eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 اونوقت با این همه اعتقادات و عقاید سخت ترنج و به عنوان عروس انتخاب کردن. مغزش گنجایش این همه فکر را نداشت. کنترل را برداشت و دستگاه را روشن کرد. صدای ملایم موسیقی توی فضا پیچید.نباید بش فکر کنم. الان نه. الان نه. و با حرص روی تخت دراز کشید. مهر رسیده و کار ارشیا هم آغاز شده بود. آموزشکده فنی دخترانه اینقدر جای پرتی بود که ارشیا از روی آدرس و کروکی هم به زور جایش را پیدا کرد. وقتی جلوی در از ماشین پیاده شد به ساختمان آجری مقابلش چشم دوخت بالای سر در اصلی ساختمان که خیلی هم با در اصلی فاصله نداشت با کاشی های آبی نام دانشکده را نقش زده بودند. دانشکده فنی دخترانه فاطمه الزهرا حالا دخترای مردم از شهرای دیگه چه جوری این جا رو پیدا می کنن خدا می دونه. عجب جای مسخره ای. اون از دانشکده فنی پسرانه که چسبیده به زندان اینم از اینجا. اخه اینا چه فکری می کنن.اصلا ظاهرش به دانشگاه شباهت نداشت. بیشتر به یک مدرسه شبانه روزی می خورد تا دانشکده فنی. گروه گروه دخترهای 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 دانشجو از کنارش عبور می کردند و با تعجب و کنجکاوی نگاهش می کردند.ارشیا با خودش گفت: _خدا به دادم برسه. انگار افتادم تو یک دبیرستان دخترانه. مستقیم رفت طرف نگهبانی و گفت: _سللم. بنده مهرابی هستم. از این ترم اینجا تدریس می کنم. و کارتش را به نگهبان نشان داد. نگهبان با تلفن با جایی تماس گرفت و بعد زنجیر را باز کرد و گفت: _ماشینتون و ببرین اونجا و با دست جایی سمت راست ارشیا را نشان داد. ارشیا تشکر کرد و بعد هم با ماشین وارد شد. ساختمان اصلی درست با فاصله چند متر روبه روی در اصلی قرار داشت. برای رسیدن به محوطه دانشکده می بایست از توی ساختمان اصلی که عرض کمی داشت ولی تمام طول دانشکده را شامل میشد عبور کنی. بعد از ساختمان اصلی محوطه وسیعی قرار داشت که اطرافش درخت کاری و چمش کاری شده بود. و جا به جا نیکمت های رنگی به چشم می خورد. سمت چپ کارگاه ها و پشت آن سلف واقع شده بود. سمت راست هم ساختمان قدیمی خوابگاه به چشم می خورد. و در انتهای محوطه آن دورها سالن ورزشی. تمام دانشکده را همین چند ساختمان تشکیل میداد.ارشیا عینکش را برداشت و وارد سالن اصلی شد. نگاهش را چرخاند روی تابلوهای نسب شده کنار در اتاق ها.آموزش اولین اتاق بود و بعد هم دفتر اساتید. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 با چرخیدن بالاخره دفتر مدیر گروه را پیدا کرد و وارد شد. ترنج تازه رسیده بود که دوستش مهتاب را از دور دید. دوان دوان به طرف او امد و خودش را توی بغل او پرت کرد. _دیونه چکار می کنی له شدم. _وای ترنج استاد جدید و دیدی؟ ترنج بی خیال رفت طرف برد گروه و گفت: _نه، که چی؟ مهتاب دست او را کشید و گفت: _بچه های همه گروه ها دارن درباره اش حرف می زنن. ستاره و الهام خودشون دیدنش داره به نگهبانی میگه. ترنج دستش را آزاد کرد و به طرف کلاسش به راه افتاد. _خوب حالا چکار کنم؟ _اه که چقدر تو یبسی دختر. طرف یه جوونه خوش تیپه. وقتی دید ترنج هیچ عکس العملی نشان نمی دهد دنبالش دوید و در حالی که کوله اش را زیر و بالا می کرد برگه ای را از توی کیفش بیرون کشید. _صبر کن ببینم اسمش چیه برگه پرینت گرفته انتخاب واحدش که توی کیفش تقریبا له شده بود را نگاه کرد و گفت: _مهرابی. ارشیا مهرابی. کارگاه گرافیک 3 باش داریم و چاپ ماشینی. وای ترنج فکرشو بکن. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1080 🎞 انیمیشن فوق العاده زیبا از کشتی 📚 براساس داستان پوریای ولی از کتاب سلام بر ابراهیم 1 🎙 باصدای گزارشگر کشتی آقای هادی عامل https://eitaa.com/piyroo
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 گمگشته ام به اشک که پیدا کنم تو را دل شسته ام زخود که تمنّا کنم تو را دل برده اختیار ز دستم وگــرنه من   قابل نیم که جان و دل اهدا کنم تو را گو از کدام کوچه کنی گه گهی عبور  کآیـم کنار راه و تماشــا کنم تو را از کوچه ای بیا که من افتاده ام به خاک   تا ســـر نثار خاک کف پا کنم تو را 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo