eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯 پست اینستاگرامے فرزند :👇👇🍃 🔹زندگی که روی شلوغ اش را نشان می دهد کمتر می توانی به یک گوشه آرام و آرامش روحی فکر کنی، همین شد که امسال کمتر توفیق حضور در بیت را داشته باشم، برای همین اصرار داشتم حتما شب سوم فاطمیه تهران باشم تا مثل هر سال در حسینیه امام خمینی عزاداری کنم. 🔹در شلوغی از یکی از نزدیکان رهبری پرسیدم واقعا چه می خواهد بشود؟ حضرت آقا کاری نمی کنند؟ 🔹با تعجب به من نگاه کرد و پرسید: مردم رای دادند، آقا چه کاری می توانند بکنند؟ 🔹یاد کف و سوتی افتادم که گوش خیابان ها را کر کرده بود! یاد هورا کشیدن ها برای کسی افتادم که به جای اینکه اقتصاد ما را براند احساسات ما را راند، یاد خیلی چیزها افتادم و صدای توپ هایی توی گوشم پیچید که از لوله های تراش روسی خورده لیاخوف بیرون می پریدند. دست آخر یاد امام افتادم، مردی که جز احترام به رای مردم کاری نکرد. 🔹امروز که جهل سیاسی خیابان را، خیانت و بی تدبیری دولت را و ننگ و نان مجلس را فرا گرفته، گوشه امن ما همین حسینیه امام خمینی است. ستونش مستدام باد❤️ 💬 https://eitaa.com/piyroo
🌼 🍃 حاج قاسم سلیمانی: سوار بر موتــور🏍 نه سوار بر بنز🚗 ضدگلول به صورت ناشنـاس به رسید و تا ساعتــها کسی نمیدانست او است 😣😢 ❤️ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
سیره عملے 🍃 به سنگر تڪيه زده بودم و به خاك‌ها پا مےڪشيدم. اجازه نداده بود بروم عمليات✌️. مرا باش با ذوق و شوق رو لباسم شعار نوشته بودم😒. فڪر ڪرده بودم رفتنے هستم🕊.داشت رد مے‌شد. سلام و احوال‌پرسے ڪرد🙂. پا پے شد ڪه چرا ناراحتم😒. با آن قيافه‌ي عبوس من و اوضاع و احوال،‌ فهميده بود موضوع چيه🙁. صداش آرام شد و با بغض گفت«چيه؟ ناراحتے ڪه چرا نرفتے عمليات؟😒 خوب برو! همه رفتند، تو هم برو. تو هم برو مثل بقيه. بقيه هم رفتند و برنگشتند.»😭😔 و راهش را گرفت و رفت.💔 🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | خاطره ای کوتاه و شنیدنی از #شهیدهمت♥️ ، فرمانده #لشکر۲۷_محمد_رسول_الله (ص) از زبان سید محمد مجتهدی، فرمانده اسبق #گردان_حمزه https://eitaa.com/piyroo
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 که تو آغوش گرم .... ▫سوار بر موتورهایمان، راه افتادیم. موتور و میرافضلی که ترک نشسته بود، از جلو می‌رفت و من هم پشت سرشان. 🔸فاصله‌مان چند متری بیشتر نبود. پایین جاده بود عراقی‌ها روی آن نقطه دید کامل داشتند. درست به موازات نقطه مرڪـزی پد، را مستقر کرده بودند و هر وقت ماشین یا موتوری پایین و بالا می‌شد مستقیمش را شلیڪ می‌ڪـرد. 🌷 ما موتورها را با گل‌مالی بدنه‌شان استتار کرده بودیم. با این حـال ‌ها باز ما را مے‌دیدند. آخَـر فاصلـہ خیلے نزدیڪ بـود. 🔺موتور کشید بالا تا برود روی پد. من هم پشت سرشان رفتم. حسـے به من می‌گفت الآن گلوله می‌شود. ❄رو به گفتم: ! ایـنجا را پُرگازتر بُـرو! در یـڪـ آن، گلـوله شِـلیڪ شُـد. دودیِ غلیظ آمد بین من و موتور قرار گِـرفـت. 🔸 صدای گلوله و انفجارش موجی را به طرفم آورد که باعث شد تا چند لحظه گیج و مبهوت بمانم. طوری که نفهمم اصلاً چه اتفاقی افتده..گاز موتور را دوباره گرفتم و از بین دود باروت آمدم بیرون. انگار یادم رفته بود چہ اتفاقی افتاده و با کی‌ها بوده‌ام.😞 ❄در یک لحـظه، موتورے را دیدم که افتاده بود سمت چپ جاده. دو هم روی زمین افتاده بودند.😭 🔺بـہ خودم گُـفـټـم: این‌ها کِے شده‌اند که من از صبح تا حالا آنها را ندیده‌ام؟ ⚪ آرام از موتور پیاده شدم. رفتم به طرفـشان. اولین نفر را که بَـرگردانْـدم، دیـدم ٺـمام بدنش سالم است. فقط ندارد. ▫موج آمده و صورتش را بود. اصلاً شناخته نمےشد. در یڪ آن، همه چیز یادم آمد!😔 🔸عرق نشست روی پیشانی‌ام. دویدم و رفتم سراغ دومی که او هم به رو افتاده بود. نمے‌توانستم باور کنم که او اسـٺ. 🌷از لباس ساده‌اش او را شناختم. یاد چهره شان افتادم. دیدم و ، هر دو یک نقطه مشترک دارند و آن‌هم زیبایشان است. ⚪ همیشه گفته هر کے را دوست داشـته باشَـد، بهترین چیزش را مـی‌گیرد و چه چیزی بهتر از هاے آنها؟😢💔» ❄بر اثر گلوله مستقیم تانک، که نفر جلوے موتور بود و دستش رفته بود و میرافضلی هم پیشانے و پهلویـش.😔 🌼 انگشترش بر دست راسـت بود و هنگام یڪ پولیور قهوه‌ای بر تن داشت.😭💔 🏴 https://eitaa.com/piyroo
بدگویی دشمن یڪے از هم رزمان ، درباره ایشان چنین مےگوید: رفتیم تو قرارگاه. بچه ها نشسته بودند دورهم و گرم حرف زدن بودند و درباره برنامه دیشب رادیو عراق ـ که در آن از بدگویے ڪرده بودند ـ صحبت مےڪردند. گفتم: «پس ڪار خیلی دُرسته، بیش تر از اون چیزے ڪه فڪرش رو مےڪردیم. مگه اون صحبت امام رو نشنیدین ڪه مےگفتند: هر زمان شرق و غرب شما را تأیید رد، وامصیبتا! اما اگر بدگویے رد و ناسزا گفت، اون موقع شما بدونین ڪه ڪار خوبے مےڪنین. پس باید خوشحال بشیم ڪه رادیو عراق ارزش فرمانده ما را پیش ما بیش تر ڪرده است». 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فرمانده کامل ، فرماندهی بود که توانایی ها و امکاناتش را خوب می شناخت☝️. او می توانست از ضعف هایش هم، قدرت بیافریند. او بهترین و مناسب ترین روش ها را برای جذب نیروها به کار می گرفت😇. مثل یک معلمِ بزرگ عمل می کرد. کارها را با دقت بین نیروها تقسیم می کرد و درانجام کارها، کاملاً نظارت، پی گیری و همکاری داشت. در مورد مسائل نظامی، یک فرمانده کامل بود😊. او، فرماندهی را به تجربه آموخته بود. وقتی نقشه عملیاتی را دربین فرماندهان ارتش و سپاه باز می کرد، با آگاهی و تسلط کامل آن را شرح می داد؛ چون خودش در تمام مراحل شناسایی، طراحی و اجرای عملیات، حضوری فعّال و گسترده داشت. https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد کـه فشـار زیـادی بـه نیـروهـا و کـادر تیـپ ۲۷ وارد آمـد به طوری که عکس العمـل هـای آنهــا سخنـان تنــد را در جلســه روز ۹ مـرداد ۱۳۶۱ در پـی داشـت😐 الان نماینــده امــام، اطمینـانش از لحــاظ بــرش عملیــاتی و کیـفیـت کــار، به دو سـه تـیپ اسـت آنـوقــت خـدایی نـاکــرده، کـادرهای مـا بیاینـد و بـه ما بـگوینـد ما دیگـر مـی خواهیـم بـه صـورت نیـروی عادی و پـرسنـل سـاده وارد عملیـات بشـویم؟ خـدا گـواه اسـت☝️، بـه شــرف حضــرت زهـــرا سلام الله علیها قسم مـن سـه بار رفتـم پیـش محـسن رضــایی که بگــویم مـن استعفــاء می دهــم؛ مـن معلــم هستــم و مــی خواهــم بــروم بچسبــم بـه شغــل معلمـی خــدا گــواه است☝️😒 هــر بار خــواستم این را مطــرح کنــم، جــرأت نکــردم و بــر خـودم لرزیــدم دیـدم هـر جمله ای را کـه می خواستـم مطـرح کنـم، اشــک بـه چشـم محسـن مـی آورد💔، ایـن بـود کـه خـودم رویـم نشــد و خجـالـت کشیــدم چیــزی بگویـم علت اینــکه کـه اگـر کسـی بـود، اگر مسئـول مناسبـی در دستــرس آنها بـود که دیگـر بـه مـن خـاک بر سـر نـمی گفتنـد🍃 تـو بیـا و مسئـولیت بگیــر منــی کــه عرضــه ی چـــرخــاندن بیست نفــر آدم را هم نــدارم😔؛ چــه برســد به اینــکه بیــایم و مسـئولیت شرعــی خــون سه چهار هزار نفر آدم را در یک تیــپ به عهـــده بگیـــرم؛ خــود شمــا هــم همینطــور، تـک تـک مـاهــا هــم همینطـــور، عــرضــه ی چــرخانــدن خــودمان را هــم نداریــم خودمــان را هــم را نمــی تــوانیــم بســازیم،🍃 بچــرخــانیم و فرمانــدهی کنیــم، دیگــر چــه بــرسد بـه اینکـه بیـاییم و سـه چهــار هــزار نفــر را فرمــاندهی کنیــم،نـــداریـــم اگـــر کســی چنیــن عرضـــه ای را دارد بیایــد و بــگویــد ولـــی آیـــا حیثیت اســلام و انقــلاب چـنیـن اظهــار خستگـی را از مــا قبـول مـی کنــد👌؟و به قــول بــرادر رضـا چــراغی کــه دیشــب مــی گفــت مــا به ایــن ترتیـب بـایـد مــرگ بـر شـاه هـم نمی گفتیم وقتـی گفتیم، بایــد پــاے آن بایستیـــم✌️💪 منبـع نـوار📼 جلسـه ی روز نهـم مــرداد مـاه سال ۱۳۶۱، محـوطه ی بیـرونی قـرارگاه مرکـزی کـربلا ❤️ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🔰سید برهنه‌ها👣 🥀 آقاحمید قصهٔ ما،جوون بود و با پر از باد،💨😐لات‌های محله کُلی اَزش حساب مےبردند.خلاصه بزن بهادری بود برای خودش.💪🌤یه روز مادر این آقاحمید، ایشون رو ازخونه بیرون انداخت و گفت: برو...‼ 🔰دیگه پسر ِمن نیستی،خسته شدم ازبس جواب ِکاراتو دادم...همهٔ همسایه‌ها هم، از دستش کلافه شده بودند...تا اینکه برادرش شد و حمید تحت تأثیر پیکر برادر... 🔰روزی از روزهـا یک کامیونی🚛بهش میگه حمید تو نمیخوای آدم شی⁉️بیا با من بریم جبهه،حمید میگه اونجا من رو راه نمیدن با این سابقه،راننده به حمید میگه توبیا و ناراحت نباش...🌱|° سیدحمید ما مدتی بعد بر میگرده ،اولین جا هم میره پیش دوستاش که سرکوچه بود❕ 🔰میگه بچه ها من دارم جبهه!! شماها هم بیائید!!میگه بچه‌ها خاک بر سر من و شماها؛ پاشیم بریم ناموسمون درخطره...!اومدخونه 🏚از مادر حلالیت طلبید و خداحافظی کردو رفت...✋🏻به جبهه که رسید کفشاشو داد به یکی  و دیگه تو جبهه کسی اونـو با کفش👞 ندید، مےگفت: 🔰"اینجا جایی که شهدامون ریخته شده.معروف شد به سید پابرهنه"🌱اونقدر موند تا آخر با دوتایی سوار موتور🏍، هدف قرارگرفتن و رفتن پیش سیدالشهدا🕊 🏜عملیات خیبرسال۶۲ 🌷 https://eitaa.com/piyroo
رزمنده دلاور لشکر۱۷ علی بن ابیطالب این شهید عزیز خواهر زاده شهیدحاج‌محمدابراهیم‌همت هستند و مزارشون پایین پای حاج_همت قرار دارد و درست یکسال بعد از شهادت به جمع شهدای سرافراز اسلام پیوستند و پای در بساط عندربهم یرزقون نهادند🕊 به امید نگاه و دستگیری شهدا✨ خواهر زاده 💔 https://eitaa.com/piyroo
هروقت‌میخواست‌واسه‌بچه‌ها‌یادگاری‌بنویسه مینوشت: "من‌کان‌الله‌،کان‌الله‌له" هرکی‌باخداست‌🤍 خدا‌با‌اوست):😍 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
قَدْ نَرَےتَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ عُیونِهم.. وقتےڪھ دلـت تنگ مےشود، بھ چشم هایشان نگاه ڪن... 🕊 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo