eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
37.1هزار عکس
17.6هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج باز هم لبش را گاز گرفت و گفت: -مامانت از دستم خیلی ناراحته نه؟ لحن الهه ناگهان عوض شد. -ترنج این چه حرفیه. داداش منم مثل بقیه یه خواستگار بوده. دلیلی هم نداره که تو حتما جواب مثبت بش بدی. برا چی مامانم باید ناراحت بشه. -نمی دونم ولی فکر میکنم کار بدی کردم.نه عزیزم هیچ کار بدی نکردی نمی خواد برا خودت عذاب وجدان بتراشی. -سعی می کنم. -نمی ذاری حرف اصلی مو بزنم که. فردا شب دور هم جمع میشیم. -چرا فردا؟ -چون یکی از بچه ها پنج شنبه نمی تونه بیاد. -باشه حتما میام. -راستی اون دفتم بیار. -برای چی؟ -سامان یکی و پیدا کرده کارش عالیه. --خودش دف نداره اونوقت؟ -چرا ولی سامان گفت تو مال خودتو بیار با اون بزنه خاک نخوره. تجدید خاطره هم میشه. ترنج به دف نگاهی انداخت و گفت: -باشه.راستی الی من شاید یه مهمونم داشته باشم. -کی؟ -دختر عمه ام. -باشه. کاری نداری دیگه؟ نه سلام برسون مامان اینا -روچشم عزیزم خداحافظ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻