#4مردادماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدمحمدمحمدی_گرامیباد
#زندگینامه
#روحانی_شهیدمحمدمحمدی
چهاردهم شهریور 1343، در شهر بسطام از توابع شاهرود دیده به جهان گشود. پدرش حسین و مادرش صغرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم مرداد 1367، با سمت فرمانده دسته در تنگه چهار زیر اسلام آباد غرب توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بر اثر اصابت گلوله به کمر و پا، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
#وصیتنامه
#روحانی_شهیدمحمدمحمدی
از شما مصرانه مي خواهم كه راه شهيدان را ادامه دهيد كه اگر خداي ناكرده شانه از زير بار اين مسؤليت خالي كنيد فرداي قيامت شهيدان از شما بازخواست خواهند كرد.
دعا كن اي مادر كه بر نگردم من شور شهادت هست در سرم اي مادر
وسختي ديگر با همشهريان عزيزم مخصوصا جوانان غيور و دلاور و شهادت طلب كه از آنها مي خواهم راه شهيدان را ادامه داده و هميشه در صحنه انقلاب حضور د اشته باشيد و امام خود را تنها نگذاشته و براي طول عمر عزيزشان به درگاه خدا دعا كرده و از خدا بخواهيد كه تا ظهور مهدي موعود ايشان را براي ملت ما نگه دارد.
انشاءالله.
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#خاطرات
#روحانی_شهیدمحمدمحمدی
(مردان حماسة خونين)
عمليات بدر بود، خط اول را شكسته بوديم و دشمن عصباني از اين موضوع، آتش سنگيني را بر سر ما ميريخت. هر لحظه بر شهدا و مجروحين اضافه ميشد و كار بر ما خيلي سخت شده بود. در آن لحظهها من ديدم كه هر كس مجروح ميشد، از ميدان كنار ميرفت تا حداقل به مداواي سطحي بپردازد و منتظر نيروهاي جديد ميماند. در همان لحظهها ناگهان گلوله تانكي خروشان نزديك محمد فرود آمد، به سرعت خود را رساندم. بدون شك مجروح شده بود و من خودم را آماده كرده بودم تا او را نزد ديگر بچههاي مجروح ببرم. در كمال نا باوري او را ديدم كه لنگان لنگان با پاي مجروح و بادگيري كه از شدت خونريزي سرخ شده بود، باز به دفاع و مقابله ادامه داد. گفتم: به محمد، پايت مجروح شده! مثل هميشه لبخندي زد و گفت: چيز مهمي نيست؟!
«به نقل از همرزم شهيد»
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄