eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
از🌷شھداے گمنام به خواهران مومن.. خواهرم خون از من حجاب از ت✨و .... شفاعت از من حیا از ت✨و .... خواهرم خونمو به دستت امانت دادم 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
‼️ وقتی بزن‌بهادر محلّه، سید پابرهنه‌ی جبهه‌ها شد! آقـا حمیـد قصه ی مـا، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ، لات هـای محله کلی ازش حساب می بردنـد . خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش. یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت : بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ،خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو دادم ... همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ... تا اینکه برادرش شهید شد و حمید تحت تاثیر پیکر برادر ... روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این سابقه، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ... 🔹سید حمید مـا مدتی بعد بر میگرده رفسنجـان ،اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !! شماها هم بیائیـد!! می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ... 🔹بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت : اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به "سید پا برهنه" اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت دو تایی سـوار موتـور ، هدف قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء.. 📎آخرین مسئولیت : مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه کربلا 🌹شهید_سیدحمید_میرافضلی ‌●ولادت: ۱۳۳۵/۱۱/۱۷ ،رفسنجان ●شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ جزیرهٔ مجنون ، عملیات خیبر 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📣کاش یکی از شهدای تخریبچی الان بود👈یه معبر می زد به نفس ما؛ خرج انفجاری می گذاشت و تخریب👈می‌کرد آنچه من است و هوای_نفس من است!😰گاهی بدجور گیر می‌کنیم، میان مین‌های القاب, *شهرت‌ها, مقام مرستی, دل بستن به دنیا و ...* 🎈 گاه که از خط و راه و آرمان شهدا 👈 دور می شویم و می رویم سراغ گناهان بزرگ مثل👇 و... نیاورد آن روز را که ما از🌹شهدا و راه شان جدا شویم 😭 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
چه لبخندی زدی وقتِ گذشتن عجب آسوده‌ای هنگام رفتن . . . شهادت : 21 بهمن 64 فاو ؛ عملیات والفجر هشت که در قبر خندید🕊 🌹شهید_محمدرضاحقیقی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌙 مــاه دعــا ✍رهبر انقلاب: ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نکنید. دعاهای وارد شده در ماه رمضان، یکی از آن نعم و فرصتهایی است که باید مغتنم بشمرید. این دعای ابیحمزه، این دعای افتتاح، این دعای جوشن و بقیه‌ی ادعیه‌ای که در روزها و شبها و سحرها و بقیه‌ی ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمت های بزرگ الهی است. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 سنگر خاطره 🔻 یک آدم لاتی بود واسه خودش ! کارش چاقو کشی و خلاف بود توی تشیع جنازه یکی از دوستانش که از بچگی با هم هم بازی و بزرگ شده بودند و شهید شده بود از این رو به آن رو شد و به جبهه آمد . یک هفته ای میشد که آمده بود توی گردان ما نه سلامی نه علیکی و نه التماس دعایی !! حالات عجیبی داشت دور از چشم همه بود و کارهایش را پنهانی انجام می داد، موج انفجار اونقدر شدید بود که هیچی از بدنش باقی نماند جز یک تیکه از بازوش که نوشته بود توبه کردم !!.... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص34 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
⚘ ◽️آقا محمود کاوه افتخار حزب‌اللهی‌ها و بچه هیاتی‌ها اهل جهاد و رزم و هیات وروضه‌ سیدالشهدا ذکر علی الدوامش یا حسین بود و الگوی زندگی او مولا علی مشق جنگ را از مرتضی علی می‌گرفت و رسم جنگ را از سیدالشهدا علیه‌السلام... 🕊⚘ 🌷 🕊🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓سی روز با قرآن کریم روز نهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ 🎥 شاهکاری از شعبان صیاد أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا آيا در [معانى] قرآن نمى‏ انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند تلاوت های این قاری برجسته مصری همراه با حزن و سوزی خاص همراه است که تا اعماق دل ها رسوخ کرده و قلب ها را جلا می دهد https://eitaa.com/piyroo
☆∞🦋∞☆ 🔔 شهید بودن به این نیستـــــ ڪه فقط دعا ڪنے هرچه زودتر برے بلڪه ماندن ،مقاومتــــــ ڪردن وبراے خدا ڪارهاے زمین مانده را پیش بردن، ڪمتر از شهادتـــــ نیستـــــ،بلڪه گاهے سختـــــ تراستـــــ امام زمان(عج)یار پاے ڪار میخواهد رفقا به قول شهید حججے بیایم جورے زندگے کنیم ڪه خدا عاشقمون بشه... https://eitaa.com/piyroo
☆∞🦋∞☆ ‌اے مسلمین جهان..! ما از شهادتـــــ نمےترسیم چون در قاموس شهادتـــــ واژه وحشتـــــ معنے ندارد ولے مےترسیم بعد ما ایمان را سر ببرند..:) 🌿 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: اي فرزند آدم! زماني كه می بينی خداوند انواع نعمتها را به تو می رساند، در حالی که تو معصيت كاری، بترس. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: كسي چيزي را در دل پنهان نكند جز آنكه در لغزشهاي زبان و رنگ رخسار، آشكار خواهد شد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 آینه اتاق به خودم نگاه کردم. موهامو دم اسبی بسته بودم. گل سرم و باز کردم و مشغول براندازد کردن خودم شدم. موهام از شونه هام رد شده بود. رنگ قهوه ایشون کاملا مشخص بود. چشمامم قهوه ای روشن بود ولی یه خط تیره دور تا دورشو گرفته بود وانگار چشمام دور رنگ بود. چشمام مورب و به طرف بالا کشیده شده بودن. بینی کشیده بود دهنم نه بزرگ نه کوچیک. وقتی هم می خندیدم روی یه لپم سوراخ میشد. هیچ وقت از قیافه ام شاکی نبودم. به نظر خودم کاملا عادی و طبیعی بود. تو فامیل از من خوشکل ترم بود. اصلا قیافه برام مهم نبود. الانم نمی دونم چرا داشتم خودمو برانداز می کردم. لباس مامان با اینکه گشاد بود ولی به تنم نشسته بود. زمینه اش قرمز بود و طرحای توش عین مخلوط شدن چند تا رنگ که توی هم پیچ و تاب خورده باشن. موهامو شونه کردم و ریختم روی شونه ام. جلوی موهام کوتاه بود و یه فرق کج باز کرده بودم به طرف راست که باعث میشد موهام تا روی ابروی سمت راستمم بیاد. گاهی وقتا نصف چشمم و می گرفت.مامان همش از این کار من حرص می خورد.منم یه وقتایی که می خواستم لجو در بیارم موهامو کامل می آوردم رو چشمم. از بررسی خودم دست برداشتم و برس و پرت کردم روی میز.کنترل و برداشتم و دستگاه و روشن کردم . بعدم رفتم سراغ کمدم و یه شلوارک پیدا کردم و پوشیدم. چون میدونستم با این لباس آبرو برام نمی مونه. اصلا نمی تونستم با دامن مثل ادم بشینم برای همین نمی پوشیدم. آروم روی تختم دراز کشیدم. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻