eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر من‌ به آرزویم رسیدم... و دل از این دنیا کندم بدانید که نالایق‌ ترین بنده ها هم می توانند به‌خواست به بالاترین‌ درجات دست‌ یابند.. 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📲⃟🌼 📣حیا درفضای مجازی مشکل‌بعضیاهم ازاونجایی شروع شد ڪه یادشون رفتہ توپی‌وی نامحرم؛ گر ڪسی‌نیست هست‌هنوز...⚠️ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 تصویری از فرزند سیدحسن نصرالله که ۲۳ سال پیش در چنین روزی به درجه رفیع شهادت نائل شد 🔸در سپتامبر سال ۱۹۹۷ میلادی بود که گروهی از نیرو‌های حزب الله لبنان در حمله‌ای به مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در قله موسوم به «جبل الرفیع» در ارتفاعات «اقلیم‌التفاح» جنوب لبنان توانستند ضرباتی به نیرو‌های دشمن وارد کنند.هنگام عقب‌نشینی از موقعیت تحت اشغال دشمن، چهار نفر از رزمندگان مقاومت اسلامی زیر آتش شدید نیرو‌های صهیونیست که در نزدیکی جبل الرفیع حضور داشتند، قرار گرفتند که به جز یک نفر، همگی به شهادت رسیدند و پیکر هر سه آنان به دست نیرو‌های ارتش رژیم اشغالگر قدس افتاد. 🔸نظامیان صهیونیست هر سه پیکر را با خود به سرزمین‌های اشغالی منتقل کردند و بدونِ داشتن اطلاع از هویت آنان، تصاویر هر سه پیکر را در تلویزیون رژیم صهیونیستی نمایش دادند. مدت کوتاهی از پخش این تصاویر نمی‌گذشت که مشخص شد یکی از این سه رزمنده شهید، «سید محمدهادی نصرالله» فرزند ارشد سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان است. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📚 عنوان کتاب: دست بر شانه های باران 🔻خاطرات شهید هاشم اعتمادی ✍🏼نویسنده: بیژن کیا 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
﴾﷽﴿ . رفته بودند جنوب. توی فکه یکی از رفقایش مدح و روضه حضرت زهرا(س) می‌خواند. یکدفعه روح‌الله بلند شد و گفت: سید رسیدی به گوشواره...از رقیه بخون... از بیابون‌های داغ... پای برهنه... دست‌های سنگین دشمن...😭 می‌گفت و بلند بلند گریه می‌کرد. از خود بی خود شده بود. همه با دیدن حال روح‌الله به گریه افتادند. عاشق حضرت رقیه(س) بود. . همین که شنیده بود تکفیری‌ها تا حرم حضرت رقیه(س) رسیده بودند داشت دیوانه می‌شد. بی قراری‌هایش بیشتر شده بود. ‌حتی نمی‌توانست به راحتی غذا بخورد می‌گفت: من نباید الان اینجا باشم و اون حرومی‌ها برسند نزدیک حرم حضرت رقیه، من باید برم... . انقدر بی‌قرار کرد تا او را پذیرفتند، آن هم به حضور و با بهترین مرگ‌ها... الله قربانی🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دستش خیلی ناراحت بودم .. ڪلی حرف آماده کرده بودم اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد و نتوانستم چیزی بگویم،، مجید به طرفم امد ڪنارم نشست و گفت : میدونم از دستم ناراحتی. الـٰان مسجد بودم بعد از نماز زیارت عـٰاشورا خوندم و تو سجدهِ آخرش از خـُدا خواستم بخاطر اینکه باهات بـَد حرف زدم منو ببخشه ..! 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌷 مےگفت : توی گودال شهید پیدا کردیم هرچه خاک بیرون میریخت باز بر‌میگشت..! اذان شد گفتیم بریم فردا برگردیم شب خواب جوانی را دیدم که گفت : دوست دارم گمنام بمانم بیل را بردار و برو🕊(: • •🌷 https://eitaa.com/piyroo