#نگرانامخودتونروجهنمینکنید ...
إِنّی أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ عَظيمٍ ...
@piyroo
#سیره_شهدا
در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه میرفت ،
در هفته چند ساعت برای خود کسر کار میزد میگفت ،
در حین کار شاید یک لحظه ذهنم به سمت خانه ، همسر و یا فرزندم رفته باشد....
#سردارشهیدعبدالمهدی_مغفوری
📕 کوچه پروانه ها
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ @piyroo
🌸🍃🌸🍃🌸
یکی میگفت
الهی گاهی نگاهی
من میگویم
الهی،تو همیشه نگاهی
تویی که بر همه چیز آگاهی
و امید آن دارم
که از گناهان ما بکاهی
ای کسی که
در بلندترین جایگاهی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
@piyroo
»
😔 #زمان_کربلایی_شدن_است
ماه رمـــــضان ماه خدایے شدن اسٺ
ای اهل زمین وقت هوایے شدن اسٺ
با تشنگے و گرسنگے روضــــہ بخوان
این ماه، زمان #ڪربلایے شدن اسٺ
#بحقالحسینالهےالعفو💚
@piyroo
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🔺📝"گوگل هم نمیتواند، عراقچی که هیچی"
▪️در گوگل که شهید #سید_مصطفی_موسوی را سرچ کنید عکس دونفر آدم با دوتا قیافه متفاوت میآید. جالب است بدانید که اشتباهی رخ نداده و هر دوتا سید مصطفی موسوی هستند.
▪️هر دو عکس از شهدای مدافع حرم هستند. هر دوتا از جوانترین شهدای مدافع حرم هستند. هر دوتا متولد سال ۷۴ هستند. هر دوتا در حلب شهید شدهاند. هر دو تا در سال ۹۴ شهید شدهاند. فقط یکی ایرانی است و یکی افغانستانی است.
▪️حالا جالبتر اینکه این دو شهید نزدیک دو ماه تاریخ شهادت شان باهم فرق دارد ولی خبرشهادت اولی که فردای همانروز منتشر شد خیلی ازسایتها با عکس دومی کار کردهاند. باور کردنی نیست.
▪️سید مصطفی موسوی (ایرانی) ۲۱ آبان ۹۴ سه روز بعد از تولدش و در بدو ورود به سن بیست سالگی وقتی در ریف جنوبی حلب شهید شد سید مصطفی موسوی (افغانستانی) زنده بود. داشت بیخبر از شهید ایرانی درحلب میجنگید ولی عکس رزمنده افغانستانی زنده را در سایتها بعنوان شهید ایرانی منتشر کردند.
▪️ #خون_شریکی در دفاع از حرم کاری کرد که حتی الآن هم بعد از ۴ سال، گوگل هم دیگر نمیتواند ما ها را از هم تفکیک کند، عراقچی که هیچی.
@piyroo
🌄زنده بگیریمش یا بزنیمش
کنایه صفحه اینستاگرام سردار حاجیزاده فرمانده هوافضای سپاه به خبر حضور ناو آمریکائی در خلیجفارس؛
چه سیبل قشنگی...😊
@piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿سی روز با قرآن
🗓روز ششم ماه مبارک رمضان
🔴فرازی از تلاوت استاد #محمود
#الشحات
📖مقطع جمیل من سورة مبارکه نجم
💞 تلاوت استاد محمود الشحات محمود أنور
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دست قدرت الهی در ٨ سال دفاع مقدس
🔺ببینید چطوری در عملیات بازیدراز خدا به رزمندگان اسلام نصرت عطا کرد.
👤روایت شهید محسن وزوایی از اسیر کردن ۳۰۰ کماندوی عراقی توسط ۶ رزمنده آن هم فقط با یک فریاد ...
🔸آثار مجروحیت برگردن شهید محسن وزوایی مشخص است.
✅ @piyroo
4_5960933089474512175.mp3
8.04M
بیاد بهترین بابای دهه هفتادی ها
🌹پادکست #اختصاصی #شهید_محسن_حججی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
⛔️ #جــنــگ هــنــوز #ادامــه دارد...
⛔️ مــا #افــســران جــنــگـیـم
⛔️ #فــضــایمــجـازی مــیــدان جــنــگ مــاســـت
❥✿بــا پــیــوســتـن به مــا از حـــریـــم ولایـــت و انــقــلاب دفـــاع کــنــیـد❥✿
🔥آتــــــش بــــه اِختیــــــــــاران🔥
👇 #اللهـم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌴🌴🌴🌹🌹🌹🌹🌴🌴🌴
كانال افسران جنگ نرم
🔹 @piyroo
♦️واکنش کاربران فضای مجازی به اظهارات ترامپ در خصوص مذاکره با ایران
🔹رابطه من وهمسرم دقیقا مثل ایران و آمریکاس
ما هم وقتی دعوا میکنیم دوست دارم اون بهم زنگ بزنه و به توافق برسیم ولی نمیزنه.😐
🔹ترامپ گفته دوست دارم مسئولان ایرانی به من زنگ بزنند،
احتمالاً برنامش اينه كه تا حسن روحانى زنگ زد گوشيو ورداره و بگه:
واسه همه زنگ زدنات مرسى
🔹ترامپ گفته میخوام به ایران کمک کنم. مثل این مامانا که دمپایی دستشون میگیرن میگن بیا جلو باهات کاری ندارم😅
🔹الان یه عده نشستن پای منوتو میگن ترامپ میخواد بهمون کمک کنه این آخوندا یه زنگ بهش نمیزنن😁
🔹علاوه برتمام دشمنی هایی که دولتمردان آمریکا با ملت ایران دارد،خود ترامپ هم یک چیزی تو گلوش گیر کرده اونم اینه که چرا کسی به من زنگ نمیزنه و جان کری به ایرانی ها گفته به من زنگ نزنن 😂😂😂
🔹ترامپ گفته من آماده ام مسئولای ایرانی به من زنگ بزنن.
یه زنگ بهش بزنید گوشیو برداشت یه 2 تا فوت بکنید حداقل یه اقدام متقابل درست و حسابی کرده باشین در مقابل 1536406577 تحریمی که کرده😐
🔹ترامپ منتظر زنگه و غرور نمیذاره بهش زنگ بزنیم. به نظرم بهتره از تکنیک اساماس معروف استفاده کنیم:
Slm Bdri? Dshb khbto Didam...
@piyroo
اگه سر سفره افطار به کسی که کنارت نشسته بگی : روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده
حتما میگه ازشمام قبول باشه و ممنونم کلی بهت محبت میکنه .
حالا اگه سر افطار سرت رو بالا گرفتی و به امام زمان عج گفتی ؛ آقاجون روزه ات قبول باشه مطمئن باش آقا هر جوابی بدن ، دعاشون در حقت مستجابه .
من سر سفره افطار میگم اقاجون روزتون قبول باشه و امید دارم به اینکه اقا بفرمایند ؛ از شمام قبول باشه ، عاقبت بخیر بشی
این پیام رو اینقدر منتشر کنین که همه سر افطار با امام زمان عج حرف بزنن و به یاد حضرت مهدی باشن
🌹الللهم صل على محمد وال محمد اللهم عجل لولیک الفرج🌹
🆔 @piyroo
ما #روزہ_دارها همہ یاد لب توئیم
اے تشنہ لب تر از همۂ تشنہ ها حسین
«هنگام افطار با سلام بر ارباب
روزہ خود را منور ڪنید»
"السلام علیڪ یا ابا عبد اللہ الحسین"
@piyroo
📆 نزول كتب آسمانی پیشین در ماه مبارک رمضان
ماه مبارک رمضان، ماه نزول وحی است. نهتنها بر پیامبر اسلام (ص)، بلکه همچنین بر سایر پیامبران پیشین. گفتنی است که کتب مقدس شریعتهای پیش از اسلام نیز همگی در این ماه مبارک بر پیامبران (علیهمالسلام) نازل شدهاند.
«صحف» حضرت ابراهیم (ع) در شب اول ماه، «انجیل» حضرت عیسی (ع) در سوم، «تورات» حضرت موسی (ع) در ششم و «زبور» حضرت داوود (ع) در دوازدهم این ماه پربرکت بر قلب پیامبران الهی نازل گردیدهاند.
گفتنی است كه به شهادت تاريخ و منابع موثق، از هيچ یک از كتابهای آسمانی پيامبران، جز قرآن كريم، چیزی بر جای نمانده است و تمامی آنها به دست طاغوتیان و ستمگران عصر نابود شدهاند و آنچه كه هماكنون به نام انجيل و تورات، در ميان پيروان مسيح و يهود وجود دارد، كتابهای اصلی آنان نيست؛ بلكه برداشتهایی از آن كتب شريف است، كه از سوی پيشوايان مذهبی و مقدس اين دو كيش، تدوين و منتشر گرديده است.
📚 البدايه و النهايه، ج ۲، ص ۹۲
📚 البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۱۱
📚 تاريخ اليعقوبی، ج۲، ص ۳۴
📚 اسلام و عقائد و آراء بشری
@piyroo
⚠️#تلنگرانه👌
#تفاوت_لذت_حرام_و_لذت_حلال👇🏻
💠 #حجت_الاسلام_قرائتی
✳️حدیث داریم همهی افراد #رزقشان از حلال اندازهگیری شده است.
اگر کسی به #حرام بپردازد 👇🏻
خدا #از_حلال_کمش_میگذارد.❌
💥یک #جوان پیداست چقدر باید با یک دختری با حلال زندگی کند.
این پسری که مقدر شده که چند ساعت، چند ماه، چند سال با یک دختری زندگی شیرین داشته باشد این #ولخرجی میکند،نامحرم است ولی خوب دل نمیکند
♻️ بعد هم ممکن است اسام اس بزند، تلفن کند، نامه، #پیام، و...
بعد دو سال #ازدواجش عقب میافتد😕.
🔰تا میروند #عقد کنند میگویند:عمه عروس مرد!
چهل روز عقب بیفتد. تا میروند میگویند: آقا فلانی از دیوار افتاد فلان، فلانی مریض شد، فلانی تصادف کرد، یک وقت میبینی دو سه سال #عقد این آقا پسر #عقب_میافتد به خاطر اینکه فقط دو ساعت رفت...♨️♨️
🔴حُر دو #ساعت دیر آمد، دو #فرسخ قبرش از امام حسین علیه السلام عقب افتاد.😔
✳️ حر#صبح زود باید بیاید، #چاشت(ظهر) آمد به امام حسین ملحق شد، همین دو ساعت که دیر آمد دو فرسخ قبر حر از امام حسین #فاصله گرفت.😔
⚡️یک #نگاه_حرام میکنی دو سال #ازدواج عقب میافتد.
این ازدواجها تاب خورده 👇🏻👇🏻
به خاطر اینکه ما #حرامخوری📛 میکنیم،
حرامخوری که کردیم خدا ازدواج را هی تاب میدهد،مخصوصا برای بنده های خوبش...⚠️
♻️اشتباه میکنند آنهایی که میگویند: آزادی زن، آزادی زن❕❌
اینها سرشان کلاه رفته حالیشان نیست.😏 چطور❓
#افطار خوشمزهتر است یا #ناهار❔
🌀 افطار خوشمزهتر است،
چون آدم چند
ساعت خودش را #نگه داشته است، افطار خوشمزهتر است.
اگر آدم به #حرام رسید 😱خودش را نگه دارد، خانمِ خودش برایش #خوشمزه است.💞
🌀اما اگر به هرکس رسید
با او #دست❌ داد،
او را #بوسید❌،
با او بستنی خورد و.......♨️
این مثل این است که راه میرود و مغز گردو و مغز بادام میخورد. این دیگر سفره #پهن میشود #اشتهای لازم را ندارد🚫
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹دست نوشته امام خامنه ای بر روی عكس سردارشهید حاج محمدناظری فرمانده تکاوران ویژه سپاه
♦️رحمت ورضوان بر شهید عزیز،سردارشجاع ومومنی که عمر خود رادر جهاد فداکارانه گذرانید...
🌹سالروز شهادت
🕊 شادی روحش صلوات
@piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_سوم.. #قسمت_هفتم
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_سوم.. #قسمت_هشتم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
چون پدر من نظامی بود روی وقت حساس بود ساعت چهار با ساعت چهار و پنج دقیقه برایش فرق داشت ما هم به همین شکل بزرگ شده بودیم از این دیر آمدن ناراحت شده بودم کارد می زدی خونم در نمی آمد.
حمید با پدر و مادرش یک طرف اتاق نشسته بودند من هم با پدر و مادرم دقیقا رو به روی آن ها بودیم عاقد گفت چون به موقع نرسیدیم و بقیه از قبل نوبت گرفته اند باید صبر کنیم تا کار همه انجام بشود و نفر آخر عقد ما را بخواند عروس ها و دامادها یکی یکی می آمدند و برای خطبه عقد داخل می رفتند ما هم که شده بودیم تماشاچی.
حمید وقتی دید من ناراحتم پیام داد دارلینگ من ناراحت نباش حتما حکمتیه که من شناسنامه را ۲بار جا گذاشتم وقت هایی که می دانست من ناراحتم به من می گفت دارلینگ به زبان انگلیسی دارلینگ یعنی همسر عزیز من. آن موقع ها وقت خالی داشت کلاس زبان می رفت خیلی دوست داشت زبان انگلیسی را یاد بگیرد می گفت برای بچه شیعه لازم است یک روزی به درمان می خورد گاه و بیگاه از این کلمات استفاده می کرد.
پیام را خواندم ولی جواب ندادم واقعا ناراحت شده بودم دوباره صدای پیامک گوشی من بلند شد وقتی نگاه کردم دیدم این بار برایم جوک فرستاده بود نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم حمید تا خنده من را دید لبخند زد همین طوری خیلی راحت از دل هم در می آوردیم اگر هم بحثی یا ناراحتی پیش می آمد ساده می گذشتیم گاهی ساده بودن و ساده گذشتن قشنگ است.
حمید کت قهوه ای روشن با شلوار قهوه ای تیره و لباسی که خریده بودم را پوشیده بود پیراهن اندازه شد خوب بود؟
عمه تا این سوال من را شنید به حمید نگاهی کرد و خندید مادرم پرسید آبجی می خندی؟ چیزی شده؟ عمه گفت: حمید که خونه رسید بهش گفتم بیا این پیراهنت را اتو کردم آماده است بپوش تا دیر نشده بریم سمت محضر آخه الان چه وقت خرید بود؟ اما زیر بار نرفت گفت همین پیراهنی که تازه خریدم میخوام بپوشم هر چی گفتم این پیراهن اتو شده آماده است به خرجش نرفت کلی هم وقت گذاشتیم این پیراهن رو اتو کردیم از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم که سلیقه من تا این اندازه برای حمید مهم است.
هفت عروس و داماد قبل ما عقد شان خوانده شد محضر زیبایی بود با پرده های کرم قهوه ای که دو طرف عروس و داماد صندلی چیده شده بود بالای سر سفره عقد هم حجله ای با پارچه های نباتی رنگ درست شده بود.
نوبت ما که شد داخل رفتیم و کنار سفره عقد نشستیم عاقد پرسید عروس خانم مهریه رو می بخشند صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
هر هفت عروسی که قبل از ما داخل رفته بودند مهریه عقد موقت را بخشیده بودند به حمید نگاه کردم و گفتم نه من نمی بخشم.
نگاه همه با تعجب به سمت من برگشت ماتشان برده بود پدرم پرسید دخترم مهریه رو می گیری؟ رک و راست گفتم:بله می گیرم حمید خندید و گفت چشم مهریه رو میدهم همین الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
@piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_سوم.. #قسمت_هشتم.
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_سوم.. #قسمت_نهم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
عاقد لبخندی زد و گفت پس مهریه طلب عروس خانم حتما باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه بعد از فسخ صیغه مقدمات را خواند میخواستم قرآن را با استخاره باز کنم ولی حمید پیشنهاد داد سوره یاسین را بیاورم.
لحظه ای که خطبه خوانده می شد گفت فرزانه دعا کن از خدا بخواه دعایی که من دارم مستجاب بشه نگاهی به چهره حمید انداختم نمی دانستم دعایش چیست دوست داشتم بدانم در چنین لحظه ای به چه دعایی فکر می کند از ته دل خواستم هر چیزی که از خدا خواست اگر به صلاح و خیر است همان طور بشود.
حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد گل را چیدم گلاب را آوردم بعد گفتم اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم با اجازه امام زمان و پدر و مادرم و بزرگ تر ها بله حمید هم دقیقا همین جمله را گفت عاقد خیلی خوشش آمده بود گفت خیلی ها اومدن ولی نه بسم الله گفتن نه از امام زمان اجازه گرفتم.
لحظه عقد این بار هم تا بله را گفتم اذان مغرب شد حمید خندید دست من را گرفت و گفت دیدی حکمت داشته قسمت این بوده تو بله ها رو به من موقع اذان بگی.
با عمه و مادرم روبوسی کردیم برای زیر لفظی یک النگو خریده بودند که آن هم کوچک در آمد قرار شد ببرند عوض کنند دستبند بخرند یک چمدان پر از وسیله هم آورده بودند قرآن چادر نماز ، اسپند ، مسواک به همراه یک ادکلن خیلی خوشبو که همه را حمید با سلیقه خودش انتخاب کرده بود.
وقتی داشتیم از محضر بیرون می آمدیم حمید به گفت وقتی رفته بودم کربلا میخواستم برات چادر عروس بخرم ولی گفتم شاید به سلیقه تو نباشه ان شالله با هم که کربلا رفتیم با سلیقه خودت یه چادر عروس قشنگ می خریم.
مراسم که تمام شد سعید آقا که آن ها هم نامزد بودند گفت شما تازه عقد کردین با ماشین ما برین بیرون شام بخورید سعید آقا مامور انتظامی بود و معمولا برای ماموریت و دوره آموزشی سیستان و بلوچستان می رفت خیلی کم پیش می آمد که قزوین باشد حتی روزی که صیغه کردیم و همه فامیل مهمان ما بودند آقا سعید زاهدان بود حمید گفت نه داداش شما تازه از ماموریت اومدی با خانمت برو بیرون ما پای پیاده رفتنمون بد نیست...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
@piyroo
#کرامات_شهید
ساکن روستا بودیم با سه تا بچه ،
به اسماعیل گفتم ، بسه دیگه ، جبهه نرو !!
دلش شکست ، شب خواب حضرت زهرا (س) ، را در خواب دیدم ،
فرمودند ، مانعش نشو !!
بعد از شهادتش هم کنارم بود ، در همه مشکلات کمکم می کرد .
یادم هست یکبار مشکل مالی داشتیم ، به خوابم آمد و گفت ،
خرجی شما را فلان جا گذاشتم ، بردارید .....
#شهیدحاج_اسماعیل_اسکندری
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص93
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ @piyroo