يكي گفت: از اوضاع پسرای آقای #خامنه_ای خبر داری؟😏
🔸گفتم: کدوم پسرشون؟
🔹گفت:مثلا همون #مجتبی ، همون که خودش و پدرش تمام شهرها رو سفر کردند تا از بزرگا و علما براش مجوز #رهبری آینده بگیرند😳
🔸گفتم: مثلا کدوم سفر؟
🔹گفت:یکیش همون #قم ، چند روز رفتند قم تا #مراجع رو راضی کنند مجتبی بشه رهبر!
ولی مراجع قبول نکردند، 😕
🔻دمشون گرم...
🔸گفتم:مگه مراجع تقلید ، رهبری رو انتخاب میکنن؟ اعضای #خبرگان که خودشون هر چند وقت یکبار همه میرن تهران ، دیگه چرا مسافرت و زحمت سفر ، همونجا توافق میکردند دیگه!ببینم اصلا چقدر آقامجتبی رو میشناسی؟🙂
🔹گفت خیلی بهتر از تو میشناسم!
🔻پولدارترین #پسر_خامنه_ای همینه..😐 #چندین_میلیارد_دلار پول توی #بانکهای_بزرگ دنیا داره ، امارات و انگلیس و کانادا.. از پول نفت یک سهم مشخص واریز میشه توی حساب پسرای خامنه ای ، مجتبی هم از بقیه بیشتر سهم داره😳
🔸گفتم برا حرفات مدرکی هم داری؟🙂
🔹گفت مدرک نمیخواد که ، قشنگ معلومه😒😳
🔸گفتم توی #خارج دیدنش؟ توی فلان #رستوران گرون قیمت یا توی فلان #پاساژ و فلان #منطقه_خوش_آب_و_هوا دیده شده ؟#مارک_ساعتش لو رفته یا پشت فرمون #ماشین_آخرین_مدل دیدنش؟
🔹گفت:اینارو نمیدونم فقط میدونم خیلی پولداره😒
🔸گفتم:خُب اينهمه پول رو یکجایی باید خرج کنه و #لذتش رو ببره ، کدوم ثروتمند دنیا نه #مسافرت میره نه ماشین سواری نه #خوشگذرونی نه هیچی!😟
🔹گفت ماجرای #تولد_بچه هاش رو چی میگی... وسط #لندن بیمارستان رو #دربست کرایه کردند تا پسرش بدنیا بیاد!!😳
🔻این رو دیگه #مدرک دارم ، خودم از #بی_بی_سی شنیدم و #عکس_بیمارستان رو هم نشون داد!
🔸گفتم:توی تمام اون #لندن یک #دوربین نبود از این ماجرا عکس بگیره ؟ نه يه فیلم ،نه #يه_تصویر از #سید_مجتبی یا همسرشون ؟
🔹گفت قضیه #سری_و_امنیتی بوده ! حالا دولت #انگلیس چطور #اسنادش رو پخش نمیکنه من نمیدونم ،لابد به اون هم #پول دادند😒
🔸گفتم :تمام سه تا بچه سیدمجتبی توی #بیمارستان_رسالت_تهران بدنیا اومدند!😕
🔹گفت: اصلا این #پسرای_رهبر شما چرا هیچکدوم نرفتند #جنگ؟ جنگ فقط برای بچه های مردم خوب بوده ؟؟😕😒
🔸گفتم: سه تا از پسرهای رهبری سابقه جبهه دارن و توی بسیاری از #عملیاتها بودن مثل ، #بیت_المقدس ها و #مرصاد و چند تا عملیات دیگه...😇
🔹گفت: پس چرا #شهید نشدن؟😕
🔸گفتم:چند #میلیون_رزمنده رفتند جبهه دویست هزار تاشون شهید شدند ، قرار نیست هر کس سابقه جنگ داشت #سابقه_شهادت هم داشته باشه..😒
🔹گفت: تو از اون تندروهای #سانديس_خور هستی که هر چی بهت میگن فورا قبول میکنی و از مغزت هیچ استفاده ای نمیکنی😉
🔸گفتم:یکبار دیگه حرفهایی که زدیم رو #مرور_کن ، ببین کی هر حرفی رو #بدون_سند_و_مدرک قبول میکنه و چطور صرفا بخاطر #کینه از حکومت #هر_تهمتی رو میپذیره و نشر هم میده.... https://eitaa.com/piyroo
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
"معـــطــر بود از عطــر گـل يــــاس وجودش تار و پودي بود از احساس"
"خودي بــا خـود نديد و جمــله او شد
به خــون خويش تـا غلـــطيد عبـــاس"
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدعباسمحمدی
#ولادت ۱۳۳۸/۹/۱۰
#شهـــــــــادت ۱۳۶۲/۱۱/۲۵
─┅═ঊঈঊঈ═┅─
🔶#شهیدعباسمحمدی در دهم آذرماه ۱۳۳۸ در جوار مسجد جامع شهر دليجان در خانه اي محقر و خانواده اي زحمتکش نوزادي به دنيا مي آيد که پدر و مادر با توجه به روحيه ي #مذهبي و شرکت در #روضه ها و #تعزيه هاي #سالارشهيدان، #عباسش مي نامند تا بعدها #رشادت و #دلاوري را از #علمدارکربلا بياموزد و #علم به دوش در نهضت #مقدس #خميني ياران را به #کربلاي جبهه هاي ايران بخواند.
🔶سايه ي مهر مادر در کودکي از سر #عباس رخت برمي بندد.
🔶پدر که خود نيز دائم از بيماري رنج مي برد عهده دار تربيت او مي شود.
🔶 تنها خواهرش با سن کم برايش مادري مي کند تا خلاء وجود مادر را کمتر احساس کند.
#عباس در سال ۱۳۴۵ وارد دبستان مي شود در اوقات فراغت و تعطيلات تابستان همراه و پا به پاي خواهرش با کار #قاليبافي پدر را در ادامه ي زندگي ياري مي دهند.
🔶 با پايان سال سوم راهنمايي وارد #دانشسرايمقدماتي شده و پس از آن عازم #سربازي مي گردد.
🔶در سال ۱۳۵۷ وقتي #امام بزرگوار فرمان فرار از پادگان هاي نظامي را صادر مي کند به همراه عده اي از هم دوره هايش پادگان را ترک مي کند و به صف مبارزه ي بي امان مردم عليه رژيم پهلوي مي-پيوندد.
🔶روحيه ي #ايثار، #فداکاري، #گذشت، خدمت به محرومين و علاقه به اهداف انقلاب اسلامي، #عباس را در صف #داوطلبان #خدمت در #جهادسازندگي قرار مي دهد.
🔶در کلاس درس به دانش-آموزان درس #نماز و پيروي از #رهبري مي آموخت.
🔶 با نهادهاي #انقلابي چون #بسيج، #سپاه، #نهضتسوادآموزي،
امور تربيتي و مرکز فرهنگي شهيد مطهري نيز همکاري و فعاليتي #عاشقانه داشت.
🔶بعدها مستقيماً به عنوان يکي از اعضاي شوراي مرکزي نهضت سوادآموزي انجام وظيفه مي نمود.
🔶 يکي از علاقه مندان به شرکت در کلاس هاي #قرائت و #تفسيرقرآن بود که تا قبل از #شهادتش #نظم و #مديريت جلسه به عهده او بود.
🔶در مراسم #مذهبي چون دعاهاي #کميل و #توسل، #مراسمشهدا، #نمازجمعه و #جماعات حضوري مداوم داشت.
🔶با همه ي خدماتي که يک تنه و خستگي ناپذير انجام مي دهد.
🔶 مسؤوليتي بزرگتر فرا روي خود احساس مي کند.
🔶 او شاهد حرکت #کاروانياني است که #لبيک گوي نداي #امامشان هستند.
🔶صحنه هاي #عمليات را در ذهن خود مجسم مي کند و به #رشادت هاي دلير مردان جبهه هاي نبرد غبطه مي خورد و نمي تواند در برابر اين همه احساسات بي تفاوت باشد.
🔶از سويي ديگر اين فکر نيز او را به خود مشغول مي کند که مگر هفت ماه بيشتر است که ازدواج کرده اي دير نمي شود فرصت زياد است.
🔶در ترازوي عقل هرچه سبک و سنگين مي کند به اين نتيجه مي رسد که شايد موقعيتي بهتر از اين برايش پيش نيايد تازه با شناختي که از همسر جوانش دارد مي-داند که او هم آن قدر #عباس را درک مي کند که بتواند ياريگر همسر خوبش در اين راه باشد.
🔶#عباس که سنگر بزرگ جبهه هاي نور عليه ظلمت را پيش روي خود مي بيند. سنگر نهضت سوادآموزي و ساير خدمات را رها مي کند و صبح روز ۱۳۶۲/۱۱/۲۵ با يار #صديق و #همرزمش #هاديشفيعي پرچم به دوش کوچه هاي شهر را زيرپا مي گذارند و راهيان #کربلا و #قدس را با شعار هر که دارد هوس کرببلا بسم الله به ياري مي خوانند.
🔶چاووش در شهر ندا سر مي دهد: دل تنگم سفر کرببلا مي خواهد. به همراه اين شعار انگار دل کنده مي شود.
🔶#حسينيان به سوي #کربلا حرکت مي کنند. عباس ضمن خداحافظي با دوستان و آشنايان، به همسرش براي تربيت کودکي که چشم انتظارش بودند، سفارش هاي لازم را مي کند.
🔶فاتحان پيروز خيبر با ديگر ياران همرزم عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردند.
🔶 مراحل سير #اليالله و #تزکيهينفس و بريدن از همه ي وابستگي هاي #دنيوي آغاز مي شود.
🔶#نمازشب عاشقان با #تلاوتقرآن، آواي خوش دعاي #توسل و زمزمه ي خوش #کميل ارواح طيبه را به ملأ اعلا مي برد و نفس مطمئنه نداي ارجعي الي ربک راضيةً مرضيه را فرياد مي زند و اين همان سيري است که اين عاشقان از بدو ورود به جبهه هاي نور طي مي کنند.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
💐#غصهدارمادرپهلوشکسته
🔶در سال ۱۳۶۳ ،یک روز که با تویوتای گردان،بهمراه #سردارشهید "#بهداشت” بطرف #خطمقدم حرکت کردیم ،از من سؤال کرد :حاجی !برای دخترت چه اسمی انتخاب کردی ؟گفتم «کوثر» چشمان او با شنیدن نام«کوثر» پر از اشک شد و مخفیانه #گریه می کرد.
🔶گریه های مخفیانه اش پس از چند لحظه ای آشکار شد و در حالی که زمزمه #یازهرا #یازهرا !…» بر لب داشت ،#اشک می ریخت و گاهی نیز چنین میگفت :«حاجی !چه اسم قشنگی!»و آنجا بود که برای #مظلومیت #زهرایاطهرسلاماللهعلیها #گریه می کرد و #مرثیه می خواند و#عاشقانه برای #مادرپهلو شکسته اش #اشک میریخت.
#بهنقلاز : #حجهلاسلامدکترمسرور
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
💐#امامسرناصررابوسید
🔶ایشان علاقه زیادی به #ولایت و #رهبری داشتند…بعد از #ازدواج ما ،ایشان به #تهران رفتند تا با #امام ملاقات کنند .
🔶اما در آنجا به او اجازه دیدار را از نزدیک ندادند ولی او با این وجود دو روز تمام در پشت درب #بیترهبری بدون #آب و #غذا نشستند تا اینکه یکی از #یاران #امام نزد #امام رفتند وبه او گفتند که یک #بسیجی برای دیدن شما آمده و دو روز است که برای #ملاقاتخصوصی پافشاری کرده و پشت درب می نشیند .
🔶#امام دستور داد:که او را نزد #امام ببرند .
🔶ناصر موفق شد با #امام ملاقات #خصوصی داشته باشد .
🔶#امامسرناصررابوسید و سخنی زیر گوشش گفت: که #شهید آن را به هیچ کس نگفت.
🔶#ناصر بهترین رزمنده در #جبهه معرفی شد و از #امامجمعه ی اهواز #انگشتری #هدیه گرفت .که روی #عقیق آن نوشته بود:
🔶#روحمنیخمینیبتشکنیخمینی
#بهنقلاز : #همسرشهید
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
💐#اولکربلابعدمکه…
🔶وقتی برای رفتن به #حج او را انتخاب کردند #معاونش #شهیدشیرسوار را به جای خود روانه کرد زمانی که دلیلش را پرسیدم گفت:دوست دارم اول #کربلایی شوم #عشق #حسین دست بردار نیست اول #کربلایی بعد اگر خداست #حاجی شوم و چه زیبا به دیدار #مولایش #حسین (ع) شتافت و به ندای "#هلمنناصرینصرنی" پاسخ داد…
🔶روزی ژاکت پشمی تازه ای راکه مادر برایش بافته بود و برای اولین بار به تن کرده بود به دوستش هدیه کرد.
🔶 وقتی به خانه آمد خودش خیلی سردش شده بود از مادر عذر خواهی کرد و گفت دیدم او لباس گرم و مناسبی ندارد لذا این ژاکت را که دوستش داشتم به او دادم من باز هم لباس گرم دارم و آنها را می پوشم…
🔶کلاس سوم بود که از پدرش خواست تابستانها راسر کار برود و کار یاد بگیرد از بیکاری و بطالت وقت بیزار بود و نزد آشنایان پدرکاشی کاری و بنایی و غیره را آموخت و مزدی راهم که می گرفت دوست داشت به افراد بی بضاعت بدهد…
#بهنقلاز: #خواهرشهید(طاهره بهداشت)
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🔶در سال های دفاع #مقدس #دلاورانه در مسئولیت های مختلف ایفای نقش کرد و در #گمنامی تمام، حماسه ها از خود بر جای گذاشت.
🔶بارها و بارها #مجروح و #زخمی شد اما مصمم تر از قبل حتی پیش از اینکه زخم هایش التیام یابد دوباره در #جبهه ها حاضر می شد.
🔶به گفته دوستانش دوازده بار به صورت جدی #مجروح شد که راهی جز بستری در بیمارستان نداشت و حتی به شدت مورد #حملهشیمیایی قرار گرفت اما تا آرین روزهای جنگ همچنان #دلاورانه ایستاد و از #اسلام و #انقلاب و #میهن خویش دفاع کرد.
🔶سال های پس از جنگ را با درد و رنج بسیار سپری کرد و در این سال ها، همسر #فداکار و دو فرزند بزرگوارش دردهایش را التیام می بخشیدند و در کنار دوستان و رزمندگان همدان، سنگ صبور سال های #بی قراری و #جدایی #علیخوشلفظ از #یاران و #همرزمانش بودند.
🔶کتاب زندگی نامه این #شهید بزرگوار به همت همرزمش #حمیدحسام با نام "وقتی مهتاب گم شد" به زیبایی به رشته تحریر درآمد و مورد توجه و عنایت ویژه #مقام #معظم #رهبری قرار گرفت.
🔶مقام معظم #رهبری در دیدار با این #شهید او را اسوه #صبر و #استقامت و #افتخار بچه های همدان برشمرد .
🔶#علیخوشلفظ پس از سال ها تحمل #درد و #رنج ناشی از #مجروحیت و #صبر در برابر دوری یاران و دوستان، ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۶ آسمانی شد و به کاروان عظیم #شهدا پیوست .🕊🕊🕊
#روحش #شاد و #یادش #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
#بــرایشــادیروحــش
"#صلوات"
اللَّهُمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم