🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_283
چقدر مسخره بود که به کار همه کار داشتند این دوتا. عمو و عمه زودتربلند شدند.
در آخرین لحظه شایان رو به ترنج که چشمانش را به زور باز نگه داشته بود گفت:
-فکر نکنی من به همین دوتا حرف قانع شدم.
ترنج با بی حالی لبخند زد و گفت:
- شایان تو و امثال تو نمی خواین قانع بشین. وگر حرف هنوزم هست. خودتم می دونی که
این حرفا رو فقط برای لجاجت می زنین. در ضمن نمی خواد ادای دایه مهربان تر از مادر و برای جنس زن دربیاری
هر بچه ای دیگه می دونه که استفاده بی حجابی رو آقایون می برن نه خانما. چون الان این همه زن محجبه سر هزار تا کار هست. حجاب جلوی کدوم کارشونو گرفته. از ورزش گرفته تا خلبانی. دیگه کجا باید برن؟
بعد شالش را گرفت و گفت:ا
-این یه تیکه پارچه هیچی کس و نکشته اگه بفهمه برای چی ازش استفاده میکنی
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻