eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج هنوز ارشیا را ندیده بود. وسایلش را برداشت به خودش گفت: "اینم نتیجه نخوردن سه وعده غذایی دختره خل. مامان بفهمه کله مو می کنه." بعد برای خودش خندید و رفت سمت در توی باران دوید و خودش را به ماشین رساند. وقتی در را بست تازه چهره نگران ارشیا را دید که جلوی در اصلی دست به جیب ایستاده بود. ترنج نگاهش را از ارشیا گرفت. برای هر کاری دیر شده بود. سرش را به پشتی صندلی تکیه داد. با تکان های ماشین حالش داشت بیشتر بد میشد. دستش را روی دلش فشرد. وای تو ماشین این بنده خدا بالا نیارم. آخه دیوانه چیزی هم توی اون معده تو پیاده میشه که بخوای بالا هم بیاری.سعی کرد نفس عمیق بکشد و کلا فکرش را از معده خالیش منحرف کند. نگاهش را به بیرون دوخت بد شانسی بلوار جمهوری از سر تا تهش یا پیتزایی بود یا رستوران. دیگر تقریبا داشت مثل چارلی چاپلین راننده را هم یک مرغ بریان می دید که به خانه رسیدند.کرایه را حساب کرد و پیاده شد. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 باران شدت بیشتری گرفته بود و ترنج داشت سعی می کرد در را باز کند که صدای ماکان را شنید. -داری چکار می کنی؟ ترنج دست خودش نبود. مثل همه مواقع دیگر که خیلی به روح و روانش فشار می امد پرحرف می شد و و الکی می خندید خنده اش گرفت و گفت: -دارم سعی می کنم در و باز کنم و خندید دستش شل شده بود و زورش نمی رسید کلید را توی قفل بچرخاند. ماکان کنارش زد و کلید را توی قفل چرخاند. بعد هم آرشیوش را از دستش گرفت و هلش داد تو. -بدو خیسیدی دختر. و خودش هم دنبال ترنج دوید سمت ساختمان. ترنج توی راهرو به دیوار تکیه داد و نفس نفس زد. همین مدت کوتاه هم باعث شده بود هر دوشان حسابی خیس شوند. ماکان دستی توی موهایش کشد و گفت: -پس ارشیا کجا رفت؟ ترنج کفش های گلی اش را روی پادری کشید و چادرش را از سر برداشت و پرت کرد روی نزدیک ترین مبل و خم شد و بند های کفشش را باز کرد: -دانشگاهه. -مگه تو کلاس نداشتی؟ ترنج کفش هایش را گذاشت توی جاکفشی و گفت: -چرا. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 بعد هم بدون حرف دیگری آرشیوش را برداشت و رفت سمت اتاقش. ماکان متعجب پشت سرش رفت. چیزی اشکال داشت. سمج گفت: -پس چرا خونه ای؟ ترنج بی خیال وسایلش را انداخت روی تختش و در حالی که شانه هایش را بالا می انداخت گفت: -ارشیا از کلاس بیرونم کرد. ماکان برای چند لحظه به ترنج که با تلاش دکمه های مانتویش را باز می کرد نگاه کرد و پخی زیر خنده زد و اینقدر خندید که همانجا جلوی در ولو شد. ترنج اصلا به خندیدن او اعتنایی نکرد و مانتوی خیسش را روی رادیاتور انداخت و مقنعه اش را هم پهن کرد روی دسته صندلی. ماکان به دیوار تکیه داد و در حالی که به حرکات بی حال ترنج نگاه می کرد گفت: -چه گندی زدی که انداختت بیرون؟ ترنج اصلا قصد نداشت چیزی بگوید ولی از دهانش پرید. یعنی جوابش ناخوداگاه بود. -باهام قهر کرده عین بچه ها. ماکان از چیزی که می شنید چشمانش گرد شد: -قهر کرده؟ ترنج چادر نم دارش را هم روی در کمد انداخت و گفت: -فکر کنم. از دیشب نه زنگ زده نه پیام داده زنگ زدم گوشیش خاموش بود. امروزم اینقدر اخماشو کشیده بود تو هم که ابروهاش داشت می رفت تو دماغش. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 هر روز سردتر می‌شوند لحظه ها... دقیقه‌ها... روزها... ✨ برگرد که جهان محتاج گرمی دستان توست...🌿 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo