eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 🌹 💠 🌸 ڪاروانی از خواهران دانشجوی وارد مناطق عملیاتی خوزستان شده بود و من مأمور شدم تا آن‌ها را در چند نقطه ، به عنوان راوی همراهی ڪنم . حال و هوای عجیبی داشت . ✳️ وقتی از حماسه ها و شهدای چزابه برایشان تعریف می ڪردم ، صدای گریه و طوری بود ڪه انگار با چشم خود شهادت عزیزانشان را می بینند . 🌸 صحبت‌هایم ڪه تمام شد ، گوشه ای رفتم . در فڪر بودم ڪه یڪی از خواهران آمد و در حالی ڪه سعی می ڪرد متوجه اشڪهایش نشوم گفت : «حاج آقا من اشتباه ڪردم پام رو اینجا گذاشتم .» ✳️ گفتم : « چطور ؟ اتوبوس رو اشتباه سوار شدید؟» با صدای لرزانش حرفم را برید و گفت : «آخه من مذهب هستم» تازه منظورش را فهمیدم . خندیدم و گفتم : «دخترم اشتباه می ڪنی . شهدا متعلق به همه هستن . این سرزمین هم برای تمام انسان‌های جا داره ... » 🌸 دختر ڪمی مڪث ڪرد و گفت : « من با راه و رسم خیلی فاصله دارم . دوست دارم شیعه بشم ، اما می ترسم ڪه خانواده منو بیرون ڪنند . برای همین با شهدای چزابہ عهد بستم ڪه در دل به ولایت (ع) ایمان بیارم و اعمال رو مخفیانه انجام بدم . از اونها خواستم تو این راه کمکم کنن» ✳️ نمی دانم حرف‌هایش را تمام ڪرد یا نه گفتم : « دخترم توڪلتون رو از خداوند قطع نڪنین . انشا‌ءالله شهدا هم میڪنن . سعی کنین همیشه به یاد شهدا باشین ... » 🌸 مدتی گذشت . یڪ روز در اتاق خود مشغول ڪار بودم ڪه نامه ای را برایم آوردند . وقتی آن را باز ڪردم ، دیدم از همان دخترخانم بلوچستانی است . 🔴👈 نوشته بود : « حاج آقا ! به ، رفتار من باعث شد تا خانواده‌ام نیز شوند ... » ✍ راوی : محمد امین پوررڪنی 🌹🍃 https://eitaa.com/piyroo