eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدایی که مثل امام حسین علیه السلام شهید شدن🌹😔 1-شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷 دیدار محبوب در جزیره مجنون؛ سه راهی شهادت وقتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آنجا فکری به حال خط مقدم بکند در‌‌ همان سه راهی مرگ به شهادت می‌رسد. 😔🕊 پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد.‌‌😐😳 همان خطی که حدود یک ماه لحظه‌ای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد.😳 ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود. 😢 صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد.🙄 اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. 😔😢😢 بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده😭😭 و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌😭😭😰 همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد.😞😭 جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی‌ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم. یاد شهدا با صلوات 🏴 https://eitaa.com/piyroo
خاطرات ❤️ آخرین تماس فرهاد گفت نگران نباش مادر که برمی‌گردم  و همان ششم محرم هم بازگشت💔 و افتخار می‌کنم که پسرم در این راه و به خاطر حضرت زینب (س) شهید شده است.🕊 راوی؛ مادر شهید یاور مدافعان حرم‼️ شهید طالبی در جبهه مقاومت چندین کیلومتر طی می‌کرد و آب‌خنک برای رزمندگان مدافع حرم تهیه می‌کرد.👌 مدافعان حرم به شهید طالبی می‌گفتند یاور یخی که نمی‌گذاشت رزمندگان تشنه باشند و کم‌تر دیدیم خودش روزها آب بخورد.😔💔 شهید طالبی در معرفی خودش می‌گفت من ایرانی‌ام و انتخاب‌شده حضرت زینب(س) هستم.🌴 راوی: همرزم شهید طالبی 🏴 https://eitaa.com/piyroo
♡براے 🌱 ! حاج حسیݩ یڪتا: برا خدا ناز میکردݩ! نمےڪردن⛔️ ۅلےعۅضش برا خدا ناز مۍڪردݩ، ❤️ـخدا هم نازشۅنۅمی‌خرید...🦋 خۅرد، رسیدݩ بالاسرشـ، گفٺ : مݩ دلم نمےخواد بشم! گفتݩ یعنۍ چے؟ 😳 نمیخواۍ شهید بشے؟ برا خدا دارۍ میکنے؟ 🕊گفټ آره، مݩ نمۍخۅام اینجورے شهید بشم. مݩ مےخۅام مثل بشمـ💔 حاج احمد حرڪټ ڪرد سمت ، هم حرڪټ ڪرد، هم حرڪٺ ڪرد، سه تایےباهم... یهـ دفعه یهـ اۅمد خۅرد ۅسطشۅݩ؛ دیدݩ حاج احمد ارباً اربا شده. 😔😔 همه‌ۍ حاج احمد شد یهـ دۅسټ دارےبراخدانازڪنۍ، خدا همـ بخرتټ؟! ... ❥❁ ...😔✋🏻 ــــــــــــــــــــــــــــــ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حےعلےالصلاه اذان بسیار زیبا با صدای ملکوتی #شهیدحامدبافنده 🏴 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
⚜️همایش بزرگ شیرخوارگان حسینی مسجد امیرالمومنین شهرستان رومشگان ارسالی کاربران کانال https://eitaa.com/piyroo
ارادت خاصی به حضرت امام حسین علیه السلام داشت . پسربزرگش روبرده بودیم  دکتر، از فرط درد بچه به خودش میپیچید، نتونست تحمل کنه و از مطب زد بیرون... پشت سرش اومدم، دیدم،نشسته و  داره گریه میکنه، گفتم چی شده احمد؟ چراگریه میکنی؟ مردم دارن نگاه میکنند... گفت: آبجی بد دست و پامیزد، یاد دست و پازدن علی اصغر افتادم و گریش بیشترشد... 🏴 ♥️ 🏴 🏴 🏴 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🌸✨✨🌸 (ع)📜 💕 💚 (ع)💚 آرامگاه🕌 حرم عباس بن علی(ع) آرامگاه او در شمال شرقی آرامگاه حسین بن علی (ع)در کربلا قرار دارد و شیعیان مابین آرامگاه او و حسین بن علی (ع)را بین الحرمین می‌نامند. سر مبارک حضرت عباس (ع) به همراه سر مبارک بقیه شهدای کربلا در سوریه به خاک سپرده شد. توسعه و بازسازی حرم وی در زمان شاه طهماسب صفوی و سپس نادر شاه صورت گرفت. پس از حمله وهابیون به کربلا مجدداً توسط فتحعلی شاه بازسازی گردید. 😍 در میان اعراب عربستان رسم بود که اگر کودکی، زیبایی فوق‌العاده داشت و دارای قامتی بلند و چهره‌ای جذاب بود، او را با عنوان ماه می‌نامیدند. مثلاً عبدمناف جد سومپیامبر اکرم را که چهره‌ای زیبا و نورانی داشت، قمر بَطحاء(ماه سرزمین مکه) و عبدالله پدر ارجمند پیامبر را که سیمایی نورانی و چشمگیر داشت، قمر حرم خواندند. عباس بن علی (ع)نیز بواسطه بهره وافری که از زیبایی و جمال برده بود و قامتی رشید داشت، مشمول این سنت شد و او را به عنوان «قمر بنی هاشم» (ماه دودمان بنی هاشم) نامیدند. به او بعدها القاب دیگری مانند علمدار، سقای کربلا وباب‌الحوایج نیز داده شد. نام قمر بنی هاشم کاربردی‌ترین لقب وی می‌باشد. .... 📗جعفریان، رسول (۱۳۸۶). تاملی در نهضت عاشورا. انصاریان. 📕 موسوی المقرم, سید عبدالرزاق. سردار کربلا. الغدیر.۲۵۳ و... 💯 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت پنجاه و نهم: مسابقه دوِ با مانع پاراالمپیک با ورود هر نفر به داخل این تونل مرگ، پذیرایی آغاز می شد و حجم زیادی از چوب و کابل و سیم خارادر بود که بر پیکر آزرده و خسته بچه ها مانند توفانی سهمگین وارد می شد. کمتر اسیری بود که از این صف خارج بشه و جایی از بدنش سالم مونده باشه . تعدادی دچار جراحات سنگین و بعضا شکستکی استخون شده بودن. نوبت اتوبوس ما که شد چن سرباز بعثی اومدن بالا و با فحاشی و تندخویی فریاد می زدن«واحد واحد». یعنی یکی یکی پیاده بشید. دو نگهبان هم جلوی درب اتوبوس قرار گرفتن و مراقب بودن که مبادا یه وقت دو نفر با هم پیاده بشن و کمتر مورد عطوفت و نوازش قرار بگیرن. تعدادی از بچه ها پیاده شدن و من با چشمای مضطرب به این صحنه های وحشتناک خیره شده بودم تا اینکه نوبه منِ بی نوا شد. با پایی مجروح و جثه ای کوچک باید از میون اون همه گرگ درنده عبور می کردم. جای تامل و فکر نبود و تنها راه زنده موندن ، این بود که با حداکثر سرعت از داخل این تونل باید عبور می کردم. هر کس توقفش بیشتر میشد یا به زمین میفتاد ، بیشتر درب و داغون میشد. پای چپم رو که مجروح بود و نمی تونستم زمین بزارم رو به پشت رانم چسبوندم و با پای راست و حداکثر سرعت شروع کردم به دویدن. دویدن که چه عرض کنم مثل کانگرو می پریدم. چه حالی میداد با یه پا پریدن و عبور کردن از میون اون همه موانع. چیزی شبیه مسابقات دو با مانع پاراالمپیک معلولا بود . تلاش کردم زودتر خودمو به انتهای صف برسونم. رسیدن به آخرِ صف یه موفقیت بزرگ بود. گرچه امکان نداشت بی نصیب نمونی و دهها ضربه سنگین رو نوش جان نکنی ، ولی به هر حال کمتر خوردن و زنده موندن غنیمت بود. هر ضربه ای می تونست منجر به مرگ یا نقص عضو بشه. هر یه ثانیه تاخیر مساوی بود با ضربات بیشتر و مهلک تر. لذا تموم انرژی و توانمو جم کردمو با تمام قدرت یه پایی شروع کردم به دویدن. خودم نمی دونم با چه سرعتی دویدم ولی اینو می دونم تو شرایط عادی اونم دوپایی همچین سرعتی نداشتم. عجب دویی داشتم و خودم نمی دونستم! باریک الله رحمان یادت باشه پات که به ایران رسید باید بشی عضو تیم ملی دو صدمتر. بعضی وقتا یکی از بعثیا کتف آدمو می گرفت و بقیه میزدن که هیچکس قِسر در نره. ادامه دارد 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢قسمت شصتم: هیچکس خودشو نمی دید میدون جنگ بود و دو طرف تو این مبارزه تلاش می کردن. یه طرف برای کمتر کتک خوردن و طرف دیگه حریصانه برای بیشتر زدن و عقده خالی کردن. چشمتون روز بد نبینه هر چی باشه جون آدمیزاد شیرینه و اونام هیچ رحم و مروتی نداشتن. گر چه نسبت به خیلیای دیگه تونستم مسیر پر از موانع رو سریعتر طی کنم ولی در عین حال جایی از بدنم نبود که ضربه ای به اون نخورده باشه. تو اون شرایط و دقایق کوتاه با وجود اینکه با حداکثر سرعت می دویدم ولی انگار خط پایانی نبود و طول تونلِ مرگ کیلومترها به نظر می رسید و انگار ساعتا طول می کشید که به آخر برسی و این خاصیت لحظات سخته که بسیار کند سپری میشه. انگار زمان متوقف شده بود. هر چه بود تموم شد و هنوز زنده بودم و نفس می کشیدم ، حداقل شکر خدا استخونام سالم بودن و جایی نشکسته بود. با هر هول و ولایی بود به انتهای مسیر رسیده و داخل آسایشگاه شدم. با خودم می گفتم این منم؟ دور از جونِ بچه ها ، مثل گله گوسفند، داخل آسایشگاه تلنبار شدیم و درها بسته شد. هنوز نمی دونستیم چه بر سرمون اومده! با فروکش کردن خشونت دشمن، نگاهامون به یکدیگه دوخته شد و به سر و صورتای خونی و دست و پاهای پاره شده و بدنای سیاه شده از ضربات کابل و چوب نگاه می کردیم، عجب صحنه ای بود. انگار هیچ کس خودشو نمیدید و همه زُل زده بودیم به همدیگه. مات و مبهوت از این همه شقاوت و سنگدلی دشمن و از این همه لطف الهی بخاطر زنده موندن بچه ها وسط اون مهلکه بزرگ. حالا که بعد از ۳۲ سال از اون ماجرا قلم بدست گرفته و دارم خاطراتمو می نویسم ، موی بدنم سیخ شده. مگه میشه لطف خدا نباشه و این همه افراد که اکثرشون مجروح و بدحال بودن از داخل اون صف طولانی عبور کنن و هنوزم همه زنده باشن. توصیفش هم سخته تا چه برسه به خود ماجرا. یخورده که گذشت و حرارت و گرمی بدنها فرو نشست ، آه و ناله مجروحا شروع شد. اونجا ناله کردن هم جرم بود و صدایی از مجروحی بلند می شد پشت بند آن رگباری از کابل بود که بر بدنش فرود میومد. هنوز داشتن دور و برمون مثل اجل معلق می گشتن. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
💢نقطه نامه های اهل کوفه؟! جالب است بدانید، اهل کوفه پس از مرگ و شنیدن خبر بیعت نکردن امام با یزید عموما در نامه هایشان یک را زیاد بکار میبردند! در اکثر نامه ها آماده است که بسوی ما بیا که ما توییم!!! مثلا شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، در خود نوشته بودند: باغ‌ها سرسبز گشته و میوه‌ها رسیده است، پس هرگاه که اراده کردی بیا که سربازان آماده برای یاری تو در نشسته‌اند، والسلام. 📚ابصار العین، ص 216 حواسمان باشد، حسین را به کشاندند. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◻️💔◻️ تیری که به زدی؟! وای خدایا... شش ماهه‌ی من طاقت این تیر ندارد شادی نکنید این همه که مادرش افتاد زدن، این همه تکبیر ندارد💔 طفل _ رباب بر حرمله لعنت 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشنایی با شهدای کربلا؛قسمت سوم 5- ابو عمرو نهشلی (خثعمی): از شهدای کربلاست که به قولی در حمله اول و به قولی در نبرد تن به تن شهید شد. از شخصیت های کوفه و مردی متهجد و شب زنده دار بود. 6- اسلم ترکی: یکی از شهدا کربلا. وی غلام سیدالشهدا و ترک زبان بود، تیرانداز و کماندار و قاری قرآن و آشنا به عربی بود. وی دلاورانه جنگید و بر زمین افتاد. امام به بالین او آمد و گریست و چهره بر چهره او نهاد. اسلم چشم گشود و امام حسین (ع) را بر بالین خود دید، تبسمی کرد و جان داد. https://eitaa.com/piyroo
👌حق الناس یعنے⁉️ یعنے گنــ🔥ــاه من و تـو ڪه ِظهور آقا را بهِ تأخیر انداختـــه و عاشقــ💚ـان ِآن حضرت نمی تونند روے ِماھـ ِیوسف ِزهرا را ببیننـد 😔 https://eitaa.com/piyroo
❁ #امان_از_دل_رباب ❁ #شش_ماهہ بہ روے دستـــݓِ بابا در تَب ذڪر لب اَهلِ خیمہ یارب یارب زد تیر سہ شعبہ را……بمیرم! ایڪاش چشماטּ #رباب_س را بگیرد #زینب_س #السلام_علي_الطفل_الرضیع #شب_هفتم_محرم https://eitaa.com/piyroo
SibSorkhi-Shab 07 Moharam1397-008.mp3
4.9M
●ببار از تشنگی مردم● ● بانوای: #حاج_حسین_سیب_سرخی #شور #شب_هفتم_محرم https://eitaa.com/piyroo
4_5906812996851597786.mp3
1.41M
روایتگری شهدایی قسمت438 🔊 انقطاعی‌ها 🎙 حاج حسین یکتا #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo