eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترکان شیعی مدرسه سیدالشهداء کابل به خاک و خون کشیده شدند...😭 ...؟!! تسلیت به مردمان ستمدیده‌ی افغانستان🖤 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
جزئیات جدید از ترور سردار سلیمانی 🔹یاهونیوز در گزارشی تفصیلی بر اساس مصاحبه با ۱۵ مقام آمریکایی نوشته: آمریکایی‌ها در ترور سردار سلیمانی با رژیم‌‌صهیونیستی و مأموران امنیتی کردستان عراق همکاری داشتند. 🔹ماموران کُرد با لباس کارمندان فرودگاه، هواپیما را به محل پارک هدایت کرده و چمدان‌های تیم سردار سلیمانی را حمل می‌کردند و وظیفه‌شان شناسایی سردار و تایید ورود او بود. 🔹اسرائیل نیز که شماره موبایل سردار سلیمانی را داشت، روی ردیابی موبایل او کار می‌کرد. به گفته آمریکا سردار پیش از پرواز ۳ بار موبایل خود را عوض کرده بود. اعضای  ارتش مخفی، معروف به گروه ضربت نارنجی نیز همان شب در بغداد حضور داشتند، تا سیگنال‌های موبایل سردار را ردیابی کنند. 🔹در محل ترور نیز سه تک‌تیرانداز به شکل مثلثی خودرو را زیر نظر داشتند که دوربین یکی از آن‌ها به مانیتورهای سفارت آمریکا وصل بود. فرمانده عملیات ویژه دلتا فورس پشت مانیتورها نشسته بود. 🔹بعد از اصابت موشک به خودرو اول، راننده خودرو دوم تخته‌گاز می‌رود تا از مهلکه خارج شود اما با گلوله تک‌تیرانداز متوقف و سپس توسط پهپادها بمباران می‌شود. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
~🕊 شب‌هاکہ‌خانہ‌بود،کاغذۍرادَست‌مے‌گرفت وعلامت‌می‌زد. شبۍصدایم‌زدوگفت: «عیال،این‌ڪاغذرادیده‌ای؟» گفتم:«نہ.چہ‌هست؟» گفت:«نامهٔ‌عملم‌است.حساب‌وکتاب‌ کارهایم! مے‌خواهم‌بدانم‌هرروز،دݪ‌چندنفررا شکستہ‌ام🙂💔 باچندنفرخوب‌بوده‌ام‌وچہ‌کارهایۍکرده‌ام. همهٔ‌این‌هارامی‌نویسم📖🖇 گفتم‌نشان‌توهم‌بدهم؛شایددوست‌داشتے براۍخودت‌درست‌کنے.» ⁣⁣📕کتاب‌طلایہ‌داران‌نور•• 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
سالروزشهادت 25 فروردین ماه در سوریه حاضر شد و جمعاً به مدت 22 روز در منطقه حاضر بود و در صبح جمعه 19 اردیبهشت به شهادت رسید. پیکر مطهر او در 22 اردیبهشت وارد کشور شد. در روز بیست و پنجم که مصادف با نیمه ماه رجب و سالروز رحلت جانسوز عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (س) بود در میان حضور پرشور مردم و مسئولان در باغ پایین آرامگاه خواجه ربیع، بلوک 6 ردیف 16 به خاک سپرده شد. نقل مشهوری است که شهید حسن قاسمی دانا خودش را یک افغانستانی مهاجر ساکن ایران معرفی کرده و لابلای آنان و با جمع آنان که داوطلبانه می‌رفتند، رهسپار سرزمین سوریه شده است. او خودش را حسن قاسم‌پور معرفی کرده بود. برای حسن از همان ابتدا افغانستانی و ایرانی نداشت. برایش دفاع از حرم، جغرافیا نداشت یادش گرامی وراهش پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/piyroo
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بی‌صدا به اتاقش رفت. 💠صدا کرد:  مادر، برایم چای می‌آوری؟ برایش چای ریختم و بردم. وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست. 💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه‌ رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.  پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازه‌ام بکش». 💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری». اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است» 💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به‌ خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند». 💠نمی‌دانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش می‌شود.... ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد ●شهادت : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 نمی دونم چرا دیدمش برای اولین بار خجالت کشیدم که حجاب ندارم. این بار من سرمو انداختم پائین که صداشو شنیدم: _ترنج خانم بفرمائین شام. یه حالی خوبی شدم ولی زبونم بند اومده بود. حالا کجای این حرف هیجان داشت نمی دونم. ولی از اینکه برای اولین بار مستقیم با خودم حرف زده بود حس خوبی داشتم.زیر چشمی نگاش کردم نگاش جلوی پای من روی زمین بود. فورا بلند شدم. آتنا کیسه کتابارو گذاشت روی میزش و گفت: -بریم شام.آخر شب خواستی بری برات میارم. و سه نفری از اتاق خارج شدیم.آتنا رفت به مامانش کمک بده که میزو بچینه منم اینقدر هیجان زده شده بودم که گفتم: -منم کمک می کنم. مهرناز خانم کلی قربون صدقه ام رفت و گفت -لازم نیست زحمت بکشم. ولی من بالاخره رفتم وکمک دادم.همین جور که با آتنا صحبت می کردیم میز و هم می چیدیم. نمک دونارو با فاصله هم اندازه روی میز گذاشتم و کنار هر بشقاب یه دونه لیوان. مهرناز خانم چپ می رفت و راست می اومد می گفت -وای ترنج جان زحمت کشیدی.چند باری که داشتم می رفتم و می امدم دیدم ماکان برگشت و نگام کرد و دوباره به حرف زدنش ادامه داد. نگاهی به سر و وضعم انداختم و دیدم نه مشکلی ندارم 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 نمی فهمیدم ماکان واسه چی داره اینجوری نگام میکنه. شونه هامو انداختم بالا و گفتم: _حالل من برای اولین بار تو عمرم دارم مثل ادم رفتار می کنم این نمی ذاره کاری می کنه که دوباره یه گندی بالا بیارم. مهرناز خانم همه رو صدا کرد بیان سر میز. آتنا شمعای بلندی که توی شمعدونای نقره پایه ببلند بود و روشن کرد. میز قشنگی شده بود. با این همه غذایی که پخته بودن دیگه روی میز جا نبود. خانما و آقایون که با دیدن میز به به و چه چه شون بالا رفت و وای ما راضی نبودم چرا زحمت کشیدین. وای خدا از این حرفای تکراری.آتنا اومد دستم و گرفت و گفت _بیا اینجا بشین کنار خودم. ماکان که نشست پسر خاله آتنا که نمی دونستم اسمش چیه. سریع نشست کنار ماکان. که میشد درست مقابل من.ماکان یه نگاه غیر دوستانه بش انداخت ولی اونبا پرویی به من لبخند زد. منم مونده بودم چکار کنم که دیدم ارشیا اومد طرفش و زد رو شونه اشو گفت: _سینا پاشو بشین اون طرف من می خوام کنار ماکان بشینم. سینا دلخور نگاهی به ارشیا انداخت و گفت: _پسر خاله خوب مهمون نوازی می کنیا. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا دستشو گرفت و در حالی که بلندش می کرد گفت: _خواهش میکنم شما صاحب خونه ای واسه خودت. وقتی سینا بلند شد ارشیا یه چشم غره هم بش رفت و گفت: _کیان و فرید گفتن بری پیششون برو اون ور بشین. بعدم هلش داد و فرستادش بره. من گیج شده بودم نمی فهمیدم منظورش از این کار چی می تونه باشه. یعنی نخواسته پسر خاله چشم چرونش جلو من بشینه یا بخاطر آتناس. خوب حتما بخاطر آتناس. لعنتی چرا نمی فهمم چی تو کله اشه.ارشیا خیلی خونسرد نشست کنار ماکان و بدون اینکه به من نگاه کنه مشغول کشیدن شامش شد. اتنا زد به بازوم و گفت: _چرا شروع نمی کنی؟ نگاش کردم و گفتم:_ممنون. _می خوای برات بکشم.؟ اومدم بگم نه خودم می تونم که باز صدای ارشیا در اومد:_آتنا چرا از مهمونت پذیرائی نمی کنی؟ لال مونی گرفته بودم. نمی فهمیدم حالا خودم چه مرگم شده. یه نیم نگاه به ماکان انداختم دیدم خیلی راحت داره شامشو می خوره.بعدم به ارشیا نگاه کردم. منتظر به آتنا نگاه میکرد. دیدم بخوام عین این کر و لال ها همین جور هیچی نگم خیلی ضایع تره چون من تا حالا تو عمرم از حرف زدن کم نیاورده بودم. گفتم: _ممنون خودم می تونم. بعد قبل از اینکه اتنا بشقابم و برداره خودم برای خودم یه کم پلو کشیدم و یه تیکه گوشت و سیب سرخ شده ریختم کنارش. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1025 🎥 شهید مدافع حرمی که در حرم حضرت زینب(س) به آرزویش رسید... 🔻حضور همرزم شهید حجت اسدی به همراه کتیبه حرم حضرت زینب(س) در برنامه https://eitaa.com/piyroo
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 سلام بر مولایی که از آدم تا خاتم به سویت چشم دوخته اند. سلام بر شما و بر روزی که همه فرستادگان خدا در انتظار رسیدنت هستند. 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿ما، در مواجـه‌ با‌ مـرگ‌، رسیدن‌ بـه‌ شـھادتـــــ و بزرگـے‌ را انتخـابـــــ ڪرده‌ایم ! - 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بسم رب الشهدا و الصدیقین  🌹شهید مدافع حرم جواد الله کرم  متولد ۱۳۶۰/۴/۲ تهران شهادت ۱۳۹۵/۲/۱۹ خانطومان    در یکی از عملیات ها دشمن را در محاصره قرار داده بودیم تا جایی که داشتند از تشنگی تلف می شدند. یک ماشین حمل آب می خواست منبع آب را به آن ها برساند آن را هدف گرفتیم تا منبع آب را بزنیم سر سلاحمان را گرفت پایین و گفت :  برادر با آب کاری نداشته باشید  ما از نسل اباعبدالله هستیم  نه از نسل شمر و یزید  🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo