eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان جای جواب فقط آه کشید و چیزی نگفت. ولی ارشیا اینقدر از دست ماکان کفری بود که نتواند جلوی سرزنش کردنش را بگیرد: -یعنی یک بارم کنجکاو نشدی بفهمی این جلسات چیه که اینقدر ترنج بهشون اهمیت میده.؟؟ ماکان سر بلند کرد و گفت: -خوب می گفتم حتما جای خوبیه که اینقدر روی ترنج تاثیر گذاشته. ارشیا باز هم پوزخند زد و گفت: -خسته نباشی. سوری خانم نشسته بود پای تلفن و داشت با ناله با یکی صحبت می کرد. بعد از پائین آمدن او دو مکالمه اش را قطع کرد و گفت: -چیزی پیدا کردین؟ -نه. با کی داشتین صحبت می کردین؟ -با عمه ات. گفتم شاید رفته باشه اونجا خونه عموهم زنگ زدم. -اونجاها واسه چی نگرانشون کردین؟ -خوب چکار کنم نمی تونم دست رو دست بذارم که. بعدم سر بسته گفتم نفهمیدن خونه نیامده. و همانجا روی مبل نشست. ماکان دستی به صورتش کشید و گفت: -چکار کنیم ارشیا؟ ارشیا نگاه نگرانی به ساعت انداخت و به ماکان نزدیک شد. یعنی کجا مونده تا حالا؟بعد مردد ماند چیزی که به ذهنش می رسد بگوید یا نه. چون خودش هم دلش نمی خواست به این موضوع فکر کند. ولی بالاخره کنار گوش ماکان گفت: -می خوای به بیمارستانا یه سری بزنیم.؟ ماکان وحشت زده به ارشیا که حالا نگرانی به وضوح توی چشمانش موج میزد نگاه کرد و آرام گفت: -بیمارستان؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا هم با سر تائید کرد و گفت: -وقتی سابقه نداشته اینقدر دیر بیاد خونه دوست و آشنا هم نیست دیگه باید به اتفاق بعدی فکر کنیم. صدای در همه را از جا پراند و به طرف حیاط هجوم بردند. سوری خانم در را با شدت باز کرد و با دیدن مسعود دوباره اشکش جاری شد. مسعود با دیدن حال خراب همسرش دوان دوان خوودش را رساند: -سوری جان چی شده؟ و با دیدن چهره های نگران ماکان و ارشیا او هم نگران شد. دست همسرش را گرفت و برد داخل و از ماکان پرسید: -چه خبره چی شد؟ ماکان دستی توی موهایش کشید و گفت: -ترنج هنوز نیامده. موبایلشم خاموشه. -یعنی چی نیامده؟ کجا بوده؟ -دانشگاه بابا دیگه. تا شیش کلاس داشته بعدم مثل اینکه رفته کتاب بخره. سوری خانم که حالا دیگر نمی توانست اشکش را کنترل کند گفت: -چقدر گفتم یکی از ماشینا رو بدین به این بچه. هیچ کدوم قبول نکردین اونم که می شناسینش حاضر نیست بخاطر خودش کسی رو به دردسر بندازه. حالا اینم نتیجه اش. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان که خودش هم داشت از نگرانی می مرد با حالتی عصبی گفت: -شما هم تو این موقعیت وقت گیرآوردین؟ و چرخید و به طرف آشپزخانه رفت. ارشیا دست هایش را در جیب مشت کرده بود تا بتواند احساسش را کنترل کند. ذهن او هم حالا به تکاپو افتاده بود. "خدایا طوریش نشده باشه. من تازه پیداش کردم. دلم نمی خواد به این زودی از دستش بدم. دلم می خواد کشفش کنم.وای ارشیا خفه خون بگیر. هیچیش نیست. الان پیداش میشه و می بینی که هیچ اتفاقی نیافتاده براش." ماکان با یک پارچ آی خنک برگشت و برای مادرش و بعد هم مسعود که ساکت نشسته بود کمی آب ریخت. مسعود بعد از خوردن آب از جا بلند شدو گفت: -باید بریم دنبالش. سوری خانم گفت: -کجا؟ مگه تو می دونی کجاست؟ -نه ولی بالاخره یه چند جایی باید سر بزنیم. و به ماکان نگاه انداخت. ماکان فورا فهمید که منظور پدرش همان چیزیست که ارشیا گفته. اوهم به ارشیا نگاه کرد و هر سه با نگاه تائید کردند. سوری خانم با عجله رفت سمت اتاق و گفت: -منم میام 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 السلام علی المهدی از قعر زمین به اوج افلاک سلام پاسخ یک سلام از زبان شما همه شهر را به سلامتی می رساند! راستی ؛ کی آن روز فرا می‌رسد که نگاهمان با نگاهت پیوند بخورد و پاسخ سلاممان را بشنويم؟ 🌤اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج 🌤 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صوت‌ منتشر نشده از شهید همدانی بعد از ۳۵ سال 🌹سردار شهید حسین همدانی در آغاز عملیات کربلای ۲ درباره راه و مرام رزمندگان اسلام گفت: ما باید تمام صحنه‌های نبردمان را، تمام اعمالمان را، تمام جنگیدن و حرکاتمان را باید مطابقت و پیروی کنیم و از آقا اباعبدالله (ع) تقلید کنیم. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔻زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری ، نفر جایگزین نداریم رفته بود پیش شهردار !! آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش.... 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
... ⃠🚫 اگـه‌میبینی‌رفیقت‌داره‌‌به‌راه‌ڪج‌میره ‌بایدراهنـماش‌بشی؛به‌عنـوان‌رفیقش‌ مسئولی وگرنه‌روزمحشـرپات‌گـیره..! اگه‌‌سڪوت‌ڪنی‌وکمکش‌نڪنی.. همیـن‌آدم‌ڪه‌داره‌خطامیـره روزحسـابرسی‌میادجلوتـومیگیره میگه:‌توڪه‌میدونستی‌‌من‌دارم‌اشتباه‌میڪنم چــرا‌بهـم‌گوشزد‌نڪردی؟! چرادستمـونگرفتی‌!! یـوم‌الحسـرت. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
| 🔻پیشنهاد به مناسبت گفتگویی صریح با همسران سه شهید شاخص انقلاب؛ طیب حاج محمدرضا، سیدعلی اندرزگو و محمدعلی رجائی نویسنده تلاش کرده تا با ثبت گفت‌وگویی از سه شهید مطرح انقلاب، به ابعاد دیگری از شخصیت این شهدا بپردازد. شهید سیدعلی اندرزگو تحت تعقیب نیروهای ساواک بود که برای دستگیری و یافتن او حدود شش‌میلیون تومان جایزه تعیین کرده بودند. وی در نهایت توسط ساواکی‌ها حوالی خیابان سقاباشی ترور شد. شهید محمدعلی رجایی دومین رئیس‌جمهور ایران که در دفتر نخست‌وزیری ترور شد و به شهادت رسید. شهید طیب حاج‌رضایی که به فرمودۀ امام(ره)، طیب حر دیگری بود، توسط ساواک اعدام شد و به شهادت رسید. ازجمله آثار داوودآبادی می‌توان به دیدم که جانم می‌رود، تبسم‌های جبهه، تفحص، از معراج برگشتگان، شهادت طلبان و... اشاره کرد.   📔 ✍🏻 به کوشش: 🖨 توسط انتشارات شهیدکاظمی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔗⃟🖤 چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است... که در آن روز به زور ازسر زنان حرم می کشیدند... چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر ... و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست...🥀 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
CQACAgQAAx0CR7uQigACFzdhK7Iwe9UFG3ydyuLGfXyZBN1eUwACQwAD0QPIU9GkOMrt5kqKIAQ.mp3
4.78M
🎤کربلایی سیدرضـا_نـریمـانـے بچہ وݪاییمـ ومـیگمـ هربـارمـ🤚🏻 همیشہ حـرفشـو روچـشمـام میذارمـ عݪت این همہ محبت‌اینہ ڪہ بارهبرم رابطہ ےقݪبـے دارمـ💕 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱به آسید‌مجتبی‌ گفتم: اینا کین که میاری هیئت و بهشون مسئولیت میدی؟! ✨می‌گفت: کسی که تو راه نیست اگه بیاد تو مجلس اهل‌بیت«؏» و یه گوشه بشینه و شما بهش بها ندی، میره و دیگه هم بر نمےگرده اما وقتی تحویلش بگیری، جذب همین راه میشه! 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo