eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
💌نامه شهید خطاب به همسرشان 💌 📝 ؛ سلام…. امیدوارم زمانی که این نامه📨 را می خوانی از دست من باشی و به خاطر تمام سختی ها و اذیت هایی که در این چند سال📆 برایت رقم زدم بنده حقیر را باشی،…. 📝نمی دانم با چه زبانی از ، خوبی هایت، صبر و تحملت درکنار من💞 و… تشکر کنم. توصیه میکنم که همیشه به باشی و مرا فراموش نکنی💬 از خوبمان مواظبت کنی و زیر چادر خودت💫 پرورش دهی تا راه خودت را ادامه دهد…… 📝همیشه با نمــاز و قرآن و به ائمه اطهار و حضرت ابوالفضل؛ و برای سلامتی خودت، دختر عزیزمان و بنده حقیر دعا کن🙏 که میدانم دعای تو مستجاب می شود . https://eitaa.com/piyroo
🔹رضا دامرودی فرزند حسین متولد 20 تیر 1367📆 در خانواده ای #مذهبی دیده به جهان گشود👶 وی در مدرسه راهنمایی شمس آباد تحصیل نمود و برای تحصیل در #رشته گیاه پزشکی در سال 1387به آموزشکده کشاورزی #نیشابور رفت. 🔸پس از اخذ مدرک کاردانی📜 به دانشگاه جهاد دانشگاهی #کاشمر رفت تا مدرک کارشناسی خود را اخذ نماید؛ در سال 1390 ازدواج💍 نمود و پس از بیست روز به خدمت #سربازی اعزام گردید؛ پس از پایان خدمت با خرید یک دستگاه خودرو🚗 سواری، مشغول امرار معاش گردید؛ بعد از گذشت مدتی #فروشگاه سموم و دفع آفات کشاورزی🌾 در روداب دایر نمود 🔹و به خاطر اینکه در خانه ای #استیجاری در سبزوار زندگی می کردند هر روز صبح از شهر سبزوار به #روداب می آمد🏘 در سال 93 خداوند دختری به ایشان هدیه نمود😍 و نام او را #نیایش نهاد 🔸وی پس از عضویت #بسیجی در گردان 22 امام حسین(ع) لشکرعملیاتی مردم پایه پنج نصر با مسئولیت تیربارچی💥 مشغول خدمت گردید؛ تا این که درغروب🌥 شنبه 25 مهر ماه 1394در نزدیکی شهر #حلب کشور سوریه در دفاع از شیعیان بی پناه سوریه و عقیله بنی هاشم جانمان به فیض #شهادت نائل آمدند🕊🌷 #شهید_رضا_دامرودی #شهید_مدافع_حرم #سالروز_شهادت 🌷 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🔹رضا دامرودی فرزند حسین متولد 20 تیر 1367📆 در خانواده ای #مذهبی دیده به جهان گشود👶 وی در مدرسه راهنم
📝 💟دل نوشته‌ای تقدیم به (۱/۲) ❣غروب بودن را در حالی بر روی کاغذ📝 می‌آورم که این قلم توانایی روزهای را ندارد. : ✍با بندبند انگشتانم شمارش کرده‌ام، که چند روز است از 💖 بازگشتی نداشته‌ای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با شمارش می‌کردم. اما افسوس که نیامدی😔 و مرا مات و مبهوت در انتظارت گذاشتی. ✍هر بار که به نبودنت💕 فکر می‌کنم اشک از چشمانم سرازیر😭 می‌شود. روزی که خبر پر گشودنت🕊 را شنیدم با خود گفتم نه ... ... خودش قول داده بود می‌آید، روی قولش می‌ماند، قرار نبود❌ نیمه راه یکدیگر را رها کنیم. ✍لحظه‌به‌لحظه‌ام پر از تپش‌های قلبی💗 گذشت که قرار بود در رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن‌ چنان که رفته بودی. بودی. خوابی آرام و و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست😭 ✍زمین جای شما نبود🚫 در چهره‌ات می‌توانستم را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی👌 من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگی‌مان را در راه که دفاع از حرم بی‌بی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی. ✍تحمل روزهای خیلی سخت است، 💥اما هنگامی‌که به هدف🎯 و مقصودت می‌اندیشم خود را می‌دهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی👣 خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکرده‌ام ... . ✍خداوند را می‌گویم که در این مسیر، هرچند کوتاه بودم و هدیه‌ای برایم گذاشتی «یعنی » 🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌸🌱 🌾●توی عملیات شد ، تیر ☄به ناحیه سر اصابت ڪرد. شرایط درگیری بہ نحوے بود ڪه راهے برای عقب کشیدن نبود بجز اینکہ پیکر پاکش رو روی زمین ‌بکشیم ‌و آروم‌آروم ‌بیایم ‌عقب...⚡️ 🌻●رضا زنده بود و پیڪرش و خاک کشیده مےشد چاره‌اے ‌نبود. اگر این ڪار و نمےڪردیم لال مےافتاد دست تڪفیریها... 🥀●رضا توی عشــق 💞به حضرت رقیه (س) سوخت، پیڪرش تو مسیر شام‌ روی ‌سنگ ‌و خار ڪشیده ‌شد مثل ڪاروان اسراے اهل بیت (ع) ، رضا زنـده مـوند و زخم 💔این سنگ و خار رو تحمل‌ کرد و بعد روحش پرکشید و آسمونے شد.🌫 🌸●فرمانـده ‌مےگفت : ‌این ‌ڪه رضا روی زمین ڪشیده شد همون‌ مسیر ورود اهل بیت السلام به ‌شام‌ هست .... ✍ راوی : همرزم شهیــد 🌷 🚩 https://eitaa.com/piyroo
مهمون اومده بود خونہ مون نشستہ بودیم و خونہ ساڪت بود نیایش ڪنترل تلوزیون رو برداشت و بہ حالت موبایل گرفت در گوشش ‌شروع ڪرد صحبت ڪردن الو...سلام، خوبـے؟!!! مادربزرگش با خنده پرسید ڪیہ نیایش جان ؟؟ گفت : بابامہ... دلم براش تنگ شده زنگ زدم باهاش صحبت ڪنم... 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹شهیدرضادامرودی* تاریخ تولد: ۲۰ / ۵ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۲۷ / ۷ / ۱۳۹۴ محل تولد: سبزوار محل شهادت: سوریه *همسرش← میخواست به سوریه برود کارم گریه کردن و تلاش برای منصرف کردنش بودتحمل دوری‌اش را نداشتم رضا هم می‌گفت فقط دو ماه می‌مانم ما دنبال خانه می‌گشتیم تا جابه‌جا شویم، من می‌دیدم که او از یک طرف شوق رفتن داردو از طرف دیگر نگران مسائل زندگی و دختر کوچکمان است با این حال وقتی دیدم عزم رضا برای رفتن جدی است به او گفتم برو و مطمئن باش که مثل کوه پشت تو هستم این را که گفتم رضا گفت خیالم راحت شد و حالا با آرامش می‌روم همرزم← شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبودبجز اینکه پیکرش را روی زمین بکشیم و آرام آرام بیایم عقب رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده می­ شدچاره ­ای نبود اگر اینکار را نمی­ کردیم می­‌افتاد دست تکفیری ­هارضا در عشق به حضرت رقیه(س) سوخت و پیکرش در مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد. مثل کاروان اسرای اهل بیت..رضا زنده ماند و زخم این سنگ و خار را تحمل کردو بعد آسمانی شداین مسیری که پیکر رضا کشیده شد روی زمین، همون مسیر ورود اهل بیت به شام هست او با اصابت گلوله به سرش بود که آسمانی شد*. 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
همسر شهید میگفت: شب تولد حضرت‌زهرا سلام‌الله از مسیری رد میشدیم که یه پیرزن تنها جلوی درب منزلش نشسته بود! از کنارش چند قدمی که گذشتیم رضا ایستاد و به من گفت میای بریم به اون حاج خانم روز مادر رو تبریک بگیم؟ رفتیم نزدیک ...، رضا سلام کرد و گفت مادر چرا تنها نشستی؟ پیرزن لبخند زد و هیچی نگفت. رضا گفت روزتون مبارک. ان شالله که سلامت باشین وعمرتون با عزت ... پیرزن لبخند روی لبهاش نشست و گفت ممنون پسرم خیلی خوشحالم کردین ! 4 تا بچه دارم که هر کدوم تو شهرای دیگه هستن و نتونستن که امشب بیان دیدنم ؛ بعد چند تا شکلات از تو جیبش درآورد و اصرار کرد که حتما اینو ازم قبول کنید. 🌷 https://eitaa.com/piyroo