eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹جنازه ام را به همکلاسی هایم نشان دهید. تا عبرت بگیرند و بتوانند در راه خدا ایثار کنند و جان خود را نثار حق و حقیقت کنند... 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح که خواست برود دبیرستان دیدم کفش هایش را برداشت و خلاف همیشه به سمت در پشتی منزل رفت. با تعجب پرسیدم: مادر جون چرا از در اصلی نمی ری؟ اینجوری که برای رسیدن به مدرسه باید دور بزنی! اشاره کرد به خانه همسایه مان که روبروی در حیاط بود: دخترشون هم زمان با من می ره مدرسه. می خوام معذّب نباشه. محمدجواد عظیمی🌷 : 1364/12/14 شهادت: حادثه رانندگی _دهلران استان ایلام https://eitaa.com/piyroo
🕊پیکر مطهر بسیجی شهید "سلیمان زارع" تفحص و شناسایی شد 🌷بسیجی شهید "سلیمان زارع" فرزند عبدالحسین، متولد ۱۳۲۷، در سن ۴۰ سالگی در عملیات بیت المقدس در منطقه شلمچه در تاریخ ۶۷/۳/۲۳ به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در منطقه بر جای ماند. 🔻با تلاش گروه‌های تفحص شهدا، پیکر مطهر شهید زارع پس از گذشت ۳۴ سال کشف و از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی گردید و خانواده محترم این شهید از چشم انتظاری در آمدند. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
‍ نحوه شهادت سردار شهید کاظم سرخ پر جانشین گردان میثم در عملیات مطلع الفجر 🌹پس از شهادت محسن خودم را به شهید کاظم سرخ پر این فرمانده دلاور جسور و نترس ‌باهوش رساندم کاظم به من گفت چه کسی روی مین رفت حتما محسن رفته که دیر کردی گفتم آره داداش گفت نگران نباش برمی گردیم میبریمش عقب جبهه در آن لحظه ما به یک میدان مین چند کاناله که معلوم نبود چگونه طراحی شده بود ‌افسر ارتش لشکر ذوالفقار که کنار ما بود و وظیفه اش باز کردن معبر برای عبور رزمندگان بود گفت من نمی توانم کاری کنم مقصد داشت برگردد که بقیه رزمندگان ناراحت شدند و سردر گم که چه کنیم 🌷شهید سرخ پر گفت مشکلی نیست شما بر گردین عقب من خودم مسیر را پیدا خواهم کرد ما بدنبال کاظم رفتیم و پس از در گیریهای نزدیک با عراقیها به بالای قله رسیدیم و مشغول نبرد با دشمن بعثی شدیم که کم کم حلقه محاصره تنگ تر شد و از همه طرف ما را میزدند تک تیراندازهای دشمن با کالیبر۴۵ بچه ها رو میزدند یاد شهید عمو اکبر دخت و شهید مجید علیپور که تیر از پشت به کمرش زدند مرحوم حسن بهاور که به دستش خورد و شهید خورشیدی و خیلی های دیگه ما همچنان در حال تیراندازی بود که بچه های دلاور ارتش تیپ ذوالفقار که واقعا دلاورانی بودند بی مانند تقریبا اکثر بچه ها شهید شده بود ✨ پیشمرگهایی که برای کمک آمده بودند و خیلی ها، خودم رو به کاظم رسوندم آر پی جی تو دستش ‌داشت شلیک می کرد مهمات ما تموم شده بود دیدم شهید مهدی اسماعیل زاده خودش رو به ما رسوند ‌گفتیم برو مهمات بیار چند قدم از ما دور نشده بود که افتاد تو میدان مین و شهید شد و یکدفعه دیدم کاظم داره با یکی حرف میزنه گفتم چی می گی گفت با محسن بی معرفتم قول داد با هم بریم شهید بشیم خودش رفت و منو تنها گذاشت خیلی ناراحت بود با اون قیافه مردونه اش یکدفعه دیدم که دیگه صدایی ازش نمیاد کا ظم روبروی محسن نشسته و خمپاره ای که به سنگرش اصابت کرده بود به شهادت رسیده و تمام لباسهاش سوخته و دود ازش بلند شده بود بوسیدمش و چشمهاش ‌رو بستم و بهمراه تعدادی از رزمنده ها غلطان غلطان از بالای کوه به داخل دره افتادیم تا به اسارت عراقیها در نیاییم و به سمت نیروها ی خودی حرکت کردیم.... ✍️مهدی سجودی ازراست: 1-شهید کاظم سرخپر🌷 2-آقای احمد داودی🌷 3-شهید جواد شعبانزاده🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡•به روایت همسر شهید✍🏻 در آغاز فصل عاشقی زندگی شهید هر کسی چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت دویست سکه،🥇 و دیگری می‌گفت کم است. بزرگ مجلس گفت‌:مهریه را کی گرفته و کی داده،اما به دختر ارزش میدهد.🤷‍♂ در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به حسن بود، هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد🗣 وصدای دیگری بلندتر،حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد،😞 و هر لحظه ناراحتی‌اش بیشتر میشد،🥀 تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم🧕 چند دقیقه خصوصی صحبت کنم،🍃 وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم، یک پیشنهاد می‌دهم،اگر شما هم راضی باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم. 👌🏻 نظرت با هفت سفر عشقـ: قم، مشهد، سوریه، کربلا،😍 نجف، مکه، مدینه چیست؟ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی... 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم بزرگداشت شهیدوالامقام حسین دهقان قطرمی وبرادرزاده عزیزش محمد طاها دهقان ⏰پنجشنبه یکم دی الی ششم دی همراه با اقامه نماز مغرب و عشاء 🎪میدان آیت الله خاتمی ره خیابان خرمشهر کوچه شهید حسین دهقان کوچه شهیدان قندهاری حسینیه شهدای کوی امام حسین (ع) https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢 قسمت صد و بیست و چهارم: رطبِ نخورده و دهان سوخته بساطی داشتیم با خواب های رنگی و جوراجوری که خیلی از شب ها می دیدیم. یه شب خواب دیدیم. عراقیا مقدار زیادی رطب تازه؛ آبدار و خوش آب و رنگ برامون اوردن و ما هم یه شکم سیر از اونا خوردیم. صبح که شد رفتم پیش یکی از بچه های استان بوشهر بنام شیرالی ، خیلی با هم صمیمی بودیم و دستی تو تعبیر خواب داشت و کم و بیش خوابای رنگی ما رو تعبیر می کرد. گفتم دیشب خوابی دیدم ببین تعبیرش چیه. گفت بفرما. خواب دیدم عراقیا مقدار زیادی برامون رطب تازه ؛ حرفمو قطع کرد و گفت نگو نگو رحمان ادامه نده. گفتم مگه چیه؟ تعبیرش چیه که بهم ریختی. گفت رحمان خودت صبر کن و ببین. امروز پدری ازمون درمیارن که نگو. چهار ستون بدنم لرزید و با خودم گفتم: آخه این چه خوابی بود دیدم؟ مرد حسابی بیکاری؟! یا خواب نمی بینی، اگر هم می بینی اینجوری. خلاصه چشمام دوخته شده بود به در که کی باز میشه و قراره چه اتفاقی بیفته. چشمتون روز بد نبینه. وقت هواخوری که شد. دیدم بزن بکوب شروع شد. از آسایشگاه نُه شروع کردن بچه ها رو بیرون اوردن و تو محوطه خاکی می غلتوندن و با کابل می زدن. بعدش آسایشگاه هشت و آخرشم ضیافت رطب به ما رسید. نمی دونم دلشون از چی پر بود و چه اتفاقی افتاده بود که اون روز وحشی شده بودن و اون معرکه رو راه انداختن. ولی معمولا اینجور وقتا که بدون بهانه و با تعداد زیادی می ریختن تو بچه ها و می زدن متوجه می شدیم که ایران یه عملیات انجام داده و اینا بدجوری شکست خوردن. همه رو بردن بیرون و دستور دادن تو خاکا غلت بزنیم و تا جون داشتیم با کابل کتک خوردیم و بدون استفاده از دستشویی و حموم با همون خاک و خوله های بدن و لباسامون انداختمون  تو آسایشگاه. اینم نتیجه خواب رطب خوردن رحمان خان!  ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌾خودرادرحصارعادت‌پیچیده‌ایم و نبودنت‌ رابه‌تماشانشسته‌ایم!🍃 درحالی‌که‌همچنان‌در دعای‌عهد‌ زمزمه‌می‌کنیم: -وَبَیْعَةً‌لَه‌فی‌عُنُقی- گفتم‌بیعت.." یادامام‌حسین‌ ع، افتادم😔 یادڪوفیان‌وامامی‌که‌ تنھا ماند"🥀 وما ...💔 اݪسلام‌علیڪ‌یا‌بقیة‌الله... 🌤اللهم_عجل_لولیک_الفرج https://eitaa.com/piyroo
زیارتنامه شهدا🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . 🕊یادشهدا باصلوات https://eitaa.com/piyroo
• آرزوےشهادت‌را‌همہ‌دارند. اما...! • تنهااندکی‌شهیدمےشوند؛ چون...🕊 • تنها‌اندکی‌شهیدانہ‌زندگے مےڪنند.(:♥️ 🕊 🌷 https://eitaa.com/piyroo