🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_330
-استادت؟
ترنج یک قاشق گذاشت توی دهنش و سر تکان داد:
-استاد خوشنویسیم. اون بود که خیلی از مفاهیم
و به من یاد داد.
شیوا بعد از تمام شدن حرف ترنج گفت:
-همیشه برام سوال بوده که اصلا چرا زن باید حجاب داشته باشه؟ خیلی بی انصافیه آخه. برای گناه نکردن مردا زنا باید خودشون و بپوشونن. این هیچ جوره تو کت من نمی
ره.
ترنج بستنی اش را با قاشق هم زد و با دقت به شیوا گوش داد.
-باور می کنی شیوا منم اولین چیزی که از استاد
پرسیدم همین بود. تازه جواب استاد خیلی جالب بود.
شیوا بستنی اش را رها کرد و به دهان ترنج خیره شد.
-مگه چی گفت؟؟
-گفت اغلب خانمایی که با حجاب مشکل دارن اولین چیزی که می گن همینه.
شیوا با تعجب گفت:
-واقعا؟
-اوهوم.
-خوب علتش چیه؟
ترنج هم دست از خوردن کشید و گفت:
-خیلی ساده اس اگه ما این و بپذریم
شاید قبول حجاب و دیگه یه جور سد و مانع برای خودمون ندونیم. منظورم از خودمون خانمان چون من اصلا کاری به آقایون ندارم. شیوا جان مردایی که دم از آزدای و حمایت از حقوق زن می زن دلشون برای من و تو نسوخته. زن هر چی برهنه تر باشه به نفع اوناست به نفع مرداست. والا به خودت نگاه کن به زنای اطرافت نگاه کن پوشیدن مانتو
و روسری و مقنعه حتی چادر اونا رو از کدوم کار منع کرده؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻