eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان با ابروهای بالا رفته پرسید: -استاد مهرابی؟؟ ترنج نخودی خندید و گفت: -استاده دیگه. امشب اینطوری نگی زیاد خوشش نمی اد -اِ پس حتما می گم. -وای دوباره این بدبخت اومد اینجا. ترنج این بار بلند خندید و گفت: -نه بابا استادمه دیگه زشته این کارا. ماکان خندید و گفت: -ولی امشب میشه اذیتش کرد. سوژه داریم. ترنج چانه اش را خاراند و گفت: -پس پایه ای؟ -ببین داری من و منحرف میکنی ترنج زد به بازوی ماکان پیشنهاد از خودت بود مثل اینکه.سوری هر دو را صدا زد. -ماکان ترنج کجا موندین پس؟ مهمونا آمدن. ماکان بازوی ترنج را گرفت و به طرف در کشید و گفت: -بدو که داد مامان در اومد. ترنج دست ماکان را کشید و گفت: -صبر کن کفشام. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻