eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 📌داشتيم ميرفتيم كربلا ! با حجت ته اتوبوس نشسته بوديم ! كلى گپ زديم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم ..... برامون سوال شده بود . 📌آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری؟؟ وسط حرفاش يه دفعه گفت من خيلى دوست دارم شهيد بشم ! از دهنش پريد گفت من شهيد ميشمااا ! 📌من و امير حسينم بهش داداش تو شيويدم نميشى چه برسه شهيد ! حلالمون كن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى با دستمال كاغذى كرديم تو گوشت اصلا ناراحت نمیشد 😊 دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا مثل اربابش هر دو دستو سرشو فدای عمه جانما زینب کرد، شهید شد حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه شد علمدار حلب به نقل از اقا محسن همسفر کربلا شهید اصغری💔 ....😔 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
| 🔻 بازی دراز میعادگاه شهیدان و عاشقان شهادت 🔅 تصویر زمینه موبایل 🚩 یادمان شهدای "بازی دراز" 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید والامقام ، بسیجی شهید یونس مرادی خطیبی ولادت : بیست و پنجم آذر ۱۳۴۷ در تبریز شهادت :بیست و دوم دی ماه ۱۳۶۵ در شلمچه 🌷مادر عزيز و عزيزتر از جانم، هرچند كه خيلي خيلي شما را دوست دارم و دوري از شما برايم سخت است، ولي در راه اسلام گام برداشتن و به لقاء الله پيوستن و در جوار خدا بودن نيز بس نيكوست. پس مادرم اگر در بعضي موارد نتوانستم خدمت لازم را براي شما انجام بدهم و حرف شنوي نكردم، مرا ببخش. از شما مادر عزيزم تقاضا دارم تا شيرت را حلالم كني. مادرم اگر جنازه‌ي مرا آوردند در سوگ من كمتر گريه كن، چرا كه گريه براي شهيد ثواب دارد، ولي ضجه و زاري مكن كه باعث شادي منافقين بدتر از كفار باشد. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 🔰امام خمینی(ره) 🔹ساده زیست شهیدان رجایی وباهنر باید الگوی دولت مردان باشد. 🔸هشتم شهریور(۱۳۶۰) سالروز شهادت شهیدان رجایی و باهنر است، یاد و خاطره این مردان خستگی ناپذیر گرامی باد🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ دو روز قبل از اینکه اعزام بشه در حالی که تو فکر بود بهم نگاه انداخت گفت باید حلالم کنی؛ من برم دیگه برنمیگردم...‼️ نگاهش کردم گفتم این حرفو نزن. 😢 گفت دیشب خواب دیدم توی صحرای بزرگی هستیم من و یه عالمه آدم دیگه درحالی که هرکدوم زخمی به تن داریم یا حسین میگیم. بر سر و سینه زنان و دوان دوان از اونجا رد میشیم، شبیه اون دسته‌های عزاداری که روز اربعین از بین الحرمین میگذرند.😭 تعبیر خوابش چه زیبا بود؛ صحرای بصری الحریر وعده‌گاه عاشقان...💔 :همسر شهید آدینه🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
«جَـوانھـاۍِ مــا اَفسَࢪان‌ِجنگ‌نَرمِ ما هستند. جوانـہا نباید اجازه بدهنـد یڪ چنین اتّفـاقے بیفتـد و بایـد امیدآفرینی‌ڪنند، باید توصیه‌ی به ایستادگی، توصیه‌ی به تنبلی نکردن، توصیه‌ی به خسته نشدن کنند؛ اینها کارهایی است که جوانہاےِ ما ڪہ گفتیم افسران جنگ نرم هستند بـࢪ عھده دارند.» ‌‌‌‌‎‎‎‌🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
✨ عزت‌دست‌خداست ، وبدانیداگرگمنام‌ترین‌هم‌باشیدولی‌نیت شمایاری‌مردم‌باشد، میبینیدخداوندچقدرباعزت‌وعظمت شمارادرآغوش‌میگیرد..🌿!' ♥️ https://eitaa.com/piyroo
•°‌🇮🇷‌°• ڪاش‌…❗️ سࢪانجامِ‌ڪاࢪماهم🌱 به‌پࢪچمِ‌سه‌ࢪنگےختم‌شود🙂 ڪه‌ࢪوےدست‌سࢪبازها🖐🏼 واࢪد‌معراج‌شده..♥️ 🥀 https://eitaa.com/piyroo
هشتم شهریور ماه در تاریخ انقلاب اسلامی ایران، نمادی از حقانیت و مظلومیت نظام و سند دیگری بر شقاوت سازمان های تروریستی است که با ارتکاب شنیع ترین جنایات ضد بشری در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، بارها و بارها چهره سفاک و خونریز خود را در برابر این ملت ستمدیده نمایان ساخته اند.💔 انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور ماه 1360 و شهادت مظلومانه شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، از نقاط سیاه کارنامه ننگین سازمان منافقین و حامیان بین المللی آنهاست که هرگز از حافظه تاریخی ملت ایران اسلامی پاک نگشت و منافقین کوردل در پاسخ این اقدامات جنایتکارانه خود با سیلی های محکم و قاطع ملت مواجه شدند.✅ شهید محمد علی رجایی، رئیس جمهوری و حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد جواد باهنر، نخست وزیر از چهره های شاخص و انقلابی نظام بودند که در این روز به فیض عظیم شهادت نائل آمدند، نمونه های بی بدیلی از ساده زیستی و تلاش صادقانه و ایثار جان در راه خدمتگزاری به ملت بودند و تا آخرین نفس، در این مسیر الهی حرکت کردند. 🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان جای جواب فقط آه کشید و چیزی نگفت. ولی ارشیا اینقدر از دست ماکان کفری بود که نتواند جلوی سرزنش کردنش را بگیرد: -یعنی یک بارم کنجکاو نشدی بفهمی این جلسات چیه که اینقدر ترنج بهشون اهمیت میده.؟؟ ماکان سر بلند کرد و گفت: -خوب می گفتم حتما جای خوبیه که اینقدر روی ترنج تاثیر گذاشته. ارشیا باز هم پوزخند زد و گفت: -خسته نباشی. سوری خانم نشسته بود پای تلفن و داشت با ناله با یکی صحبت می کرد. بعد از پائین آمدن او دو مکالمه اش را قطع کرد و گفت: -چیزی پیدا کردین؟ -نه. با کی داشتین صحبت می کردین؟ -با عمه ات. گفتم شاید رفته باشه اونجا خونه عموهم زنگ زدم. -اونجاها واسه چی نگرانشون کردین؟ -خوب چکار کنم نمی تونم دست رو دست بذارم که. بعدم سر بسته گفتم نفهمیدن خونه نیامده. و همانجا روی مبل نشست. ماکان دستی به صورتش کشید و گفت: -چکار کنیم ارشیا؟ ارشیا نگاه نگرانی به ساعت انداخت و به ماکان نزدیک شد. یعنی کجا مونده تا حالا؟بعد مردد ماند چیزی که به ذهنش می رسد بگوید یا نه. چون خودش هم دلش نمی خواست به این موضوع فکر کند. ولی بالاخره کنار گوش ماکان گفت: -می خوای به بیمارستانا یه سری بزنیم.؟ ماکان وحشت زده به ارشیا که حالا نگرانی به وضوح توی چشمانش موج میزد نگاه کرد و آرام گفت: -بیمارستان؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا هم با سر تائید کرد و گفت: -وقتی سابقه نداشته اینقدر دیر بیاد خونه دوست و آشنا هم نیست دیگه باید به اتفاق بعدی فکر کنیم. صدای در همه را از جا پراند و به طرف حیاط هجوم بردند. سوری خانم در را با شدت باز کرد و با دیدن مسعود دوباره اشکش جاری شد. مسعود با دیدن حال خراب همسرش دوان دوان خوودش را رساند: -سوری جان چی شده؟ و با دیدن چهره های نگران ماکان و ارشیا او هم نگران شد. دست همسرش را گرفت و برد داخل و از ماکان پرسید: -چه خبره چی شد؟ ماکان دستی توی موهایش کشید و گفت: -ترنج هنوز نیامده. موبایلشم خاموشه. -یعنی چی نیامده؟ کجا بوده؟ -دانشگاه بابا دیگه. تا شیش کلاس داشته بعدم مثل اینکه رفته کتاب بخره. سوری خانم که حالا دیگر نمی توانست اشکش را کنترل کند گفت: -چقدر گفتم یکی از ماشینا رو بدین به این بچه. هیچ کدوم قبول نکردین اونم که می شناسینش حاضر نیست بخاطر خودش کسی رو به دردسر بندازه. حالا اینم نتیجه اش. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان که خودش هم داشت از نگرانی می مرد با حالتی عصبی گفت: -شما هم تو این موقعیت وقت گیرآوردین؟ و چرخید و به طرف آشپزخانه رفت. ارشیا دست هایش را در جیب مشت کرده بود تا بتواند احساسش را کنترل کند. ذهن او هم حالا به تکاپو افتاده بود. "خدایا طوریش نشده باشه. من تازه پیداش کردم. دلم نمی خواد به این زودی از دستش بدم. دلم می خواد کشفش کنم.وای ارشیا خفه خون بگیر. هیچیش نیست. الان پیداش میشه و می بینی که هیچ اتفاقی نیافتاده براش." ماکان با یک پارچ آی خنک برگشت و برای مادرش و بعد هم مسعود که ساکت نشسته بود کمی آب ریخت. مسعود بعد از خوردن آب از جا بلند شدو گفت: -باید بریم دنبالش. سوری خانم گفت: -کجا؟ مگه تو می دونی کجاست؟ -نه ولی بالاخره یه چند جایی باید سر بزنیم. و به ماکان نگاه انداخت. ماکان فورا فهمید که منظور پدرش همان چیزیست که ارشیا گفته. اوهم به ارشیا نگاه کرد و هر سه با نگاه تائید کردند. سوری خانم با عجله رفت سمت اتاق و گفت: -منم میام 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 السلام علی المهدی از قعر زمین به اوج افلاک سلام پاسخ یک سلام از زبان شما همه شهر را به سلامتی می رساند! راستی ؛ کی آن روز فرا می‌رسد که نگاهمان با نگاهت پیوند بخورد و پاسخ سلاممان را بشنويم؟ 🌤اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج 🌤 https://eitaa.com/piyroo