eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 چادر ملی اش را پوشید و کوله اش را انداخت و کیف کاغذ هایش را هم برداشت و از پله پائین دوید. مسعود داشت با تلفن صحبت می کرد. ترنج وسایلش را کنار در گذاشت و نگاهی به ساعت انداخت -بابا دیر میشه ها. مسعود سری تکان داد و به حرفش ادامه داد. ترنج بندهای کتونی های سفیدش را بست و باز به پدرش نگاه کرد. - بابا زود باش دیر می رسم. مسعود جلوی دهنی تلفن را گرفت و گفت: -دیر نمیشه من می رسونمت. ترنج پوفی کرد و دوباره به ساعت نگاه کرد. ماکان که حرص خوردن او را دید گفت: -می خوای من برسونمت؟ -نه دستت درد نکنه تا تو حاضر شی کلاس تمام شده ماکان شانه ای باالا انداخت و گفت: - خود دانی. ترنج که دید پدرش هنوز دارد حرف می زد. چنگ زد و سوئیچ را از روی جا کلیدی برداشت و گفت: -امروز شما با تاکسی برین من ماشین و بردم. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 وسایلش را که برداشت و از در خارج شد. مسعود صدایش زد: -بابا ترنج من امروز کلی کار دارم. ترنج خونسرد به طرف در رفت. خوب ماشین ماکان و ببرین.ماکان از همان توی سالن داد زد: _اصلا حرفشم نزنین من کار دارم. ترنج بدون توجه به داد و قال آنها از در خارج شد. وسایلش را روی صندلی عقب گذاشت در را که بست. پدرش را دید که با سرعت از خانه خارج شد. _گفتم می رسونمت. ترنج با خنده بدجنسی سوئیچ را به طرف پدرش گرفت و گفت: _می دونم ولی اگه همین جور وایستاده بودم عمرا شما تلفنتون به این زودی تمام میشد. مسعود با خنده سری تکان داد و سوئیچ را از دست ترنج گرفت و پشت فرمان نشست. ترنج هم سوار شد و با نگرانی به ساعتش نگاه کرد. _بینین. روز اول که با آقای مهرابی کلاس دارم دیر می رسم. آبروی ماکان می ره . فکر می کنه چه خواهر بی انضباطی داره دوستش. مسعود ماشین را از پارک بیرون آورد و با تعجب پرسید: با ارشیا کلاس داری؟ ترنج فقط سر تکان داد. مسعود زیر لب گفت: _واقعا که پسر شایستیه ای. ترنج داشت بی خیال بیرون را نگاه می کرد. که مسعود پرسید: -بالاخره جواب امیر و چی دادی؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 .ترنج برگشت و نگاهی به پدرش انداخت. _به الهه پیغام دادم فعلا نمی خوام ازدواج کنم. -این یعنی اگه صبر کنه ممکنه جوابت مثبته؟ ترنج شانه ای با انداخت و گفت: _نمی دونم فعلا بش فکر نکردم. _خوب فکر کن. پسر مردم که نمی تونه الاف تو بشه. ترنج با کلافگی پدرش را نگاه کرد: -یعنی جواب مثبت بدم؟ -نه بابا جون.منظورم اینه که تکلیفشو مشخص کن. ترنج پوفی کرد و گفت: -من که نمی تونم برای اون تکلیف مشخص کنم. من می دونم که الان نمیخوام ازدواج کنم چه مهدی....... با آوردن نام مهدی لبش را گاز گرفت. چه اشتباهی کرده بود. مسعود نگاه سرزنش باری به او انداخت و گفت: -هنوزم به مهدی فکر میکنی؟ ترنج خجالت زده سرش را چرخاند: -نه نمی دونم چرا از دهنم پرید. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌹هر موقع ڪہ سلامت مےدهم و یادم مےافتد ڪہ مولایے چون تو دارم: ڪریم،مهربان،دلسوز،رفیق دعاگو ونزدیڪ...🤲 و چہ احساسِ نابِ آرامش بخش☺️ و پر امیدے است داشتنِ تو... دوستَت دارم مولا جانم 🌹 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
براےاینکه بتواند به سوریه برودو کسی سد راهش نشود روز، روزه گرفت و هرشب تاصبح مشغول نماز شب و عبادت بودوسه شبانه روزهم درحرم امام رضا بود تابه سوریه اعزام شود 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
کسایی‌که‌میجنگن،زخمی‌هم‌میشن.. دیروزباگلوله،امروزباحرف..💔! شهداوقتی‌تیرمیخوردن میگفتن‌ :) این‌تصور‌منه... تویی‌که‌داری‌برای‌امام‌زمانت‌کارمیکنی ‌شب‌روز...! وقتی‌مردم‌باحرفاشون‌بهت‌زخم‌زدن، تو‌دلت‌باخودت‌بگو↓ " ..💚" آقاخودش‌بلده‌زخمتودرمان‌کنه..!🌻 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
از همه ی عزیزم و از همه ی امت رسول الله (ص) می خواهم روز به روز خود را تقویت کنند ، مبادا مویی از شما ، نظر را به خود جلب کند ، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود ، مبادا را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را ، حضرت زهرا سلام الله علیها و زنان قرار دهید . 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همرزمانش می گفتند: حلب جای خنکی است. ولی روز تاسوعاهوا به حدی گرم شده بود گویی وسط تابستان است.⚘ مصطفی ایستاده بود و باصدای بلند رجز خوانی می کرد، اماپس از شنیدن توهین آن ها ازهدایتشان ناامید شد و باصدای بلند پاسخ توهین آن ها راداد.⚘ تک تیراندازی که او رانشانه رفته بود به گمان اینکه جلیقه ضدگلوله دارد از پهلوبه سمت قلبش شلیک کردو قامت سروگونه سیدابراهیم نقش برزمین شد.🥀 لب های خشکش مارا به یادتشنه لبان کربلا می انداخت. او لب به آب نزده بود تابعد شهادت ازجام ساقی کربلاآب بنوشد.🥀 وقتی ساعت دقیق شهادتش را پرسیدم،گفتند:او ده دقیقه الی یک ربع قبل ازاذان ظهر روزتاسوعا،یعنی دقیقاهمان روز وهمان لحظه ای که ۲۴ سال پیش او را نذرعمویم عباس(علیه السلام)کرده بودم!⚘ مصطفی یکبار به من گفت:«مادر! دعا کن که من زودتر از ارباب ازمیدان بیرون نیاورند .دوست دارم جنازه ام تا سه روز همان جا بماند!» و به این آرزویش هم رسید.⚘ یکبارمرتضی به شوخی گفت: مصطفی حالاکه ازسمت مشهد میری سوریه،اگه شهید شدی آنجاخاکت نکنند؟!⚘ 《جدی و صریح گفت نه من شهریارمیخوابم!زیر قبر شهید اسماعیل شقاقی》درست همانجایی که الان دفنه. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📜وصیت نامه غسل و کفنم نکنید.. و مرا با هـمان لباس و بدن خونی در کنار شهـیدان حسین زاده و مجتبی بابایی زاده به خاک بسپارید. کیهانی🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بخشی از نامه‌ی ؛ به محمد الضیف "فرمانده کل گردان‌های عزالدین قسام" به همه اطمینان دهید که ایران فلسطین را تنها نخواهد گذاشت هر چقدر فشارها سنگین تر و محاصره محکم تر شود! دفاع از فلسطین مصداق دفاع از اسلام است ؛ و هرکسی که ندای شما را بشنود و شما را یاری نکند مسلمان نیست .. دفاع از فلسطین برای ما افتخار است و ما در ازای هیچ چیزی این وظیفه را رها نخواهیم کرد. به یاری خداوند طلوع صبح پیروزی نزدیک است و زنگ مرگ صهیونیست های متجاوز به صدا درآمده است .. امیدوارم که خداوند ما را یاری کند تا کنار شما باشیم و ما را به آرزوی شهادت در راه قدس برساند. 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo