ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گذریبرزندگینامه
#سردارشهیدناصربهداشت
#ولادت ۱۳۴۰/۳/۲۵
#شهــــادت ۱۳۶۴/۲/۱۹
🔶به تاريخ ۲۵ تير ماه ۱۳۴۰ در خانه ای محقر ولی پر از مهر وصفا و يکرنگی و در سيد محله قائمشهر ،کودکی ديده به جهان گشود که #ناصر نام گرفت.
🔶او از همان کودکی در رفتارش متواضع و با وقار بيشتری نسبت به بچه های هم سن وسالش برخورد می نمود و مسائل را خوب درک می کرد و حتی در بازی های کودکانه از دروغ گريزان بود.
🔶#ناصردر سن شش سالگی پا به مدرسه نهاد و همواره متانت در رفتارش زبانزد اولياء مدرسه بود.
🔶از #بيکاری و #اتلافوقت بيزار بود و سعی داشت در نزد آشنايان پدر،کاشی کاری و بنايی را بياموزد و مزدی را از اين بابت دريافت نموده و به افرادبی بضاعت بدهد.
🔶ايشان زمانی که وارد دوران راهنمائی شد ،به شدت از اختلافات طبقاتی جامعه رنج ميبر د و دوست داشت هر چه دارد به بينوايان اهداءنمايد وبه بچه هايی که از نظر درسی و مالی ضعيف بودند،کمک #درسی و #مالی نمايد.
🔶 او پس از طی اين دوران وارد #هنرستان شده در رشته #راه و #ساختمان مشغول به تحصيل شد و به دليل علاقه زياد به اين رشته "#شاگردممتاز"محسوب ميشد.
🔶ايشان در سالهای اوج مبارزه ملت #مسلمان ايران با رژيم منحوس #پهلوی همواره در راه اين مبارزات تلاش می نمود و يک لحظه آرام نمی نشست تا اينکه #انقلاب #شکوهمند #اسلامی ايران به پيروزی رسيد و او که #عاشق #امام (ره)بود،همراه با اولين گروه به عضويت #سپاهپاسداران در آمد و در صف #سبزپوشان #انقلاباسلامی قرار گرفت.
🔶نا گفته نماند که #شهید همپای #انقلابیون گرمابخش مبارزات در مسجد پرطپش صبوری #قائمشهر بود.
🔶پس از #پیروزی #انقلاب نیز، با توجه به موقعیت ویژه شهرستان #قائمشهر و #فعالیت گروه ها #ضدانقلاب، #شهیدبهداشت یکی از عناصر اصلی مبارزه با این گروه ها بوده است.
🔶ایشان در فاصله زمانی ۶۰- ۵۹ مسئول یکی از تیم های عملیاتی در #سپاه #قائمشهر بود.
🔶فعالیت در #پادگانشیرگاه جز کارهای
اصلی و ویژه #شهید در این ایام بود.
🔶 آموزش نیروهای تحت امر و آماده سازی آنها برای مقابله با گروه های معاند و همچنین اعزام به جبهه دغدغه شبانه روزی #شهیدبهداشت در این سالها بود.
🔶"#سردارشهيدناصربهداشت"با آغاز #جنگتحميلی به مناطق عملياتی اعزام شد و در مسئوليت های مختلف با دشمن #بعثی به مبارزه پرداخت و در اين راه بارها #مجروح شد ، اما جراحات وارده مانع از ادامه مبارزه نشد و همچنان در خط مقدم جبهه،حضوری چشم گير داشت .
🔶#شهید نماینده منطقه۳ در مریوان بود.
🔶ايشان پس از مدتی ، بدليل نشان دادن #لياقت ، #شجاعت و #درايتنظامی ، از سال ۱۳۶۱فرماندهی گردان #حمزهسيدالشهداء لشکر ویژه ۲۵ #کربلا عليه السلام را پذيرفت و #عاشقانه در مسئوليت جديد با نيرو های تحت امرخويش حماسه ای بزرگی را رقم زد.
🔶#شهید همزمان با فرماندهی گردان #حمزه، مسئول محور چنگوله – مهران نیز بود.
🔶اوج دلاوری #شهید در عملیات #والفجر۶ با گردان #حمزه به ثبت رسیده است.
🔶 #شهید در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۴ در ارتفاعات قلاویزان در کمین دشمن به #شهادت رسید و جنازه ایشان حدود ۱۰ روز #مفقود بود و با تفحص #همرزم و #دوست دیرین #شهید، #سردارشهیدجعفرشیرسوار، شناسایی شد.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
.
.
پرسید :
"ناهار چی داریم #مادر ؟"
مادر گفت :
"باقالی پلو با #ماهی."
.
.
.
با خنده روکرد به مادر و گفت :
"ما امروز این ماهیها را میخوریم و یک روزی این ماهی ها مارا .. "
.
.
چندوقت بعد در عملیات #والفجر ۸ درون #اروندرود گم شد ..
.
.
مادر تا آخر عمرلب به ماهی نزد .. ..
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود👇👇
#شهید_داوود_عابدی🌷
💠 الگویی بنام ابراهیم:
💟مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک #رزمنده در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک #ورزشکار حرفه ای، #مداح خوش صدا و سیما و یک #نیروی_شجاع در کار اطلاعاتی است و ....
💟آن مرد بزرگ #ابراهیم_هادی بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و #اخلاص او برای ما حرف می زدند. بعد از #والفجر مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد.
💟وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار #داوود بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر #خیره شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در #کانال_کمیل، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد.
💟داوود او را #الگوی خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و #مرام ابراهیم را ادامه دهد.
اواخر سال 1361 بود که با داوود #تهران بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با #موتور بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی.
💟عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد #مسجد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: #ابراهیم_زنده_شده!! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از #تعجب به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود #ابراهیم اومده!
💟داوود هم با #لحن_لوتی خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما #انگشت_کوچیکه کل ابرامم نمیشیم.
💟 بعد جلسه همه با داوود کلی #عکس یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو #تازه کنی؟؟؟
من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو #خلوتاش با ابراهیم #رازها داشت....
#شهید_داوود_عابدی🌷
شادی روحش #صلوات
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
با دست روی شانهی من زد و بیمقدمه گفت:
آقای ناصری!
حیفه تا زمانی که #جنگ هست ما شهید نشیم!
حیفه!
کاری بکن که #شهید بشی!
گفتم:
حسن آقا، چه باید کرد؟
گفت:
دو تا #راه داره،
"یکی #خلوص و دیگری #تلاش و #کوشش!"
اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم، شهید می شیم!
بهت بگما!
بعد از جنگ معلوم نیست #سرنوشت ما چی می شه و عاقبت مون به کجا ختم می شه!
بهترین عاقبتی که میتونیم به دست بیاریم، اینه که شهید بشیم!
در شرایط #شهادت، همه چیز سعادته!
بعد از رفتن او، نزد سردار مفقودالاثر #علی_هاشمی رفتم و به او گفتم:
حسن چنین حرفهایی میزد!
چهرهاش انگار پ#یام خاصی داشت!
به نظرم به همین زودیها شهید میشه!
علی هاشمی گفت:
افرادی مثل حسن باید شهید بشن!
اینها #لیاقت دارن و مزد لیاقت خودشونو میگیرن!
همانطور هم شد و چند روز بعد، قبل از عملیات #والفجر مقدماتی، خبر شهادت او به دستمان رسید.
#شهیدغلامحسین_افشردی
📚 من اینجا نمی مانم
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💢رفته بودیم برا شناسایی #والفجر ۸. وسط #اروندبودیم که مدشد و ازمسیرمستقیم منحرف شدیم ورفتیم سمت دوعراقی که #ماهیگیری میکردن.ماه بالا بود هوا هم صاف.
گفتم حسین یه دعاکن!
💢دستشو از آب درآورد سمت #آسمان و گفت:خدا یه #ابر بفرست!
همان لحظه ابرسیاهی ماه را پوشاند.
از کنار #عراقی ها رد شدیم رفتیم تو نیزار.
گفتم:هنوز باورت نکردم؟
گفت: #خدایا ابررا ببر!
ابر کنار رفت و همه جا روشن شد!
به او گفتم یک حرف بهت میزنم به من نه نگو؛ گفتم #دختر برادرم را برایت بگیرم؟ قبول کرد. رفتیم همه حرفها را هم زدیم اما برای او یک شرط گذاشتند؛ گفتند اگر از سپاه بیرون بیاید دخترم را به او میدهم.
💢امیر گفت: من از #سپاه نمی توانم بیرون بیایم همین لباس کفن من است!
عملیات #کربلای ۴ بود. لباس #غواصی به تن داشت؛ تعداد زیادی نارنجک هم به خودش #آویزون کرده بود. گفتم چه خبره؛ چرا اینقد نارنجک؟
گفت:بچه ها سختشونه با #مهمات زیاد تو آب حرکت کنن. براشون میبرم اون سمت که دستشون خالی نباشه...
۱۳۶۵/۱۰/۴در عملیات #کربلای ۴ شهید شد و سال #۷۲ بود که جنازه اش برگشت.
#شهیدمحمدحسین(امیر)_مهدی زاده🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo