eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 وقتی ماکان و ارشیا از کنارم رد شدن مکث کردن و ماکان گفت: -چطوری؟ دیگه زیاد درد نمی کنه. اگه بهتری بابا و ویلون بیمارستان نکن. بیا اینم از داداشمون.بابا بوق زد که ارشیا همینجور که سرش پائین بود گفت: -اینجوری خیالتون راحت میشه چیزی نشده. شاید هنوز اولشه دردش زیاد معلوم نیست. حالا میمیری به نگاهم به من بندازی! بابا دوباره بوق زد و من رفتم که سوار شم.ماکان و ارشیا هم سوار ماشین ارشیا شدن و از کنارمون رد شدن. ترقوه مبارک ترک بر داشته بود. حالا چه جاییم. چون نمیشد گچ بگیرن بانداژ کردن. و دستم و به گردن ثابت کردن. دکتر می خواست برام دو روز استراحت بنویسه که بابا گفت. -آخر ساله نزدیک امتحانتشه. همین امروز بسشه. دکترم اصرار نکرد. فقط گفت -مواظب باش ضربه نخوره. بابا رسوندم خونه وقتی پیاده شدم گفت: -مواظب باش مامانت هول نکنه.پوفی کردم و با حرص گفتم: -چشم اصلا نگران نباشین مواظب خودم هستم. بابا خنده اش گرفته بود. -برو بچه تو می تونی از پس خودت بر بیای ولی مامانت حساسه. زیر لب غر زدم: -حساسه! آره دیگه چهل و هشت سالشه عین دخترای چهارده ساله ناز نازیه.چی داری میگی واسه خودت؟هیچی.چشم مواظب نور چشمتونم هستم. بابا دیگه راحت خندید: https://eitaa.com/piyroo 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -برو ترنج که مارو از کار و زندگی انداختی. در و بستم و گفتم : -خوشتون اومدا! -معلومه که نور چشممه پس چی فکر کردی! دیگه حواسم بود شونه هامو بالا نندازم. باید یه چند روزی جلوی خودمو می گرفتم.بابا رفت و منم زنگ و زدم.زنگ و که زدم مهربان جواب داد: -کیه؟؟ -منم منم مادرتون علف ادوردم واسه تون مهربان خندید: -بیا تو وروجک! مهربان جونم؟جونم؟مامان بیدار شده؟ -آره تازه بیدار شده. -ببین من دستم باند پیچیه میشه یه جوری به مامان بگی منو دید هول نکنه. -خدا مرگم بده بیا تو ببینمت. و صدای گذاشتن آیفون و شنیدم و رفتم تو.این که بدتر کرد.مهربان داشت می امد طرفم. -خدا منو بکشه چه به روز خودت آوردی؟ -چیزیم نیست مهربون جونم. یه ترک ساده اس. -الهی من بمیرم. چیزی خوردی؟ -بابا یه آب میوه واسم گرفت. -یه آب میوه الان که ضعف می کنی که. بیا بریم تو. و زیر دست سالمم را گرفت. -مهربان پام نشکسته ها دستم شکسته برا چی زیر بغلم و می گیری. -چکار کنم به خدا دلم آشوب شده اینجوری دیدمت. -حالا خوب شد گفتم به مامان بگو هول نکنه. -وای راست میگی یه کم صبر کن من بش خبر بدم فکر میکنه رفتی مدرسه. پشت در وایسادم و گوش دادم. صدای مامان می آمد. -کی بود مهربان؟ -ترنجه خانم -ترنج؟ مگه مدرسه نرفته. باز چه گندی زده https://eitaa.com/piyroo 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 فرستادنش خونه. -نه خانم مدرسه نرفته. صبح یه کم حالش خوش نبود آقا بردنش دکتر. صدای مامان یه کم نگران شده بود: -چش شده بود؟ احساس کردم دیگه وقتشه. در و بار کردم و قبل از اینکه چشم مامان بم بیافته بلند سلام کردم. -سلام سوری جون! گامان که با شنیدن صدام انگار یه کم از نگرانیش کم شده بود گفت: -سلام... ولی با دیدن دستم انگار رنگش پرید: -ترنج چه بالایی سرت اومده؟ تو مدرسه خوردی زمین. بعد خودشو به من رسوند. و با نگرانی نگام کرد. یه حس خوبی داشتم. چون مامان خیلی کم نگران من میشد. فرصت و غنیمت شمردم و خودمو لوس کردم. -از شازده پسرت بپرس. -ماکان؟ -مگه پسر دیگه ای هم داری؟ مامان راستشو بگو رو کن این داداش مارو. -ا ِدختره لوس درس حرف بزن. -چشم به روی چشم. بله جناب ماکان. -اون این بلا رو سرت اورده؟ خودمو ولو کردم رو مبل که درد پیچید تو شونه ام: -ای دستم!. https://eitaa.com/piyroo 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 دل آمده از غمت به جان ادرکنی جان آمده بر لب الأمان ادرکنی ترسـم کـه بمیـرم و نبینـم رویـت 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
شـهادت‌سنـگ‌رابوسیدنے‌کرد . . . شـهادت‌خاـک‌هارادیدنے‌کرد . . . درآنجاـے‌کـه‌عقل‌وعلـم‌ماندنـد . . . شهـادت‌عشـ🌹ـق‌رافهمیدنے‌کرد . . 🌹شهید_محسن_حججی 🌷 https://eitaa.com/piyroo