eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰چنان خدیجه کبری سلام‌الله‌علیها ✍ در زمانی که کسی نام اسلام را نشنیده بود، حضرت‌ خدیجه برای شکوفایی نهال نوپای اسلام محمدی، از جان و مال خویش گذشت و همین ایثار، سرآغاز شکوفایی اسلام و پیچیدن عطر خوش بندگی در تمام جهان بود. حال، این سؤال پیش می‌آید در دنیای زَر و زور که استکبار جهانی با بسیج کردن تمام امکاناتش درحال تقویت جبهۀ باطل است، ما نباید به اندازهٔ وسع خویش با جان و مالمان، چُنان خدیجهٔ کبری، برای اسلام هزینه کنیم تا بتوانیم در شکوفایی اسلام ناب محمدی و احیای دین تشیّع با دستِ باکفایت مولایمان امام زمان، مؤثر باشیم. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌷هر ۲۰ سال شهادت یک سپهبد در جمهوری اسلامی شهید سپهبد قرنی که در سوم اردیبهشت سال ۵۸ به دست گروهک به شهادت رسید و اولین شهید ترور در انقلاب اسلامی محسوب می گردد. شخصیتی بود که نه تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرح‌هایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح می‌شد که در پشت این قضیه دست آمریکا بود به ارتش هویت داد و به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و او را به شهادت رساندند و بعد از ایشان در سال ۷۸ شهید سپهبد صیاد شیرازی و بیست سال بعد در سال ۹۸ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسیده‌اند. شاد یادشان گرامی‌باد  🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
. ☆∞🦋∞☆ ڪہ داشتہ باشے نیازے بہ عشق‌هاے بیخودے ندارے میدونے یڪے حواسش بهت هستـــــ ...یڪے ڪہ اومده تا وصلتـــــ ڪنه به "رفیق‌ شهید، شهیدتـــــ مےڪنہ" ‌ https://eitaa.com/piyroo
☆∞🦋∞☆ هدفـــــ اسلام، تربیتـــــ انسانِ عاقل نیستـــــ ؛ بلکه تربیتـــــ انسانِ عاشقِ عاقل استـــــ .. - شهید بهشتے https://eitaa.com/piyroo
یادمان باشد انقلاب کارمند نمیخواهد آدم‌های جهادی میخواهد فرق حاج‌قاسم با خیلی از مدیران این مملکت همین بود..! یادمان باشد باید ذوب در انقلاب بشویم نه ذوب در اشخاص؛ مثل حاج قاسم که همیشه پای کار انقلاب بود. که اگر این‌گونه شد پیروزیم. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چادرم .. ↫چہ خوب است ڪہ نہ رنگت از مُد مے افتد نہ مُدلت ↫چادرم از ثبات توست ڪہ من شخصیت پیدا میڪنم... ↫رنگ سال هر رنگے ڪہ مے خواهد باشد ↫ 👌 مگر نہ بانو..❓😉 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
حکمت ها 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 و درود خدا بر او فرمود: برترين زهد، پنهان داشتن زهد است. 📒 ( تعریف زهد در حکمت ۴۳۹ آمده انشاالله خواهیم رسید) 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 و درود خدا بر او فرمود: هنگامی كه تو زندگی را پشت سر می گذاری و مرگ به تو روی می آورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 و درود خدا بر او فرمود: هشدار! هشدار! به خدا سوگند! خداوند چنان پرده پوشی كرده كه می پنداری تو را بخشيده است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 هربان یه لیوان آب و ظرف سالادم گذاشت جلوم و گفت: -به نظر من خیلی خوبه. حالا خود دانی. با دهن پر گفتم: -من معنی این خود دانی رو نفهمیدم. چهار ساعت از آدم ایراد میگیرن بعدم میگن هر جور خودت دلت خواست. مهربان با اخم گفت: -خدا رو شکر که مامانت اینجا نیست وگر نه سکته می کرد با دهن پر حرف می زنی. شونه راستمو بالا انداختم. انگار بدنم خودش حواسش بود که دست چپم تعطیله.نهارم که تموم شد یواشکی رفتم طرف پذیرائی. هنوز ارشیا نشسته بود. من نمی دونم این کار و زندگی نداره خودش خونه نداره که مدام اینجاس. دوباره موهامو از روی چشمم عقب زدم و رفتم تو پذیزائی از همون دور سلام کردم و پشت یه مبل وایسادم تا پاهام معلوم نشه. همه جواب دادن که بابا گفت: -بیا اینجا ببینمت. چون دلم نمی خواست برم جلو یه زیر چشمی به ارشیا نگا کردم نگاهش به دستهاش بود. گفتم: -خوب از اینجام دارین می بینین دیگه. ماکان با ابروهای بالا رفته نگام کرد و گفت: -این چیه پوشیدی؟ پوف شروع شد. -لباسه! مگه نمی بینی؟ بابا هم خندید وگفت: -خوب بابا جان بس این مدلی نپوشیدی تازه گی داره واسمون. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا یه لحظه نگاهشو اورد بالا و دوباره به دستاش خیره شد.چه عجب!مامان با حرص گفت: -موهاتو هم از روی چشمت بزن کنار. وای خدا چرا اینا به همه چیز من گیر میدن. -مامان چقدر بگم من راحتم اینجوری! ماکان انگار که بخواد مسخره ام کنه گفت: -حالا چرا اون پشت سنگر گرفتی؟ یه چش غره بش رفتم و گفتم: -اومدم سلام کنم و برم بعد با چشم به پاهام و ارشیا اشاره کردم. ابروهای ماکان بالا رفت و منم برگشتم که از پذیرائی برم بیرون که ماکان گفت: -هی لیمو شیرین قهر کردی؟؟ برگشتم بش دهن کجی کنم که دیدم ارشیام داره می خنده. این امروز یه چیزیش هست. کارای غیر متعارف انجام میده. برگشتم تو اتاقم و روی تخت دراز کشیدم. داشتم فکر می کردم فردا برم با آنی یه مشورتی بکنم ورد زبونش همش پسران. فعلا کیس قابل اعتماد دیگه ای دور و برم پیدا نمیشد که بتونم راحت باش حرف بزنم. صدای حرف زدن از حیاط می اومد فکر کردم ارشیا داره میره. رسید خشکشویی رو برداشتم و دوباره رفتم پائین. تو سالن کسی نبود. مامان از پذیرائی بیرون اومد گفت: _چرا اینجا وایستادی؟ _خوب کجا برم. ما که زندگی نداریم از دست این ماکان و دوستاش. این شرکت زده ما از زندگی افتادیم. صب پا میشیم ارشیا اینجاست ظهر هست سر شام هست. این زندگی نداره همش اینجاست؟ چشمای مامان گرد شده بود. منم که دیدم مامان قیافه اش به آدمایی می خوره که سکته ناقص مغزی رو رد کردن با حرص گفتم: _خوب چیه؟ مگه دروغ میگم؟ که یه صدا از پشت سرم گفت: _ببخشید نمی دونستم مزاحم شما میشم 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 با سرعت برگشتم موهام ریخته بود روی چشمم و فقط با یه چشم قیافه اخم کرده ارشیا رو میدیدم... خاک تو سرت ترنج این که هنوز اینجاست. ماکان با چنان چشم غره ای نگاهم کرد که اگه یکی زده بود در گوشم بهتر بود. مغزم هنگ کرده بود چی بگم که نگام افتاد به رسید دستم. گرفتمش طرف ماکان و گفتم: -بیا کت شلوراتو دادم خشکشوئی. بعدم عین گوسفند سرم و انداختم پائین و برگشتم تو اتاقم. همون پشت در وا رفتم. یعنی ای خاک بر سرت با این حرف زدنت. طرف نگاه که چه عرض کنم دیگه یه سیلی هم خرجت نمیکنه. اعصابم به هم ریخته بود و حسابی از دست خودم شاکی بودم. پس اینا کی بودن تو حیاط داشتن صحبت می کردن؟ رفتم سراغ پرده و گوشه شو کنار زدم. بابا داشت با یکی دم در صحبت می کرد.لعنتی. این که باباست! طبق معمول برای اینکه صدای افکار مزاحمم و نشنوم دستگاه روشن کردم و یه آهنگ گوش کر کن گذاشتم. ولی فایده نداشت. گندی که زده بودم حسابی رفته بود رو اعصابم. پنج دقیقه نگذشت که ماکان بدون در زدن اومد تو اتاق. خودم فهمیدم اوضاع خرابه زود دستگاه و خاموش کردم. حسابی عصبانی بود. -یعنی تو یه ذره عقل تو سرت نیست؟ لبم و گاز گرفتم. طلبکار گفتم: -من چه می دونستم این هنوز اینجاست 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 صبح همچنان جای خالی ات را نشانمان می دهد ... سلام حاضرترین غایب زمین ... 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo