eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات کوتاه شهدا یه نفر اومده بود مسجد و از دوستان سراغ شهید ابراهیم هادی رو می گرفت . بهش گفتم : " کار شما چیه ؟ بگین شاید بتونم کمکتون کنم " گفت : " هیچی ! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده ؟ قبرش کجاست ؟ " مونده بودم چی بهش بگم .. بعد از چند لحظه سکوت گفتم : " شهید ابراهیم هادی مفقودالاثره ، قبر نداره .. چرا سراغشو می گیری ؟ " با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد : " کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید ابراهیم هادی هستش . من دختر کوچیکی دارم که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه . یه روز بهم گفت : " بابا این آقا کیه؟ " گفتم : " اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند . " از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم ، هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه . چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم بهش گفته من ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی ؛ بهش گفته : " دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابت رو میدم ؛ چون با این سن کم ، اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی دعات هم می کنم " بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه : " این شهید ابراهیم هادی کیه ؟ قبرش کجاست ؟ " بغض گلوم رو گرفته بود .. حرفی برا گفتن نداشتم ؛ فقط گفتم : " به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات رو داشته باشه مواظب نماز و حجابت باش .. " https://eitaa.com/piyroo
«اگر مےخواهید تاثیرگذار باشید اگر مےخواهید بہ عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم ‌نڪرده ‌باشید ما راهےبجز اینڪہ یڪ شهید ِزنده در این عصر باشیم نداریم.» https://eitaa.com/piyroo
:↶ مۍخواهےخـدا ؟! قـلم مےزنی↜ گـإم بـرمےدارے⇁ سخـن مےگویـی⇗ همـہ چے و همـہ چے☝️ براے  باشـد👌 هـنوز بـراے فرصـت هسـٺ دل رآ باید ڪرد...↻ https://eitaa.com/piyroo✨
یا_صاحب_الزمان در همهمه های قرمز و آبی ها دلخوش به توام شفای بی تابی ها من هر لحظه به عشق دیدنت بیدارم بی خیال تمام این دربی ها ... https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10 20 30 40 50 60 70 80 90 100 🔹بیام؟❔ 🔸نه نه نیا هنو قایم نشدم یه بار دیگه بشمار 1 2 3 10 20 30 40 100 200 300 400 1000 1100 1170 1178 1200 1300 1389 1390 1398🔹بیام؟🙈 🔸نه نه نیا ....😔 هنوز حاضر نیستیم...💔 هنوز غرق گناهیم ... هنوز غافلیم ...💔 هنوز دنیا رو چسبیدیم.. هنوز نسبت به دین بی تفاوتیم...💔 هنوز از دادن خمس و زکات خوشمون نمیاد.. هنوز برای دربی پایتخت بیشتر منتظریم تا آمدن تو هنوز سرچ هامون تو شبکه و خیابون و کانال ها یه چیز دیگه است...💔 هنوز حس نمیکنیم که تو غائبی و این چه فاجعه ایه.. هنوز نفهمیدیم وجه الله پشت پرده داره میتابه رو جهان یعنی چی...💔 هنوز .. هنوز ... هنوز....😔😔😔 🔸آقا یه بار دیگه می شمری؟!!!!!!!!! https://eitaa.com/piyroo
عرض من این است که #جوانان باید شانه‌های خود را زیر بار #مسئولیت‌های دشوار کوچک و بزرگ بدهند ؛ #علاج #مشکلات کشور این است ما در #گام_دوم_انقلاب بایستی #حرکت کشور را بر دوش جوانها قرار بدهیم #امام_خامنه_ای پ.ن مسئولیت فقط در به عهده گرفتن #ریاست_قوای_سه_گانه #خلاصه نمی شود جوان مذهبی که حتی برای کار #فرهنگی #مسجد محل وقت نمی گزارد #لطفا ادعا نداشته باشد #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلبریتی من "آرین غلامی" استاد شطرنج ایرانه که هم میزنه تو دهن اسرائیل هم پای کار ایرانه نه اون گاگول هایی که یا میان سلفی میگیرن و مزاحم میشن یا میشینن پشت گوشی از خودشون تئوری در میکنن و اشک تمساح میریزن! https://eitaa.com/piyroo
با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته.. مثل شهدا بودن سخت نیست مثل شهدا ماندن سخته... راه ‌شهدا یعنی... نگه داشتن ‌آتش در دستانت... پس پیشه کنیم.. ظاهر افراد مهمه ولی بدونیم باطن و عمل ما مهم ترینه.. در جانب خداوند شهدا اینگونه بودن... لبـخـــــند_شهــــدا_روزیـــــتون https://eitaa.com/piyroo
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 با عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم کانال قصد داريم از امشب را خدمت شما بزرگواران روایت کنیم. ، داستان زندگی و عاشقانه 🌷 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 با عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم کانال قصد داريم از امشب #داستان_
، داستان عاشقانه و زندگی 🌷 ...🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 زمستان سرد سال نود چند روز مانده به تحویل سال آفتاب گاهی میتابد.از برف و باران خبری نیست آفتاب و ابرها با هم قایم باشک بازی می کنند سوز سرمای زمستان قزوین کم کم جای خودش را به هوای بهار داده است شب های طولانی آدمی دلش میخواهد بیشتر بخوابد یا نه شب ها کنار بزرگ تر ها بنشینند و قصه های کودکی را در شب نشینی های صمیمی مرور کند. چقدر لذت بخش است تو سراپا گوش باشی،دوباره مثل نخستین باری که آن خاطرات را شنیده ای از تجسم آن روزها حس دل نشینی زیر پوستت بدود وقتی مادرت برایت تعریف کند:تو داشتی به دنیا می آمدی همه فکر میکردیم پسر هستی تمام وسایل و لباساتو پسرونه خریدیم بعد از به دنیا اومدنت اسمت رو گذاشتیم فرزانه چون فکر می کردیم در آینده یه دختر درس خون و باهوش میشی همان طور هم که شد دختری آرام و ساکت به شدت درس خوان و منظم که از تابستان فکر و ذکرش کنکور شده بود. درس عربی برایم سخت تر از هر درس دیگری بین بود بین جواب سه و چهار مردد بودم یک نگاهم به ساعت بود یک نگاهم به متن سال عادت داشتم زمان بگیرم و تست بزنم همین باعث شده بود که استرس داشته باشم به حدی که دستم عرق کرده بود همه فامیل خبر داشتند که امسال کنکور دارم چند ماه بیشتر وقت نداشتم چسبیده بودم به کتاب و تست زدن و تمام وقت داشتم کتاب هایم را مرور می کردم حساب تاریخ از دستم در آمده بود و فقط به روز کنکور فکر می کردم. نصف حواسم به اتاق پیش مهمان ها بود و نصف دیگرش به تست و جزوه هام. عمه آمنه و شوهر عمه به خانه ما آمده بودند آخرین تست را که زدم درصد گرفتم شد هفتاد درصد جواب درست. با اینکه بیشتر حواسم به بیرون اتاق بود ولی به نظرم خوب زده بودم در همین حال و احوال بودم که آبجی فاطمه بدون در زدن پرید وسط اتاق و با هیجان در حالی که در را به آرامی پشت سرش می بست گفت: فرزانه خبر جدید. من که حسابی درگیر تست ها بودم متعجب نگاهش کردم و سعی کردم از حرف های نصف و نیمه اش به اصل مطلب پی ببرم.گفتم: چی شده فاطمه؟ با نگاه شیطنت آمیزی گفت:خبر به این مهمی روکه نمیشه به این سادگی گفت. می دانستم آبجی طاقت نمی آورد که خبر را نگوید خودم را بی تفاوت نشان دادم و در حالی که کتابم را ورق میزدم گفتم؛نمی خواهد اصلا چیزی بگی میخوام درسمو بخونم موقع رفتن درم ببند آبجی گفت: ای بابا همش شد درس و کنکور پاشو از این اتاق بیا بیرون بیین چه خبره عمه داره تو را از بابا برای حمید خواستگاری میکنه. توقعش را نداشتم مخصوصا در چنین موقعیتی که همه میدونستند تا چند ماه دیگر کنکور دارم و چقدر این موضوع برایم مهم است. جالب بود خود حمید نیامده بود فقط پدرش و مادرش آمده بودند هول شده بودم نمی دونستم باید چکار کنم هنوز از شوک شنیدن این خبر بیرون نیامده بودم که پدرم وارد اتاقم شد و بی مقدمه پرسید: فرزانه جان تو قصد ازدواج داری؟ با خجالت سرم را پایین انداختم و با تته پته گفتم:نه کی گفته؟بابا من کنکور دارم اصلا به ازدواج فکر نمیکنم شما که خودتون بهتر می دونین....🌹🍃 ...🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ...‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت 281 زندگی شهید عشوری #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
💢فقط دم زدن از شهـدا افتخار نیست ..بایدزندگیمان،حرفمان،نگاهمان،لقمه هایمان،رفاقتمان بــوے شهـدا را بدهد. https://eitaa.com/piyroo
نشانے ست ازیڪ راه ناتمامـ یڪ فانوس ڪہ داردخاموش مےشود و حالاتو مانده اے و یڪ شہید و یڪ راه ناتمام فانوس رابردار و راه خونین شہید را ادامہ بده https://eitaa.com/piyroo
❇️ ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیانِ صفِ اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند...❇️ https://eitaa.com/piyroo