ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گذریبرزندگینامه
#سردارشهیدناصربهداشت
#ولادت ۱۳۴۰/۳/۲۵
#شهــــادت ۱۳۶۴/۲/۱۹
🔶به تاريخ ۲۵ تير ماه ۱۳۴۰ در خانه ای محقر ولی پر از مهر وصفا و يکرنگی و در سيد محله قائمشهر ،کودکی ديده به جهان گشود که #ناصر نام گرفت.
🔶او از همان کودکی در رفتارش متواضع و با وقار بيشتری نسبت به بچه های هم سن وسالش برخورد می نمود و مسائل را خوب درک می کرد و حتی در بازی های کودکانه از دروغ گريزان بود.
🔶#ناصردر سن شش سالگی پا به مدرسه نهاد و همواره متانت در رفتارش زبانزد اولياء مدرسه بود.
🔶از #بيکاری و #اتلافوقت بيزار بود و سعی داشت در نزد آشنايان پدر،کاشی کاری و بنايی را بياموزد و مزدی را از اين بابت دريافت نموده و به افرادبی بضاعت بدهد.
🔶ايشان زمانی که وارد دوران راهنمائی شد ،به شدت از اختلافات طبقاتی جامعه رنج ميبر د و دوست داشت هر چه دارد به بينوايان اهداءنمايد وبه بچه هايی که از نظر درسی و مالی ضعيف بودند،کمک #درسی و #مالی نمايد.
🔶 او پس از طی اين دوران وارد #هنرستان شده در رشته #راه و #ساختمان مشغول به تحصيل شد و به دليل علاقه زياد به اين رشته "#شاگردممتاز"محسوب ميشد.
🔶ايشان در سالهای اوج مبارزه ملت #مسلمان ايران با رژيم منحوس #پهلوی همواره در راه اين مبارزات تلاش می نمود و يک لحظه آرام نمی نشست تا اينکه #انقلاب #شکوهمند #اسلامی ايران به پيروزی رسيد و او که #عاشق #امام (ره)بود،همراه با اولين گروه به عضويت #سپاهپاسداران در آمد و در صف #سبزپوشان #انقلاباسلامی قرار گرفت.
🔶نا گفته نماند که #شهید همپای #انقلابیون گرمابخش مبارزات در مسجد پرطپش صبوری #قائمشهر بود.
🔶پس از #پیروزی #انقلاب نیز، با توجه به موقعیت ویژه شهرستان #قائمشهر و #فعالیت گروه ها #ضدانقلاب، #شهیدبهداشت یکی از عناصر اصلی مبارزه با این گروه ها بوده است.
🔶ایشان در فاصله زمانی ۶۰- ۵۹ مسئول یکی از تیم های عملیاتی در #سپاه #قائمشهر بود.
🔶فعالیت در #پادگانشیرگاه جز کارهای
اصلی و ویژه #شهید در این ایام بود.
🔶 آموزش نیروهای تحت امر و آماده سازی آنها برای مقابله با گروه های معاند و همچنین اعزام به جبهه دغدغه شبانه روزی #شهیدبهداشت در این سالها بود.
🔶"#سردارشهيدناصربهداشت"با آغاز #جنگتحميلی به مناطق عملياتی اعزام شد و در مسئوليت های مختلف با دشمن #بعثی به مبارزه پرداخت و در اين راه بارها #مجروح شد ، اما جراحات وارده مانع از ادامه مبارزه نشد و همچنان در خط مقدم جبهه،حضوری چشم گير داشت .
🔶#شهید نماینده منطقه۳ در مریوان بود.
🔶ايشان پس از مدتی ، بدليل نشان دادن #لياقت ، #شجاعت و #درايتنظامی ، از سال ۱۳۶۱فرماندهی گردان #حمزهسيدالشهداء لشکر ویژه ۲۵ #کربلا عليه السلام را پذيرفت و #عاشقانه در مسئوليت جديد با نيرو های تحت امرخويش حماسه ای بزرگی را رقم زد.
🔶#شهید همزمان با فرماندهی گردان #حمزه، مسئول محور چنگوله – مهران نیز بود.
🔶اوج دلاوری #شهید در عملیات #والفجر۶ با گردان #حمزه به ثبت رسیده است.
🔶 #شهید در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۴ در ارتفاعات قلاویزان در کمین دشمن به #شهادت رسید و جنازه ایشان حدود ۱۰ روز #مفقود بود و با تفحص #همرزم و #دوست دیرین #شهید، #سردارشهیدجعفرشیرسوار، شناسایی شد.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🔶در سال های دفاع #مقدس #دلاورانه در مسئولیت های مختلف ایفای نقش کرد و در #گمنامی تمام، حماسه ها از خود بر جای گذاشت.
🔶بارها و بارها #مجروح و #زخمی شد اما مصمم تر از قبل حتی پیش از اینکه زخم هایش التیام یابد دوباره در #جبهه ها حاضر می شد.
🔶به گفته دوستانش دوازده بار به صورت جدی #مجروح شد که راهی جز بستری در بیمارستان نداشت و حتی به شدت مورد #حملهشیمیایی قرار گرفت اما تا آرین روزهای جنگ همچنان #دلاورانه ایستاد و از #اسلام و #انقلاب و #میهن خویش دفاع کرد.
🔶سال های پس از جنگ را با درد و رنج بسیار سپری کرد و در این سال ها، همسر #فداکار و دو فرزند بزرگوارش دردهایش را التیام می بخشیدند و در کنار دوستان و رزمندگان همدان، سنگ صبور سال های #بی قراری و #جدایی #علیخوشلفظ از #یاران و #همرزمانش بودند.
🔶کتاب زندگی نامه این #شهید بزرگوار به همت همرزمش #حمیدحسام با نام "وقتی مهتاب گم شد" به زیبایی به رشته تحریر درآمد و مورد توجه و عنایت ویژه #مقام #معظم #رهبری قرار گرفت.
🔶مقام معظم #رهبری در دیدار با این #شهید او را اسوه #صبر و #استقامت و #افتخار بچه های همدان برشمرد .
🔶#علیخوشلفظ پس از سال ها تحمل #درد و #رنج ناشی از #مجروحیت و #صبر در برابر دوری یاران و دوستان، ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۶ آسمانی شد و به کاروان عظیم #شهدا پیوست .🕊🕊🕊
#روحش #شاد و #یادش #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
#بــرایشــادیروحــش
"#صلوات"
اللَّهُمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شهادت را همه دوست دارند
اما زحمت ڪشیدن براے #شهادت را چه؟
#شهید شدن
یڪ اتفاق نیست
گلے است ڪه براے شڪوفا شدنش باید خون دل بخورے...
به #بے_دردها
به #بے_غصه_ها
به #عافیت_طلب_ها
#شهادت نمیدهند
به آنڪه یڪ شب بے خوابے براے #اسلام نڪشیده
یڪ روز وقتش را برای تبلیغ #دین نگذاشته،
#شهادت طلب نمیگویند
دغدغه #هیأت
دغدغه #بسیج
دغدغه #ڪار_جهادے
دغدغه دست این و آن را گذاشتن توے دست #شهدا
دغدغه #ترڪ_گناه
دغدغه #آدم_شدن
دغدغه ے #شهادت ،
به حرف ڪه نیست
قلبت را بو میڪنند اگر بوے #دنیا بدهد
رهایت مے ڪنند...
اگر عاشق #شهادتے
اول باید #سرباز خوبے باشے
خوب #مبارزه ڪنے
#مجروح شوے
اما ڪم نیاورے...
درست مثل یاران #عاشورایے #حسین_بن_علے ،
#شهادت را به تماشاچے ها نمے دهند...
#ما_ایستاده_ایم
#باولایت_تاشهادت
هدیه به روح پاک شهدا صلوات🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهادت را همه دوست دارند
اما زحمت ڪشیدن براے #شهادت را چه؟
#شهید شدن
یڪ اتفاق نیست
گلے است ڪه براے شڪوفا شدنش باید خون دل بخورے...
به #بے_دردها
به #بے_غصه_ها
به #عافیت_طلب_ها
#شهادت نمیدهند
به آنڪه یڪ شب بے خوابے براے #اسلام نڪشیده
یڪ روز وقتش را برای تبلیغ #دین نگذاشته،
#شهادت طلب نمیگویند
دغدغه #هیأت
دغدغه #بسیج
دغدغه #ڪار_جهادے
دغدغه دست این و آن را گذاشتن توے دست #شهدا
دغدغه #ترڪ_گناه
دغدغه #آدم_شدن
دغدغه ے #شهادت ،
به حرف ڪه نیست
قلبت را بو میڪنند اگر بوے #دنیا بدهد
رهایت مے ڪنند...
اگر عاشق #شهادتے
اول باید #سرباز خوبے باشے
خوب #مبارزه ڪنے
#مجروح شوے
اما ڪم نیاورے...
درست مثل یاران #عاشورایے #حسین_بن_علے ،
#شهادت را به تماشاچے ها نمے دهند...
🌷 بہ یاد #شهیـدے ڪہ #مخلصـاݩہ زندگے ڪرد و بہ #شهادت رسید...🕊🕊
#ما_ایستاده_ایم
#باولایت_تاشهادت🕊
هدیه به روح پاک شهدا صلوات🌹🕊🕊
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊 🕊
از قافلہ هاے شهدا
#جامــاندیـم رفتنـد رفیقان
وچـہ تنها ماندیم..
افسـوس ڪہ در زمانہ ے دلتنگے
#مجروح شدیم
اسیر دنیا ماندیم..
#عصرتون_شهدایی🌷
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🦋🌸🍃❤️🌾☔️
🌸🍃🌼🌾💦
🍃❤️🌾☔️
🌼🌾💦
🌾☔️
💦
#مرتضی حسینپور شلمانی، #روز30شهریور1364 در روستای شلمانِ لنگرود به دنیا آمد. #پدر او از #پاسداران انقلاب اسلامی و رزمندگان جنگ تحمیلی و #مادرش نیز #معلم بود. مرتضی حسینپور دوره ابتدایی و راهنمایی را در قم گذراند و دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک در همین شهر به پایان رساند.
او #سال1383 در کنکور سراسری دانشگاهها شرکت کرد و با وجود قبولی در رشته #مهندسی الکترونیک دانشگاه آزاد ساوه در دانشکده امام علی(ع) نیروی قدس سپاه پاسداران به تحصیل پرداخت.
#اولین تجربیات جهادی مرتضی حسینپور در همان سالهای تحصیل در دانشکده با حضور در #مرزهای غربی کشور در استان #ایلام اتفاق افتاد. او نام جهادیِ « #حسینقمی» را برای خود برگزید. مرتضی حسینپور پاییز #سال1392 برای #اولین بار #عازمسوریه شد. اولین جبهه حضور او منطقه « #سیدهزینب» در ریف جنوبی دمشق بود.
#سال1393 با هجوم نیروهای #داعش به #عراق مرتضی حسینپور، جزو اولین نیروهایی بود که #همراه سردار قاسم #سلیمانی خود را به #بغداد رساند تا با تشکیل کمربند امنیتی در بیرون از شهر #مانع پیشروی نیروهای تکفیری شوند.
شهید حسینپور که از #فرماندهان این عملیات بود، در جریان آن #مجروح شد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💦
🌾☔️
🌼🌾💦
🍃❤️🌾☔️
🌸🍃🌼🌾💦
🦋🌸🍃❤️🌾☔️
💠شهید #محمد_رضا_تورجی_زاده پشت بیسیم چه خواند که حاج #حسین_خرازی از هوش رفت⁉️
خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپرشده بودند خیلی #مجروح شده بودند. حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا #آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم #تورجی_زاده را پیدا کن
( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح بااخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه #محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه #حضرت_زهرا(س) برام بخون.
محمدرضا فقط #یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگندخط را #گرفته_بودند عراقی ها را تارومار کردند...
⭕️محمدرضاتورجی زاده خونده بود:
در بین آن دیوار و #در
زهرا صدا می زد پدر😭
دنبال #حیدر می دوید
از پهلویش خون💔 می چکید😭
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهید 🌸🌱
🌾●توی عملیات #مجروح شد ، تیر ☄به ناحیه سر اصابت ڪرد. شرایط درگیری بہ نحوے بود ڪه راهے برای عقب کشیدن #رضا نبود بجز اینکہ پیکر پاکش رو روی زمین بکشیم و آرومآروم بیایم عقب...⚡️
🌻●رضا زنده بود و پیڪرش #روسنگ و خاک کشیده مےشد چارهاے نبود. اگر این ڪار و نمےڪردیم #زبونم لال مےافتاد دست تڪفیریها...
🥀●رضا توی عشــق 💞به حضرت رقیه (س) سوخت، پیڪرش تو مسیر شام روی سنگ و خار ڪشیده شد مثل ڪاروان اسراے اهل بیت (ع) ، رضا زنـده مـوند و زخم 💔این سنگ و خار رو تحمل کرد و بعد روحش پرکشید و آسمونے شد.🌫
🌸●فرمانـده مےگفت : این #مسیری ڪه #پیڪر رضا روی زمین ڪشیده شد همون مسیر ورود اهل بیت #علیهم السلام به شام هست ....
✍ راوی : همرزم شهیــد
#شهید_رضا_دامرودی🌷
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
8⃣3⃣#قسمت_سی_هشتم
💢آنجا را نگاه کن...!
آن #بى_شرم ، دست به سوى #گردن_سکینه یازیده است.خودت را برسان زینب ! که سکینه در حالى نیست که بتواند از خودش دفاع کند....
مواظب باش که لباس به پایت نپیچد!
نه ! زمین نخور زینب ! الان وقت لرزیدن زانوهاى تو نیست . بلبند شو! سوزش زانوهاى زخمى قابل تحمل تر است از آنچه پیش چشم تو بر سکینه مى رود.
🖤کار خویش را کرد آن #خبیث_نامرد!
این #گوشواره_خونین که در دستهاى اوست و این خون تازه که از #گوش و #گردن و #گریبان_سکینه مى چکد.
جز نگاه خشمگین و نفرین ، چه مى توانى بکنى... با این دشمن #سنگدل بى همه چیز.گریه سکینه طبیعى است...
اما این #نامرد چرا #گریه مى کند؟!
گریه ات دیگر براى چیست اى خبیثى که دست به شوم ترین کار عالم آلوده اى!
💢نگاه به سکینه دارد و دستهاى خونین خودش و گوشواره . و گریه کنان مى گوید:_به خاطر مصبتى که بر شما اهل بیت پیامبر مى رود!با حیرت فریاد مى زنى که :_✨خب نکن ! این چه حالتى است که با گریه مى کنى ؟گوشواره را در انبانش جا مى دهد و مى گوید:_من اگر نبرم دیگرى مى برد..
🖤#استدلال_ازاین_سخیف_تر؟!
واى اگر جهل و قساوت به هم درآمیزد!
دندانهایت را به هم مى فشارى و مى گویى :خدا دست و پایت را قطع کند و به آتش🔥 دنیایت پیش از آخرت بسوزاند! و همو را در چند صباح دیگر مى بینى که #مختار دست و پایش را #بریده و او #زنده زنده به آتش مى اندازد.... #سکینه را که خود #مجروح و #غمدیده است... به#جمع_آورى_بچه_ها از #بیابان مى فرستى و خودت را عقاب وار به بالین بیابانى سجاد مى رسانى.
💢عده اى با #شمشیر و #خنجر و #نیزه او را دوره کرده اند....
و #شمر که سر دسته آنهاست به جِد قصد کشتن او را دارد... و استدلالش فرمان ابن زیاد است که :_هیچ مردى از لشگر حسین نباید زنده بماند.. تو مى دانستى که #حال_سجاد در #کربلا باید چنان بشود که دشمن #امیدى به زنده ماندنش و #رغبتى به کشتنش پیدا نکند،
🖤اما اکنون مى بینى که #کشتن او نیز به اندازه وخامت حال او جدى است...
پس میان شمشیر شمر و بستر سجاد #حائل مى شوى.... پشت به سجاد و رو در روى شمر مى ایستى ، دو دستت را همچون دو بال مى گشایى و بر سر شمر فریاد مى زنى شرم نمى کنى از کشتن بیمارى تا بدین حد زار و نزار؟ و الله مگر از جنازه من بگذرى تا به او دست پیدا کنى.
💢این کلام تو، نه رنگ تعارف دارد، نه جوهر تهدید.... چه ؛ مى دانى که #شمر کسى نیست که از کشتن زنى حتى مثل تو پرهیز داشته باشد.بر این باورى که یا تو را مى کشد و نوبت به سجاد نمى رسد،... که تو #پیشمرگ_امام_زمانت شده اى . و چه فوزى برتر از این ؟!
و یا تو و او هر دو را مى کشد که این بسى #بهتر است از زیستن در زمین بى امام زمان و #خالى از حجت....
🖤شمر، شمشیر را به قصد کشتننت فراز مى آرد و تو چشمانت را مى بندى تا آرامش آغوش خدا را با همه وجودت بچشی..اما...اما انگار هنوز هستند کسانى که واقعه اى اینچنین را بر نمى تابند.
یک نفر که #واقعه_نگار جبهه دشمن است ، پا پیش مى گذارد و بر سر #شمر نهیب مى زند که :هر چه تا به اینجا کرده اید، کافیست . این دیگر در قاموس هیچ بنى بشرى نیست. و دیگرى ، زنى است از #قبیله_بکربن_وائل ، با شمشیر افراشته پیش مى آید،... #مقابل همسر و همدستانش در جبهه دشمن مى ایستد...
#ادامه_دارد....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
- - ------••~🍃🌸🍃~••------ - -
https://eitaa.com/piyroo
- - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣4⃣#قسمت_چهل_وسوم
💢البته نیاز به این علائم و نشانه ها مخصوص #غریبه_هاست...
نه براى #زینبى که با #بوى_حسین بزرگ شده است... و رایحه جسم و جان حسین را از زوایاى قلب خود بهتر مى شناسد....
تو را نیاز به نشانه و علامت نیست که راه گم کرده، علامت مى طلبد و ناشناس، نشانه مى جوید....
🖤تویى که #حضور حسین را #درمدینه به یارى شامه ات مى فهمیدى،...
تویى که هر بار براى حسین #دلتنگ مى شدى ، آینه قلبت را مى گشودى و جانت را به #تصویرروشن او التیام مى بخشیدى.تویى که خود، #جان حسینى و بهترین نشانه" براى یافتن او،...
اکنون نیاز به نشانه و علامت ندارى...
#باچشم_بسته هم مى توانى #پیکر حسین را در میان #بیش_ازصدکشته ،
بازشناسى....
💢اما آنچه نمى توانى باور کنى این است که.... از آن سرو آراسته ، این شاخه هاى شکسته باقى مانده باشد.از آن تن نازنین، این پیکر بریده بریده، به خون تپیده و #پایمال سم ستوران شده...
از آن قامت وارسته، این تن درهم شکسته، این اعضاى پراکنده و در خون نشسته.... تنها تو نیستى که نمى توانى این صحنه را باور کنى...
🖤#پیامبر نیز که در میانه میدان ایستاده است... و اشک، مثل باران🌨 بهارى 🌸از گونه هایش فرومى چکد،...
نمى تواند بپذیرد که این تن پاره پاره ؛ حسین او باشد.... همان حسینى که او بر سینه اش مى نشانده است...
و سراپایش را غرق بوسه مى کرده است.... این است که تو رو به پیامبر مى کنى و از اعماق #جگر فریاد مى کشى:
💢_یا جداه ! یا رسول االله صلى علیک ملیک السماء(20) این کشته#به_خون_آغشته؛ حسین توست، این پیکر #بریده_بریده حسین توست! و این #اسیران، #دختران تواند.... یا محمد! حسین توست این کشته ناپاك زادگان که #برهنه بر صحرا افتاده است و دستخوش باد صبا شده است... اى واى از آن #غم و اندوه! اى واى از این #مصیبت_جانکاه یا ابا عبداالله!...
🖤#گریه_پیامبر از شیون تو شدت مى گیرد،... آنچنانکه دست بر شانه #على مى گذارد تا ایستاده بماند... و تو مى بینى که در سمت دیگر او #زهراى_مرضیه ایستاده است... و پشت سرش #حمزه_سیدالشهداء و اصحاب ناب رسول االله.داغ دلت از دیدن این عزیزان ، تازه تر مى شود و همچنان زجرآلوده فریاد مى کشى:_✨از این حال و روز، شکایت به پیشگاه #خدا باید برد و به پیشگاه شما اى #على_مرتضى ! اى #فاطمه_زهرا! اى #حمزه سیدالشهداء!
💢داغ دلت از دیدن این عزیزان تازه تر مى شود... و به یاد مى آورى که تا حسین #بود، انگار این همه بودند و با #رفتن حسین، گویى همه رفته اند.... همین امروز، همه رفته اند، فریاد مى کشى:
امروز جدم رسول خدا کشته شد! امروز پدرم على #مرتضى کشته شد!
امروز مادرم فاطمه زهرا کشته شد!
امروز برادرم حسن مجتبى کشته شد!
#اصحاب پیامبر، سعى در آرام کردن تو دارند اما تو بى خویش #ضجه مى زنى:
🖤اى اصحاب محمد! اینان #فرزندان_مصطفایند که به #اسارت مى روند. و این #حسین است که #سرش را از #قفا بریده اند و #عمامه و #ردایش را ربوده اند.اکنون آنقدر بى خویش شده اى... که نه صف فشرده دشمنان را در مقابلت مى بینى... و نه حضور زنان و دختران را در کنارت احساس مى کنى.
در کنار پیکر #حسینت زانو مى زنى و همچنان زبان مى گیرى:
💢پدرم فداى آنکه در یک #دوشنبه_تمام_هستى و #سپاهش غارت و گسسته شد. پدرم فداى آنکه #عمود_خیمه_اش🏕 شکسته شد. پدرم فداى آنکه سفر، #نرفته تا چشم به بازگشتش باشد و #مجروح نگشته تا امید به مداوایش برود. پدرم فداى آنکه #جان من فداى اوست . پدرم فداى آنکه #غمگین درگذشت . پدرم فداى آنکه #تشنه جان سپرد. پدرم فداى آنکه #محاسنش_غرق_خون است . پدرم فداى آنکه #جدش محمد مصطفاست . جدش #فرستاده_خداست .
🖤پدرم فداى آنکه فرزند پیامبر هدایت ، فرزند خدیجه کبراست ، فرزند على #مرتضاست ، یادگار فاطمه زهراست.
صداى ضجه دوست و دشمن ، زمین و آسمان 🌫را بر مى دارد...
زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و #صبورى و تسلى تو را دیده اند،...
با نوحه گرى جانسوزت بهانه اى مى یابند تا سیر گریه کنند...
#ادامه_دارد....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
- - ------••~🍃🌸🍃~••------ - -
https://eitaa.com/piyroo
- - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
9⃣5⃣#قسمت_پنجاه_ونهم
💢#شام با تو چه خواهد کرد⁉️
''شام '' ى که از #ابتدا مقر حکومت بنى امیه بوده است... و بر تمام منابر، هر صبح و ظهر و شام ، #علیه على خطبه خوانده اند و به او #ناسزا گفته اند،
''شام '' ى که #مردمش دست پرورده #یزید و #معاویه اند،... ''شامى '' ى که #نطفه اش را به #دشمنى با #اهلبیت بسته اند، با تو چه خواهد کرد؟!
🖤چهار ساعت، این کاروان #خسته و #مجروح و #ستم_کشیده را بر '' دروازه جیران'' نگاه مى دارند... تا شهر را براى #جشن این پیروزى بزرگ مهیا کنند....
به نحوى که دروازه از این پس به خاطر این معطلى چند ساعته ،⏰ '' #دروازه_ساعات'' نام مى گیرد.
پیش از رسیدن به شام ، تو خودت را به #شمر مى رسانى و مى گویى : بیا و یک #مردانگى در #عمرت بکن.
💢شمر مى گوید:
_باشد، هر خواهشى که کنى برآورده است. با تعجب و تردید مى گویى :
_نگاه نامحرمان، #دختران و زنان آل الله را آزار مى دهد. ما را از دروازه اى وارد شام کن که #خلوت_تر باشد و چشمهاى کمترى نگران کاروانشود.شمر#پوزخندى مى زند و مى گوید:_عجب ! نگاهها آزارتان مى دهد. پس از #شلوغترین دروازه شهر وارد مى شویم ؛
جیران!و براى اینکه دلت 💕را بیشتر بسوزاند، اضافه مى کند:
🖤_یک خاصیت دیگر هم این دروازه دارد. #فاصله اش با دارالاماره بیشتر است و #مردم_بیشترى در شهر مى توانند #تماشایتان کنند.کاروان در #پشت_دروازه ایستاده است... و تو به #سرپرستى و #دلدارى کودکانى مشغولى... که زنى پرس و جو کنان خودش را به تو مى رساند، پسر جوانى که همراه اوست ، کمى دورتر مى ایستد... و زن که به کنیزان مى ماند، به تو سلام مى کند و مى گوید:
💢_من اسمم '' زینبه'' است. آمده ام براى #خانمم خبر ببرم . شهر شلوغ است و ما نمى دانیم چرا. گفتند کاروانى از اسرا در راه است. آمده ام بپرسم که شما کیستید و در کدام جنگ اسیر شده اید.
تو سؤ ال مى کنى:_خانم شما کیست ؟
کنیز مى گوید:_اسمش؛ #حمیده است از طایفه بنى هاشم. و به جوان اشاره مى کند: _آن جوان هم پسر اوست. اسمش #سعد است سعد، قدرى نزدیکتر مى آید تا حرفها را بهتر بشنود.
🖤تو مى گویى :
_✨حمیده را مى شناسم. سلام مرا به او برسان و بگو من زینبم، دختر امیرالمؤمنین، على بن ابیطالب. و آن سرها که بر نیزه است ، سر برادران و برادرزادگان و عزیزان من است . بگو که...پیش از آنکه کلام تو به پایان برسد،... کنیز از شنیدن خبر، بى هوش بر زمین مى افتد.سر بلند مى کنى، جوان را مى بینى که #گریان و #برسرزنان مى گریزد.به زحمت از مرکب فرود مى آیى...
#ادامه_دارد...
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
در چنین روزی #ششم_تیر_۱۳۶۰ حضرت آیت الله #سیدعلی_خامنه ای در #مسجد_ابوذر_تهران مورد سوء قصد گروهک تروریستی #منافقین قرار گرفتند و #مجروح شدند.
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo