eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
https://eitaa.com/piyroo
💠آوینی: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو میشود نشان مردانگیست، گاهی باد فقط بایدبه افتخار حاج حسین بوزد تانامردهای روزگار رسواشوند ۱شهریور۱۳۳۶ سالروز ولادت شهید https://eitaa.com/piyroo
میگفت: ما به اینجا نیامَده ایم تا روی هر تَپّه ای، سنگری بِکَنِیم و خودِمان را با زَدَن چهار تا گلوله مشغول کنیم! آمده ایم تا نَفَسِ دشمن را بِبُرّیم؛ قیمتش را هم با خونِ مان میدهیم...❗️ ⬅ باید گفت: ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای کانال و یا بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان شود! ما آمده ایم را ؛ تا را از در بیاوریم ... آمده ایم تا را اثبات کنیم و . https://eitaa.com/piyroo
🔅خودم یه دست دارم با دوتا پا! 📍گفتم پدرشم، با من این حرف‌ها را ندارد. گفتم: «حسین، بابا! بده من لباساتو می‌شورم.» یک دستش قطع بود. گفت: «نه چرا شما؟ خودم یه دست دارم با دوتا پا. نگاه کن.» ➖ نگاه می‌کردم، پاچه‌ شلوارش را تا زد بالا، رفت توی تشت. لباس‌هایش را پامال می‌کرد. https://eitaa.com/piyroo
دستـور فـرمانده: در هـر شهیـد یک خصیصه ای ، یک اخـلاق نیکو و پسندیده ای است کـه اگـر مـا به آن تأسی کنیـم، برای مـا می تواند رهنـمون و هـدایت گر باشد. 🌷 https://eitaa.com/piyroo
❣ صدای تیر اندازی میاد... از پشت صخره سرک میکشمـ حسین و بچه هایش درگیر شدن. بهمـ میگه: چقد بداخلاق شدی؟ دیدی که زدیمـ بیچارشون کردیمـ. داد میزنمـ: واسه چی درگیر شدی حسین؟ اونمـ با ده نفر؟ قرارمون چی بود؟ میخنده و میگه: مگه نمی دونی؟ كَمـ مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِإِذنِ اللَّهِ عده ای کمـ بر عده ای زیاد غلبه میکنن به اذن خداوند... 🌷 هدیه صلوات ✨ https://eitaa.com/piyroo
🔻در شرایط بسیار سخت، اخلاص حسین آقا به عرش می‌رسید. وصلِ وصل می‌شد. با اشک و آه و استغاثه با خدا حرف می‌زد. 🔻در نخستین لحظاتی که در عملیات طریق القدس به چزابه رسیدیم و آتش دشمن وجب به وجب رمل‌ها را می‌سوزاند و بچه‌ها با بدن‌های چاک چاک مقاومت می‌کردند، حسین شروع به گریه کرد، با خدا حرف می‌زد. همان طور در حال دویدن و فرمان دادن و نیروها را پشت خاکریز چیدن، استغاثه می‌کرد و می‌گفت خدایا به من نگاه نکن، استغفرالله؛ تو به این بسیجی معصوم نگاه کن. 🎙راوی: سردار سیدعلی بنی لوحی https://eitaa.com/piyroo