🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_300
.بعد بلند شد و گفت:
برو آماده شو بریم.
- مامان یعنی واقعا نیام؟
-نه ارشیا زشته آتنا نمی اد. مَردم که خونشون نیست خانوادگی هم که نمی ریم. پس تو
هم نباید بیای.
ارشیا عصبی به سمت اتاقش رفت و لباس پوشیده برگشت و مادرش را به خانه ترنج رساند.
بار دیگر
به مهرناز خانم گفت:
-خوب مامان بذار منم بیام.
-وای ارشیا تو مگه کار و زندگی نداری؟
-من نه صبح های چهار شنبه کلاس ندارم
- خوب برو شرکت پیش ماکان.
-مامان من با اون چکار دارم آخه.
مهرناز خانم در حالی که پیاده میشد
گفت:
-تو همش با چسب به ماکان چسبیده بودی چی شد پس بعد از اون واقعا فکر نمی کنی اومدن تو یه خورده
تابلو باشه؟
-مامان!
-کوفت و مامان برو پی کارت دیگه عین بچه ها چسبیده به من.
و پیاده شد و رفت. ارشیا با حرص
دنده را عوض کرد و رفت سمت شرکت.
آخه برم بشینم با ماکان چی بگم اونم تو این موقعیت که دلم داره میاد تو حلقم. بگم ببخشید ماکان من خواهرتو دیدم عقلم از کله ام پریده مامانم افتاده رو دنده لج هی داره منو حرص
میده.خدا بگم غلط کردم خوبه. آقا من نفهم. من بی شعور. این کار ما رو راه بنداز.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_301
و دوباره با حرص دنده را بالاتر
برد. و به سمت شرکت گاز داد.
وقتی رسید ماشین را پارک کرد و با بی میلی کش آمد طرف شرکت.دست به جیب
سلانه سلانه از پله بالا رفت.
یک لحظه تصمیم گرفت برگردد که صدای ترنج را شنید:
-آقای حیدری تو رو خدا من فلشم و لازم دارم الان دوهفته اس می گین تو چاپخونه جا مونده. ده بارم رفتین و برگشتین ولی خبری نشد.
-باور کنین من به یادم میره بگم.
ارشیا با شنیدن صدای ترنج با تعجب وارد شرکت شد. ترنج را دید که رفت توی اتاقش.
ولی ترنج او را ندید.این اینجا چکار میکنه؟رفت سمت اتاق ماکان.
ماکان خل شده اینو برداشته آورده شرکت.؟؟
مقابل میر منشی ایستاد:
-ببخشید آقای اقبال هستند؟
-سلام جناب مهرابی. بله تشریف دارند. می تونید برید داخل
- خبر نمیدیدن؟
-خودشون گفتن شما هر وقت خواستین برین مگر اینکه کسی داخل باشه.
ارشیا تشکر کرد و به در اتاق ماکان ضربه زد
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_302
بفرما
ارشیا در را باز کرد و وارد شد..
-سلام
-به به ببین کی اینجاست. راه گم کردی جناب استاد.
ارشیا وارد شد و گفت:
-فکر کنم صدای ترنج و شنیدم تو راهرو.
ماکان سر تکان داد و گفت:
-بله خود کله شقشه.من اومدم پشت
سر من راه افتاده اومده.
ارشیا نشست روی مبل مقابل ماکان و گفت:
-حالش خوبه؟
-از من و تو هم سالم تره. مال
خستگی بود. یه کم خوابید خوب شد. ترنجه دیگه.
ارشیا زیر لب تکرار کرد:
-آره ترنجه دیگه.
-به زور نشوندمش صبحانه بخوره. نمی خورد که.
ارشیا از حالت ماکان خنده اش گرفت.
-زهر مار برا چی می خندی؟
- آخه عین این مامانای دلسوز گفتی.
ماکان پوزخندی زد و گفت:
-واقعا یه وقتایی مثل بچه ها میشه.
همین موقع در اتاق به صدا در امد.ماکان گفت:
-بفرما.
ترنج سرش را کرد توی اتاق و سلام کرد.ارشیا ناخودآگاه بلند شد.ترنج با دست به مبل اشاره
کرد و گفت:
-بفرما خجالتم میدین.
بعد رفت طرف میز ماکان و بشقابی را که دستش بود گذاشت روی میز ماکان.
-اینم مال شما و استاد.
ارشیا از شنیدن کلمه استاد کمی دلخور به ترنج نگاه کرد.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1115
خستگی ناپذیری شهید محمود صارمی الگویی برای خبرنگاران
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا وامام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:00 صبح تعطیل میباشد⛔️
🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
🤲التماس دعای فرج
سلام ودرود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلـــتنگ شــهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
جوابِ سلام، واجب است!
پس بیایید...
هر روز صبح...
به او سلام ڪنیم!
السَّلاَمُعَلَى وَارِثِالْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِالْأَوْصِيَاءِ
🦋 صبحت بخیر آقا 🦋
🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo