ عَلَيْڪَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَے الاَْرْواحِ الَّتے حَلَّتْ بِفِناَّئِڪَ عَلَيْڪَ مِنّے سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِےَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّے لِزِيارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَے الْحُسَيْنِ وَ عَلے عَلِےِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَصْحابِ الْحُسَيْــن.. https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما ♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
امروز شهــــــــــدا میگن: ســــــــــلام صبح بخیر.. قـــــرارهامون یادتون نره.. برای خدا ڪارڪنید... و به او توڪل ڪنید... مثـــــل ما... پس به توڪل نام اعظمت سلام صبحتون شهدایی https://eitaa.com/piyroo ☘☘☘
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
‍ ‍ 🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃 ‍ که برات میدهد 🌸🌿🌸 این گوشه ای ازقصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️😢🌷 بسم الله ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇💐 اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!  در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!! این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود.😭 همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و.... با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.  روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!! نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم. از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری. هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و... سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما علیرضا کریمی✋🌷 علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞 منبع: کتاب مسافر کربلا https://eitaa.com/piyroo 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
❣شهید آوینی: "بالے نمیخواهم این پوتین هاے ڪهنہ هم میتواند مرا بہ آسمانها ببرد! " 👈من هم بالے نمیخواهم بے شڪ با چادرم هم میتوانم مسافر آسمان باشم https://eitaa.com/piyroo
مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ محل ولادت: امیدیه_خوزستان تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ محل شهادت: حما_سوریه پاسـدار_مدافع_حـرم 🌹شهـید_حسین_معز_غلامی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا