eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید خرازی: "اگر برای جنگ میکنید[ یا کاری انجام میدهید]، احتیاج ندارد که به من و دیگری گزارش کنید، گزارش را نگه دارید برای قیامت. ‌ اگر کار برای خداست، گفتنش [به مردم] برای چه؟ 🌹امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصف یاران اهل بیت در آخرالزمان: آگاه باشید! آنان که پدر و مادرم فدایشان باد، از کسانی هستند که در آسمان ها معروف، و در زمین گمنام اند! (خطبه ۱۸۷ نهج البلاغه) 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌿روایتی از غیرت شهید را بخوانید و لذت ببرید... اهلِ امر به معروف و نهی از منکر بود. بهش می‌گفتم: بابا! این از تو بزرگتره ؛ یه نگاه به هیکلش بنداز، هوس کتک داری؟ این حرفها برایش معنایی نداشت و می‌گفت: کسی که امنیتِ نوامیسِ جامعه رو به خطر می‌اندازه، باید نهی از منکر بشه ... 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید حسین غلام‌کبیری 📚منبع: ماهنامه امتداد ، شماره ۵۵ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🌷 خوش اخلاقی گناه را محو می کند چنانکه آفتاب یخ را آب می کند. نهج الفصاحه ص۲۴ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حکایت مادر شهیدی که تاکنون برای فرزندانش گریه نکرده است 🔹 اشعار غم‌انگیری که مادر شهید در مدت انتظار ۳۵ ساله برای فرزندش می‌خواند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌿بہش گفتم: چند وقتیہ بہ خاطر اعتقاداتم مسخࢪم میڪنند... ✨بہم گفتـــــ: براے اونایی ڪہ اعتقاداتتون رو مسخره مے ڪنند، دعا ڪنید خدا بہ عشق "حسیــــن" دچارشون ڪنه 🌹شهید_احمد‌مشݪبــــ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
خـدایا! بجز خودت به دیگری واگذارمان نکن. تویى پروردگار ما پس قرار دہ، بی نیازی در نفسمان یقین در دلمان... بصیرت درقلبمان... https://eitaa.com/piyroo
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: شفاعت كننده چونان پر و بال درخواست كننده است. (همانطور که بال و پر وسیله پرواز پرنده هاست شفاعت هم وسیله رسیدن درخواست کننده به آنچه می خواهد است ) 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 و درود خدا بر او فرمود: اهل دنيا مانند سواراني هستند که در حالی که خواب هستند، آنان را مي رانند. (در نظر بگیرید مسافران را که عازم مشهد مقدس هستند در طول راه وقتی خواب آنها را فرا می گیرد همچنان به سوی مقصد در حرکت هستند ) 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: از دست دادن دوستان غربت است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
امام خامنه ای عزیز اگر میخواهید در شب‌های‌ قدر دعای مستجاب داشته باشید، شهدا را شفیع قرار دهید امشب به یاد رفیق شهیدمون باشیم 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 با اعتراض گفتم:_بابا! که همه خندیدن و بعد از خونه زدیم بیرون.خونه اقای مهرابی تقریبا شیش برابر خونه ما بود. مامان طبق معمول که دنبال بهونه می گشت که دست خالی نره خونه آقای مهرابی با یه دست گل گنده به مناسب تمام شده اولین ترم دانشگاه آتنا از ماشین پیاده شد. زیر لب غر زدم: _حالا انگار شق و قمر کرده مدیرتم شد رشته اونم شبانه. ماکان شنید و گفت: _شب دراز است و قلندر بیدار. نوبت شمام می رسه خانم پرفسور. شونه هامو بالا انداختم و گفتم: _من هر رشته ای بخوام هر جا اراده کنم قبول میشم. باز شدن در باعث شد صحبت ما نیمه تموم بمونه. پشت سر مامان اینا وارد شدم. خونه آقای مهرابی حیاط واقعا قشنگی داشت.باغچه های پر از گلهای رنگارنگ یه باغبون باحالی داشتن که من ازش خوشم می امد کافی بود درباره یه گل ازش سوال کنی دیگه کل اطلاعاتشو می خواست در اختیارت بذاره. یه جوری از گلا و درختها حرف میزد که انگار بچه هاشن. با اینکه اصلا نمی تونستم با آدمای مسن ارتباط برقرار کنم ولی از حرف زدن با این باغبون کلی خوشم می امد. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 .مهرناز خانم و آقا مرتضی جلوی در ورودی منتظرمون بودن. مهرناز خانم یه کت دامن مشکی چهارخونه پوشیده بود که دامنش خیلی بلند بود موهاشم طلایی کرده بود. دفعه قبل که دیده بودمش موهاش یه چیزی بین قهوه ای و قرمز بود. مامان دسته گل و داد به مهرناز خانم و تعارفای صد من یه غاز شروع شد.آقا مرتضی با بابا و ماکان دست داد ونگاهی به من انداخت و گفت: _وبی ترنج خانم؟ _ممنون. مهرناز خانمم دستمو گرفت و رو به بقیه گفت: _خوش اومدین بفرما داخل. پامون و که تو گذاشتیم آتنا هم به استقبالمون اومد. به نظرم بیشتر ناز بود تا خوشکل. آرایش کاملی داشت و یه پیراهن دخترونه خوشکل با زمینه سفید و راه راه های طلایی تنش بود. خیلی تعجب کردم که دیدم یه شال نازک انداخته رو موهاش. تا اونجایی که یادم می آمد دفعات قبل خیلی راحت مثل ما بدون حجاب نشسته بود. حتما نتیجه روضه خونایی ارشیاس. اینم داره می بره تو کیش خودش. احساس می کردم نتونم با آتنا ارتباط برقرار کنم .با بقیه مهمونا که تقریبا همه رو نمی شناختم سلام و علیکی کردیم و با مامان رفتیم مانتو و روسری مونو درآوردیم. مهرناز خانم با دیدن من گفت: _وای عزیزم چه ناز شدی! وای چه این لباس بت میاد خیلی ماه و ملوس شدی. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 لبخند کجکی تحویلش دادم.حالا ول کن نبود. خبری از ارشیا نبود. آتنا کنارم نشست و خیلی خودمونی سر صحبت و باز کرد. بر خلاف تصوری که تو ذهنم ازش داشتم دختر راحت و خودمونی بود. از دانشگاه و رشته اش پرسیدم اونم برام تعریف کرد. نمی دونم ارشیا کجا مونده بود که پیداش نبود. اقوام آقای مهرابی زیاد نبودن و کلا پونزده نفر نمی شدن. دختر دیگه ای غیر از من و آتنا نبود ولی سه تا پسر دیگه تو جمع بودن که آخرشم نفهمیدم چه نسبتی با آتنا دارن. یکی شون هر چند لحظه یه بار بر میگشت و منو نگاه می کرد. اینقدر این کارو کرد که کفرم بالا اومد از اتنا پرسیدم: _اون پسره که تی شرت قرمز تنشه چه نسبتی با شما داره؟ آتنا با لبخندی گفت: _پسر خالمه. بعدم خندید وگفت: _بچه بدی نیست فقط یهکم همچین چشمش به اختیارش نیست 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5913238366710661342.mp3
2.35M
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1021 🌙 شب عاشقی ... ‌ 🎧 توسل و اشک شهداء در جبهه به روايت حاج حسين يكتا ⏱️ بمناسبت ۲۲رمضان،آخرین شب قدر... ‌ https://eitaa.com/piyroo
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا